چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۱

چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۱

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند...
گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از...
۵ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد
کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی...
کشتار ۶۷ تنها یک تراژدی ملی نبود، بلکه مصداق نقض فاحش و گستردهٔ حقوق بشر به شمار می‌رود. نهادهای بین‌المللی هم‌چون عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر بارها خواستار روشن...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف
کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی
ابلاغ «جراحی ساختار وزارت جهاد کشاورزی»، که ازجمله حاوی انحلال سازمان منابع طبیعی بود، بلافاصله با واکنش کارشناسان و سمن‌های تخصصی مواجه شد. به‌دنبال این برخوردهای فعال ۷ روز بعد...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است
دو ماه مانده به انتخابات پارلمانی، بحران جاری دولت در لاهه بار دیگر تشدید شده است. روزنامه چپ لیبرال به نقل از یک منبع ناشناس نزدیک به دولت از «هرج...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی

«انسان»- ابزار، هدف یا هردو؟

در سيستم‌هاى اجتماعى به‌ويژه‌ مدرن آن رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن بر پايه‌ نوعى خرد استوار‌ است که‌ در آن نميشود فرمانبر را تنها با کلمه‌ فرمانبر توصيف کرد، آنقدر که‌ بايد به‌ نوعى کنش خردگرايانه‌ فرمانبر هم توجه‌ کرد که‌ بر پايه‌ آن سيستم امکان تداو م زندگى خود را باز مييابد. به‌ عنوان نمونه‌ در کشورهاى دمکراتيک که‌ در آن‌ها نهادهاى مدنى قوى وجود دارند آيا ميشود رابطه‌ دولت با جامعه‌ را تنها بر اساس مقوله‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن توضيح داد؟

بعدهاى مختلف تصور‌ اندیشمندان از بشردر خصوص علت وجودى آن، هنوز هم موضوعى قابل بحث و جدل در عصر به‌ اصطلاح فرامدرن است. در این عرصه‌ این موضوع که‌ آیا بشر خود در خود ابزار است، هدف است و یا پدیده‌اى میان این‌دو چه‌ در تئورى و چه‌ در پراتیک موضوعى خاتمه‌ نیافته‌ است و در هر دوره‌اى اندیشمندانى نوین با روش‌هاى شناختى نوین و تئوریهاى جدید وارد این عرصه‌ میشوند.
البته‌ این بحث را قدمتى طولانى است، قدمتى به‌ بازگشت به‌ دوران باستان، یعنى آن زمان که‌ فیلسوفان یونان قدیم وارد این بحث هستى‌شناسانه‌ شدند و اسلوب و ماهیت نگرش خود را پى ریختند.
یکى از این فیلسوفان البته‌ ارسطو است. یعنى اندیشمندى که‌ تسلط اندیشه‌اش تا عصر رنسانس یعنى صدها سال ادامه‌ داشت و در کلیترین خطوط علم، منطق و فلسفه‌ حرف اول را میزد. در کتاب سیاست، ارسطو روایت خود از انسان را نه‌ روایتى فارغ از مقوله‌ زیردست/زبردست، بلکه‌ کاملا در رابطه‌ با آن به‌ رشته‌ تحریر درمیآورد. در تحلیل نخبه‌گرایانه‌اش براى او انسان نه‌ در فرم انسان، بلکه‌ در فرم گونه‌هاى انسانى ظاهر میشود و این چنین تعبیرات زیرین را ارائه‌ میدهد:
“ابزارها بر دو گونه‌اند: روان‌دار و بى‌روان… بنده‌ افزارى جاندار است… و بندگان را عمـدتا باید افزارهائى مقدم بر ابزارهاى دیگر دانست”۱ص۱۰
در این تعبیر بنده‌ فقط در میان افزارهاى دیگر مقام اول را دارد و درتفکر سلسله‌ مراتبگرایانه‌ ارسطوئى میتواند نسبت به‌ افزارهائى دیگر از جایگاه‌ رفیع‌ترى برخوردار باشد.
و یا:
“بنده‌ نه‌ فقط خدمتگزار خدایان است، بلکه‌ با تمامى وجود خویش از آن اوست و زندگى او جز در این تعلق، در چیز دیگرى نیست”۲ ص۱۱، ۱۲

و این ابزار نه‌ موجودى مستقل بلکه‌ وابسته‌ در هستى خویش است، واین در تعبیرکانتى بدان معنا است که‌ وجودى در خود نیست و هستى‌اش با خود آغاز و در خود پایان نمی‌یابد.
و یا:
“آیا کسانى وجود دارند که‌ زندگى برایشان سودمند و روا باشد، یا آنکه‌ بندگى اصلا بر خلاف طبیعت است. یافتن پاسخ چه‌ از دیدگاه‌ فلسفه‌ و در پرتو خرد و چه‌ از راه‌ آزمون بر بنیاد امور واقع کارى دشوار نیست. فرمان دادن از یک سو و فرمان بردن از سوئى دیگر، نه‌ تنها ضرور بلکه‌ سودمند است. برخى از زندگان از همان نخستین لحظه‌ زادن براى فرمانروائى یا فرمانبردارى مقدر میشوند”۳ص۱۲
در اینجا ارسطو اصل فرمان بردن و فرمان دادن را به‌ رابطه‌اى بنده‌گونه‌ تعبیر میکند. یعنى در هر جائى این سیستم به‌ هر درجه‌اى موجود باشد، سیستم، سیستم بنده‌وار است!

براى او بنده‌، یعنى بخشى از انسان‌ها، افزار هستند، و بخش دیگر انسان‌ها یعنى خردمندان میتوانند از این افزار استفاده‌ کنند. و این بالکل یعنى اینکه‌ بخشى از انسانها نه‌ مریدان خود که‌ مریدان دیگرانند و از خود اختیارى ندارد. او عارى بودن بنده‌ از خرد و استعدادش را در اجراى کارهاى بدنى علت این امر میداند. و نهایتا چنین استدلال میکند که‌ در هر کل واحدى (تن انسان و رابطه‌ خدایگان و بنده‌) همیشه‌ میتوان فرمانروا و فرمانبردارى را بازشناخت. و این ویژگى در زندگى روان‌دار را نتیجه‌اى از نظام سراسر طبیعت میداند.

اما ارسطو که‌ علاوه‌ بر الگوى طبیعت از الگوى سیستم برده‌دارى در یونان باستان نیز براى تدوین نظریات تئوریکى خویش در این زمینه‌ استفاده‌ میکند، تا چه‌ حد در عرضه‌ این تئورى حق به‌ جانب است؟ در یک نگاه‌ کلى میتوان گفت که‌ نظرات این انیشمند مثل نظرات تمامى اندیشمندان دیگر، هم از جنبه‌هاى مثبت و واقعى بهره‌ دارد و هم از جنبه‌هاى نادرست و ناواقعى. در اینجا این ادعا را بیشتر میشکافیم.
اگر فرمان دادن و فرمان بردن را در وجه‌ کلى آن تعبیر کنیم، تجربه‌ بشر در زمینه‌ لااقل نهادهاى کلان درون جامعه‌ علیرغم هر درجه‌اى از حضور آن، ماندگارى این رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن را تائید میکند. سیستم‌هائى که‌ در آنها مدیریت حضور دارد بدون این رابطه‌ قادر به‌ زندگى خود نیستند، و این فرمان بردن چه‌ اختیارى باشد و چه‌ از روى اجبار جزو سرشت آن است. اما اینکه‌ تا چه‌ حد میتوان این رابطه‌ را به‌ رابطه‌ بنده‌گونه‌ تعبیر کرد، خود بحث دیگرى است. رابطه‌ برده‌ با برده‌دار یک رابطه‌ بنده‌گونه‌ ست، اما آیا میشود رابطه‌ یک کارمند ادارى را با مدیر خود در عصر مدرن به‌ این رابطه‌ تنزل داد. برده‌دار صاحب و مالک همه‌ چیز برده‌ بود، اما مدیر فقط در حیطه‌ کار و امور مربوط به‌ آن داراى قدرت فرمان دادن است. به‌ تعبیرى میتوان گفت که‌ رابطه‌ بنده‌گونگى در اینجا به‌ حیطه‌هاى بسیار محدودترى تنزل مییابد. و این شاید ما را در برابر تفسیر بنده‌گونه‌ از این مناسبات موضع شک قرار دهد. اما در کل هنوز میتوان به‌ ماندگارى ایده‌ فرمانده‌ و فرمانبر حتى در جوامع مدرن و فرامدرن هم معتقد بود. و این شاید به‌ نوعى عقلانى بودن آنرا نشان میدهد.
ایده‌ ارسطو در این زمینه‌ همچنین ناظر بر این است که‌ وى از لحاظ بهره‌ خرد، معتقد به‌ دو نوع بشر است، بشر با خرد و بشر بى‌خرد. و علت خرد نیز دلیلى ذاتى است. یعنى اینکه‌ برده‌ ذاتا بى‌خرد و خداوندان ذاتا با خرد هستند. ارسطو از این لحاظ به‌ صحنه‌ اجتماعى زندگى واقعى و تناقضات درون لایه‌هاى مختلف اجتماعى بازنمیگردد. براى او همه‌ چیز از پیش مقدور است و این البته‌ ریشه‌ در اندیشه‌ غایت‌گرایانه‌ او دارد. اندیشه‌اى که‌ در آن هر پدیده‌اى را هدفى مناسب با فرم آن پدیده‌ است. یک بنده‌، بنده‌ است زیرا که‌ براى بندگى زاده‌ شده‌است، بنابراین ذاتا فاقد خرد و ماهیتا خلق شده‌ براى کار بدنى است. او در این باره‌ به‌ فرصتهاى برابر و مناسب براى پرورش خرد که‌ بر طبق نظر اندیشمندان عصر مدرن ذاتى همه‌ انسانهاست، وقعى نمینهد. در این اندیشه‌، خرد را را با عوامل بیرونى پیوندى نیست.
اما میتوان اساسا فرمان بردن انسانها از همدیگررا در سیستمهاى اجتماعى با فرمان بردن وحوش از انسان مقایسه‌ کرد؟ آیا سیستم‌هاى پیچیده‌ اجتماعى که‌ در آنها نوعى تقسیم کار پیشرفته‌ وجود دارد و در آن‌ها اراده‌ و قدرت ابتکار انسان در خلقت پدیده‌هاى نوین خود را به‌ نمایش میگذارد، اساسا با رابطه‌ از اساس بنده‌گونه‌ انسان با حیوان قابل مقایسه‌ هست؟ در سیستم‌هاى اجتماعى به‌ویژه‌ مدرن آن رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن بر پایه‌ نوعى خرد استوار‌ است که‌ در آن نمیشود فرمانبر را تنها با کلمه‌ فرمانبر توصیف کرد، آنقدر که‌ باید به‌ نوعى کنش خردگرایانه‌ فرمانبر هم توجه‌ کرد که‌ بر پایه‌ آن سیستم امکان تداو م زندگى خود را باز مییابد. به‌ عنوان نمونه‌ در کشورهاى دمکراتیک که‌ در آن‌ها نهادهاى مدنى قوى وجود دارند آیا میشود رابطه‌ دولت با جامعه‌ را تنها بر اساس مقوله‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن توضیح داد؟ و بدتر اینکه‌ آنرا به‌ رابطه‌اى بنده‌گونه‌ تنزل داد؟
میتوان گفت که‌ در جوامع مدرن، در فرمان‌بردن نوعى خرد وجود دارد، و این را وجود آن نهادهائى امکان‌پذیر میسازد که‌ در سیستم عمودى قدرت، میتوانند از لحاظ تاثیرگذارى حضور موازى داشته‌ باشند و بنابراین رابطه‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن را از تفسیر بنده‌گونه‌ آن تا حد زیادى جدا کنند.
بنابراین اگر رابطه‌ فرمان‌دادن/فرمان‌بردن را یک ذاتى عمومى سیستم‌هاى بشرى فرض کنیم، اما نمیتوان ویژگى بنده‌گونگى آن‌را که‌ در مراحلى از حیات بشرى خصلت آن بوده‌ است، به‌ خصلتى عمومى تعمیم دهیم.

و اما درمقابل این تعبیر کلاسیکى از انسان، تعبیر مدرنیستى هم وجود دارد که‌ عمدتا با کانت شروع میشود. آنجا که‌ وى از خرد، از انسان خودمختار و از عدم افزارمندى انسان سخن میگوید، این تعبیر مدرن پایه‌هاى تئوریکى خود را بازمییابد و خود را به‌ نمایش میگذارد.
در یکى از اوامر قطعى خود در بحث اخلاق، کانت یکى ازمشهورترین گفته‌هاى خود را چنین فرمول‌بندى میکند: “تو نباید هرگز انسان‌ها را، نه‌ خود و نه‌ دیگران را، تنها به‌ عنوان افزار به‌ کار ببرید، بلکه‌ در همان حال باید همچون هدفى در خود.”۴
براى کانت انسان موجودى آزاد و فعال در پروسه‌ شناخت بود،و با ضابطه‌هاى اخلاقى در خود. بنابراین انسان قادر است که‌ خود قوانین و ضابطه‌هاى مورد نیاز خود درجریان زندگیش را فورموله‌ کند، بدون هیچ‌گونه‌ وابستگى به‌ منابع بیرون از خرد خودش.
همچنین کانت با طرح این نظر که‌ انسان خود هدف است، با این تئورى ارسطوئى فاصله‌ میگیرد که‌ بخشى از انسان‌ها (و طبیعتا بیشترشان) افزارهاى روان‌دار هستند. انسان که‌ افزار فرض نشود و خود هدفى در خود باشد، طبیعتا نمیتوان و نباید آنرا وارد مقوله‌ بندگى کرد. اما آیا این تعبیر کانتى را چه‌ گونه‌ میتوان در مورد امرفرمان‌دادن/ فرمان‌بردن تعبیر کرد؟ به‌ویژه‌ اینکه‌ خود، این گفته‌ مشهور خودش رابه‌ عنوان “امر” مطرح میکند.
میتوان گفت که‌ منظور کانت این است که‌ بشر با استفاده‌ از خرد خود و استخراج قوانین نظم اجتماعى از آن، که‌ در آن بشر در مرکز توجهات است، به‌ چنان نظم اجتماعى فرامیروید که‌ در آن بندگى وجود ندارد، اما اوامرى وجود دارند که‌ اساس این نظم هیومانیستى بر اساس آن پایه‌ریزى شده‌ است. در این نظم کلى، قوانین انسانى که‌ ساخته‌ انسانها هستند، امر میدهند و طبیعتا نهادهائى وجود دارند که‌ ناقل و ناظر این امردهى هستند. در اینجا فرمان بردن انسان از انسان‌هاى دیگر مطرح نیست آنقدرکه‌ انسان به‌ عنوان موجودى آزاد و واضع قانون فقط از قوانین خودش پیروى میکند. در اینجا فرمان‌دهندگان درون نهادهاى اجتماعى نیز تابع قانون هستند و در اصل قانون است که‌ فرمان دهنده‌ عمومى است. قانونى که‌ از انسان‌ها میآید اما به‌ آنچنان اندازه‌ معنوى فرا میروید که‌ همه‌ را در برمیگیرد.
اما آیا این درک کانتى، حضور و ایده‌ فرمانده‌/ فرمانبر را به‌ طور مشخص در زندگى روزانه‌ از بین برده‌ است؟ پراکتیزه‌ کردن قانون در زندگى واقعى، نهادهاى خود را مى‌طلبد و این نهادها هستند که‌ به‌ فرمانده‌ مادى و ملموس قانون معنوى تبدیل میشوند. و بنابراین ما مداوم با فرمان‌دهندگانى روبرو هستیم که‌ ما را به‌ یاد فرمان‌بردن میاندازد. شاید بتوان این تناقض را به‌ این طریق حل کرد که‌ اگر همه‌ انسان‌ها به‌ این خصوصیت خود که‌ انسان‌هائى آزاد، فعال و فراتر از آن هدفى در خود هستند بتوانند جامه‌ عمل پوشند، در آن صورت امر فرمان دادن و فرمان بردن در میان انسان‌ها رخت برمیبندد و براى همیشه‌ رابطه‌ میان انسان‌ها به‌ رابطه‌اى افقى تبدیل میشود. در این حالت رابطه‌ انسان با قانون‌هاى خودساخته‌ چنان نزدیک میشود که‌ قانون بر پایه‌ یک نیاز و کنش درونى پراکتیزه‌ میشود.

سرانجام در پایان در مقایسه‌اى میتوان گفت که‌ اعتقاد ارسطو به‌ اینکه‌ بخشى از انسان‌ها افزارهاى روان‌دار هستند به‌ این معنى نیست که‌ او مخالف قانون و ضوابط در زندگى انسانى بود. برعکس قوانین منطق ارسطوئى نشان میدهد که‌ وى تا چه‌ اندازه‌ به‌ امر دقت حساسیت داشت، اما تفکر ارسطو در باره‌ امر قانون امرى نخبه‌گرایانه‌ بود و بر مبناى آن میتوانست تنها منبعث از فکر خداوندان خرد باشد. پیش کانت برعکس خرد نزد همه‌ انسانها وجود دارد و‌ تنها امرى مختص به‌ بخشى از انسانها نیست. اعتقاد به‌ نبود خرد نزد بخشى از انسانها ارسطو را به‌ این امر رهنمون میکند که‌ نه‌ تنها امر فرمان دادن و فرمان بردن امرى طبیعى است بلکه‌ فراتر از آن بندگى نیز پدیده‌اى طبیعى است. اما نزد کانت بندگى امرى منتفى است و مسئله‌ فرمان دادن و فرمان بردن در بهترین حالات خود امرى است میان قانون و انسان، و در بدترین حالت خود میان انسان و نهادهائى که‌ مجرى قانون هستند. اعتقاد به‌ بودن خرد نزد همه‌ انسانها پیش کانت، اعتقاد به‌ بندگى را از بین میبرد. و اعتقاد به‌ نبود خرد پیش بخشى از انسانها، اعتقاد به‌ روا بودن بندگى را نزد ارسطو پیش میآورد.

۱،۲،۳سیاست،ارسطو ترجمه‌ حمید عنایت
۴ Tenkere og ideer

تاریخ انتشار : ۱۲ دی, ۱۳۸۵ ۲:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!

روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی

کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی…

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی…

کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی