Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)   برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید! Welcome to نشریه کار | ارگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۱

یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۱

زمستان
بیدارم مکن, با قلبِ سردم, در کنار ستاره ها, خاموش بخواب می روم, ستاره سرخی از میان کهکشانها, خطی بر آسمان انداخت, پایان زمستان نزدیک است,
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: رحمان-ا
نویسنده: رحمان-ا
روایتگری بس است ، باید راهی جست
فرض کنیم تمامی مطالب مطرح‌شده در نوشته‌ی آقای بهزاد کریمی با عنوان «در مونیخ چه گذشت»، که در سایت به پیش متعلق به حزب چپ ایران منتشر شده، با تمام...
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: کامران
نویسنده: کامران
زنان خانه‌دار و کارگران؛ در صدر آمار خودکشی در ایران
ایران با بحران عمیق روانی، اجتماعی و اقتصادی روبه‌رو است که یکی از پیامدهای نگران‌کننده آن، افزایش نرخ خودکشی است. زنان خانه‌دار، کارگران، دانش‌آموزان و دانشجویان بیشترین آسیب‌پذیری را در...
۵ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
افراد ایلان ماسک نمی دانستند واقعا به چه کسانی شلیک می کنند
با این حال، تلاش‌های فشرده برای بازگرداندن کارکنان NNSA نشان می‌دهد که دولت ترامپ واقعاً افرادعالیرتبه دارای تخصص های مهم را اخراج کرده است. اولریش کون، کارشناس کنترل تسلیحات در مؤسسه تحقیقات صلح...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده:  الیور ایمهوف -  برگردان رضا کاویانی
نویسنده:  الیور ایمهوف -  برگردان رضا کاویانی
اروپا قربانی کیست؟
به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: آرنولد برتراند
نویسنده: آرنولد برتراند
۷ درصد جمعیت کشور با گرسنگی مواجه هستند!
7 درصد جمعیت کشور با گرسنگی مواجه هستند, شرط خروج از این وضعیت «عزم سیاسی» است که اکنون شاهد آن نیستیم. عده‌ای پنت هاوس و خودروی لوکس را در سبد...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: حسین راغفر
نویسنده: حسین راغفر
ویدیو پادکست «ابعاد انقلاب بهمن»، گفتگو با منوچهر صالحی در «تالار گفتگو و تبادل نظر»
به مناسبت سالگرد انقلاب ۵۷، در «تالار گفتگو و تبادل‌نظر» گفتگویی با حضور منوچهر صالحی، پژوهشگر و نظریه‌پرداز چپ برگزار شد. در این گفت‌وگو، مهمان برنامه به همراه دیگر شرکت‌کنندگان...
۴ اسفند, ۱۴۰۳
نویسنده: تالار گفتگو و تبادل نظر
نویسنده: تالار گفتگو و تبادل نظر

«انسان»- ابزار، هدف یا هردو؟

در سيستم‌هاى اجتماعى به‌ويژه‌ مدرن آن رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن بر پايه‌ نوعى خرد استوار‌ است که‌ در آن نميشود فرمانبر را تنها با کلمه‌ فرمانبر توصيف کرد، آنقدر که‌ بايد به‌ نوعى کنش خردگرايانه‌ فرمانبر هم توجه‌ کرد که‌ بر پايه‌ آن سيستم امکان تداو م زندگى خود را باز مييابد. به‌ عنوان نمونه‌ در کشورهاى دمکراتيک که‌ در آن‌ها نهادهاى مدنى قوى وجود دارند آيا ميشود رابطه‌ دولت با جامعه‌ را تنها بر اساس مقوله‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن توضيح داد؟

بعدهاى مختلف تصور‌ اندیشمندان از بشردر خصوص علت وجودى آن، هنوز هم موضوعى قابل بحث و جدل در عصر به‌ اصطلاح فرامدرن است. در این عرصه‌ این موضوع که‌ آیا بشر خود در خود ابزار است، هدف است و یا پدیده‌اى میان این‌دو چه‌ در تئورى و چه‌ در پراتیک موضوعى خاتمه‌ نیافته‌ است و در هر دوره‌اى اندیشمندانى نوین با روش‌هاى شناختى نوین و تئوریهاى جدید وارد این عرصه‌ میشوند.
البته‌ این بحث را قدمتى طولانى است، قدمتى به‌ بازگشت به‌ دوران باستان، یعنى آن زمان که‌ فیلسوفان یونان قدیم وارد این بحث هستى‌شناسانه‌ شدند و اسلوب و ماهیت نگرش خود را پى ریختند.
یکى از این فیلسوفان البته‌ ارسطو است. یعنى اندیشمندى که‌ تسلط اندیشه‌اش تا عصر رنسانس یعنى صدها سال ادامه‌ داشت و در کلیترین خطوط علم، منطق و فلسفه‌ حرف اول را میزد. در کتاب سیاست، ارسطو روایت خود از انسان را نه‌ روایتى فارغ از مقوله‌ زیردست/زبردست، بلکه‌ کاملا در رابطه‌ با آن به‌ رشته‌ تحریر درمیآورد. در تحلیل نخبه‌گرایانه‌اش براى او انسان نه‌ در فرم انسان، بلکه‌ در فرم گونه‌هاى انسانى ظاهر میشود و این چنین تعبیرات زیرین را ارائه‌ میدهد:
“ابزارها بر دو گونه‌اند: روان‌دار و بى‌روان… بنده‌ افزارى جاندار است… و بندگان را عمـدتا باید افزارهائى مقدم بر ابزارهاى دیگر دانست”١ص١٠
در این تعبیر بنده‌ فقط در میان افزارهاى دیگر مقام اول را دارد و درتفکر سلسله‌ مراتبگرایانه‌ ارسطوئى میتواند نسبت به‌ افزارهائى دیگر از جایگاه‌ رفیع‌ترى برخوردار باشد.
و یا:
“بنده‌ نه‌ فقط خدمتگزار خدایان است، بلکه‌ با تمامى وجود خویش از آن اوست و زندگى او جز در این تعلق، در چیز دیگرى نیست”٢ ص١١، ١٢

و این ابزار نه‌ موجودى مستقل بلکه‌ وابسته‌ در هستى خویش است، واین در تعبیرکانتى بدان معنا است که‌ وجودى در خود نیست و هستى‌اش با خود آغاز و در خود پایان نمی‌یابد.
و یا:
“آیا کسانى وجود دارند که‌ زندگى برایشان سودمند و روا باشد، یا آنکه‌ بندگى اصلا بر خلاف طبیعت است. یافتن پاسخ چه‌ از دیدگاه‌ فلسفه‌ و در پرتو خرد و چه‌ از راه‌ آزمون بر بنیاد امور واقع کارى دشوار نیست. فرمان دادن از یک سو و فرمان بردن از سوئى دیگر، نه‌ تنها ضرور بلکه‌ سودمند است. برخى از زندگان از همان نخستین لحظه‌ زادن براى فرمانروائى یا فرمانبردارى مقدر میشوند”٣ص١٢
در اینجا ارسطو اصل فرمان بردن و فرمان دادن را به‌ رابطه‌اى بنده‌گونه‌ تعبیر میکند. یعنى در هر جائى این سیستم به‌ هر درجه‌اى موجود باشد، سیستم، سیستم بنده‌وار است!

براى او بنده‌، یعنى بخشى از انسان‌ها، افزار هستند، و بخش دیگر انسان‌ها یعنى خردمندان میتوانند از این افزار استفاده‌ کنند. و این بالکل یعنى اینکه‌ بخشى از انسانها نه‌ مریدان خود که‌ مریدان دیگرانند و از خود اختیارى ندارد. او عارى بودن بنده‌ از خرد و استعدادش را در اجراى کارهاى بدنى علت این امر میداند. و نهایتا چنین استدلال میکند که‌ در هر کل واحدى (تن انسان و رابطه‌ خدایگان و بنده‌) همیشه‌ میتوان فرمانروا و فرمانبردارى را بازشناخت. و این ویژگى در زندگى روان‌دار را نتیجه‌اى از نظام سراسر طبیعت میداند.

اما ارسطو که‌ علاوه‌ بر الگوى طبیعت از الگوى سیستم برده‌دارى در یونان باستان نیز براى تدوین نظریات تئوریکى خویش در این زمینه‌ استفاده‌ میکند، تا چه‌ حد در عرضه‌ این تئورى حق به‌ جانب است؟ در یک نگاه‌ کلى میتوان گفت که‌ نظرات این انیشمند مثل نظرات تمامى اندیشمندان دیگر، هم از جنبه‌هاى مثبت و واقعى بهره‌ دارد و هم از جنبه‌هاى نادرست و ناواقعى. در اینجا این ادعا را بیشتر میشکافیم.
اگر فرمان دادن و فرمان بردن را در وجه‌ کلى آن تعبیر کنیم، تجربه‌ بشر در زمینه‌ لااقل نهادهاى کلان درون جامعه‌ علیرغم هر درجه‌اى از حضور آن، ماندگارى این رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن را تائید میکند. سیستم‌هائى که‌ در آنها مدیریت حضور دارد بدون این رابطه‌ قادر به‌ زندگى خود نیستند، و این فرمان بردن چه‌ اختیارى باشد و چه‌ از روى اجبار جزو سرشت آن است. اما اینکه‌ تا چه‌ حد میتوان این رابطه‌ را به‌ رابطه‌ بنده‌گونه‌ تعبیر کرد، خود بحث دیگرى است. رابطه‌ برده‌ با برده‌دار یک رابطه‌ بنده‌گونه‌ ست، اما آیا میشود رابطه‌ یک کارمند ادارى را با مدیر خود در عصر مدرن به‌ این رابطه‌ تنزل داد. برده‌دار صاحب و مالک همه‌ چیز برده‌ بود، اما مدیر فقط در حیطه‌ کار و امور مربوط به‌ آن داراى قدرت فرمان دادن است. به‌ تعبیرى میتوان گفت که‌ رابطه‌ بنده‌گونگى در اینجا به‌ حیطه‌هاى بسیار محدودترى تنزل مییابد. و این شاید ما را در برابر تفسیر بنده‌گونه‌ از این مناسبات موضع شک قرار دهد. اما در کل هنوز میتوان به‌ ماندگارى ایده‌ فرمانده‌ و فرمانبر حتى در جوامع مدرن و فرامدرن هم معتقد بود. و این شاید به‌ نوعى عقلانى بودن آنرا نشان میدهد.
ایده‌ ارسطو در این زمینه‌ همچنین ناظر بر این است که‌ وى از لحاظ بهره‌ خرد، معتقد به‌ دو نوع بشر است، بشر با خرد و بشر بى‌خرد. و علت خرد نیز دلیلى ذاتى است. یعنى اینکه‌ برده‌ ذاتا بى‌خرد و خداوندان ذاتا با خرد هستند. ارسطو از این لحاظ به‌ صحنه‌ اجتماعى زندگى واقعى و تناقضات درون لایه‌هاى مختلف اجتماعى بازنمیگردد. براى او همه‌ چیز از پیش مقدور است و این البته‌ ریشه‌ در اندیشه‌ غایت‌گرایانه‌ او دارد. اندیشه‌اى که‌ در آن هر پدیده‌اى را هدفى مناسب با فرم آن پدیده‌ است. یک بنده‌، بنده‌ است زیرا که‌ براى بندگى زاده‌ شده‌است، بنابراین ذاتا فاقد خرد و ماهیتا خلق شده‌ براى کار بدنى است. او در این باره‌ به‌ فرصتهاى برابر و مناسب براى پرورش خرد که‌ بر طبق نظر اندیشمندان عصر مدرن ذاتى همه‌ انسانهاست، وقعى نمینهد. در این اندیشه‌، خرد را را با عوامل بیرونى پیوندى نیست.
اما میتوان اساسا فرمان بردن انسانها از همدیگررا در سیستمهاى اجتماعى با فرمان بردن وحوش از انسان مقایسه‌ کرد؟ آیا سیستم‌هاى پیچیده‌ اجتماعى که‌ در آنها نوعى تقسیم کار پیشرفته‌ وجود دارد و در آن‌ها اراده‌ و قدرت ابتکار انسان در خلقت پدیده‌هاى نوین خود را به‌ نمایش میگذارد، اساسا با رابطه‌ از اساس بنده‌گونه‌ انسان با حیوان قابل مقایسه‌ هست؟ در سیستم‌هاى اجتماعى به‌ویژه‌ مدرن آن رابطه‌ فرمان دادن و فرمان بردن بر پایه‌ نوعى خرد استوار‌ است که‌ در آن نمیشود فرمانبر را تنها با کلمه‌ فرمانبر توصیف کرد، آنقدر که‌ باید به‌ نوعى کنش خردگرایانه‌ فرمانبر هم توجه‌ کرد که‌ بر پایه‌ آن سیستم امکان تداو م زندگى خود را باز مییابد. به‌ عنوان نمونه‌ در کشورهاى دمکراتیک که‌ در آن‌ها نهادهاى مدنى قوى وجود دارند آیا میشود رابطه‌ دولت با جامعه‌ را تنها بر اساس مقوله‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن توضیح داد؟ و بدتر اینکه‌ آنرا به‌ رابطه‌اى بنده‌گونه‌ تنزل داد؟
میتوان گفت که‌ در جوامع مدرن، در فرمان‌بردن نوعى خرد وجود دارد، و این را وجود آن نهادهائى امکان‌پذیر میسازد که‌ در سیستم عمودى قدرت، میتوانند از لحاظ تاثیرگذارى حضور موازى داشته‌ باشند و بنابراین رابطه‌ فرمان‌بردن/ فرمان‌دادن را از تفسیر بنده‌گونه‌ آن تا حد زیادى جدا کنند.
بنابراین اگر رابطه‌ فرمان‌دادن/فرمان‌بردن را یک ذاتى عمومى سیستم‌هاى بشرى فرض کنیم، اما نمیتوان ویژگى بنده‌گونگى آن‌را که‌ در مراحلى از حیات بشرى خصلت آن بوده‌ است، به‌ خصلتى عمومى تعمیم دهیم.

و اما درمقابل این تعبیر کلاسیکى از انسان، تعبیر مدرنیستى هم وجود دارد که‌ عمدتا با کانت شروع میشود. آنجا که‌ وى از خرد، از انسان خودمختار و از عدم افزارمندى انسان سخن میگوید، این تعبیر مدرن پایه‌هاى تئوریکى خود را بازمییابد و خود را به‌ نمایش میگذارد.
در یکى از اوامر قطعى خود در بحث اخلاق، کانت یکى ازمشهورترین گفته‌هاى خود را چنین فرمول‌بندى میکند: “تو نباید هرگز انسان‌ها را، نه‌ خود و نه‌ دیگران را، تنها به‌ عنوان افزار به‌ کار ببرید، بلکه‌ در همان حال باید همچون هدفى در خود.”۴
براى کانت انسان موجودى آزاد و فعال در پروسه‌ شناخت بود،و با ضابطه‌هاى اخلاقى در خود. بنابراین انسان قادر است که‌ خود قوانین و ضابطه‌هاى مورد نیاز خود درجریان زندگیش را فورموله‌ کند، بدون هیچ‌گونه‌ وابستگى به‌ منابع بیرون از خرد خودش.
همچنین کانت با طرح این نظر که‌ انسان خود هدف است، با این تئورى ارسطوئى فاصله‌ میگیرد که‌ بخشى از انسان‌ها (و طبیعتا بیشترشان) افزارهاى روان‌دار هستند. انسان که‌ افزار فرض نشود و خود هدفى در خود باشد، طبیعتا نمیتوان و نباید آنرا وارد مقوله‌ بندگى کرد. اما آیا این تعبیر کانتى را چه‌ گونه‌ میتوان در مورد امرفرمان‌دادن/ فرمان‌بردن تعبیر کرد؟ به‌ویژه‌ اینکه‌ خود، این گفته‌ مشهور خودش رابه‌ عنوان “امر” مطرح میکند.
میتوان گفت که‌ منظور کانت این است که‌ بشر با استفاده‌ از خرد خود و استخراج قوانین نظم اجتماعى از آن، که‌ در آن بشر در مرکز توجهات است، به‌ چنان نظم اجتماعى فرامیروید که‌ در آن بندگى وجود ندارد، اما اوامرى وجود دارند که‌ اساس این نظم هیومانیستى بر اساس آن پایه‌ریزى شده‌ است. در این نظم کلى، قوانین انسانى که‌ ساخته‌ انسانها هستند، امر میدهند و طبیعتا نهادهائى وجود دارند که‌ ناقل و ناظر این امردهى هستند. در اینجا فرمان بردن انسان از انسان‌هاى دیگر مطرح نیست آنقدرکه‌ انسان به‌ عنوان موجودى آزاد و واضع قانون فقط از قوانین خودش پیروى میکند. در اینجا فرمان‌دهندگان درون نهادهاى اجتماعى نیز تابع قانون هستند و در اصل قانون است که‌ فرمان دهنده‌ عمومى است. قانونى که‌ از انسان‌ها میآید اما به‌ آنچنان اندازه‌ معنوى فرا میروید که‌ همه‌ را در برمیگیرد.
اما آیا این درک کانتى، حضور و ایده‌ فرمانده‌/ فرمانبر را به‌ طور مشخص در زندگى روزانه‌ از بین برده‌ است؟ پراکتیزه‌ کردن قانون در زندگى واقعى، نهادهاى خود را مى‌طلبد و این نهادها هستند که‌ به‌ فرمانده‌ مادى و ملموس قانون معنوى تبدیل میشوند. و بنابراین ما مداوم با فرمان‌دهندگانى روبرو هستیم که‌ ما را به‌ یاد فرمان‌بردن میاندازد. شاید بتوان این تناقض را به‌ این طریق حل کرد که‌ اگر همه‌ انسان‌ها به‌ این خصوصیت خود که‌ انسان‌هائى آزاد، فعال و فراتر از آن هدفى در خود هستند بتوانند جامه‌ عمل پوشند، در آن صورت امر فرمان دادن و فرمان بردن در میان انسان‌ها رخت برمیبندد و براى همیشه‌ رابطه‌ میان انسان‌ها به‌ رابطه‌اى افقى تبدیل میشود. در این حالت رابطه‌ انسان با قانون‌هاى خودساخته‌ چنان نزدیک میشود که‌ قانون بر پایه‌ یک نیاز و کنش درونى پراکتیزه‌ میشود.

سرانجام در پایان در مقایسه‌اى میتوان گفت که‌ اعتقاد ارسطو به‌ اینکه‌ بخشى از انسان‌ها افزارهاى روان‌دار هستند به‌ این معنى نیست که‌ او مخالف قانون و ضوابط در زندگى انسانى بود. برعکس قوانین منطق ارسطوئى نشان میدهد که‌ وى تا چه‌ اندازه‌ به‌ امر دقت حساسیت داشت، اما تفکر ارسطو در باره‌ امر قانون امرى نخبه‌گرایانه‌ بود و بر مبناى آن میتوانست تنها منبعث از فکر خداوندان خرد باشد. پیش کانت برعکس خرد نزد همه‌ انسانها وجود دارد و‌ تنها امرى مختص به‌ بخشى از انسانها نیست. اعتقاد به‌ نبود خرد نزد بخشى از انسانها ارسطو را به‌ این امر رهنمون میکند که‌ نه‌ تنها امر فرمان دادن و فرمان بردن امرى طبیعى است بلکه‌ فراتر از آن بندگى نیز پدیده‌اى طبیعى است. اما نزد کانت بندگى امرى منتفى است و مسئله‌ فرمان دادن و فرمان بردن در بهترین حالات خود امرى است میان قانون و انسان، و در بدترین حالت خود میان انسان و نهادهائى که‌ مجرى قانون هستند. اعتقاد به‌ بودن خرد نزد همه‌ انسانها پیش کانت، اعتقاد به‌ بندگى را از بین میبرد. و اعتقاد به‌ نبود خرد پیش بخشى از انسانها، اعتقاد به‌ روا بودن بندگى را نزد ارسطو پیش میآورد.

١،٢،٣سیاست،ارسطو ترجمه‌ حمید عنایت
۴ Tenkere og ideer

تاریخ انتشار : ۱۲ دی, ۱۳۸۵ ۲:۳۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

اروپا قربانی کیست؟

به‌عنوان یک اروپایی، من فقط می‌توانم از بی‌کفایتی و ساده‌دلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصت‌ها و انگیزه‌هایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!

مطالعه »
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

انقلاب بهمن؛ آرمان‌های ماندگار و راه‌های ناتمام!

ما بر این باوریم که طیف گستردهٔ نیروهای چپ موجود در میهن ما موظف است با حضور  و تمرکز کنش‌گری خود در این تلاش هم‌گرایانه، در تقویت جایگاه ٔ عدالت‌‌ اجتماعی و حقوق بنیادین بشری در جمهوری آیندۀ ایران کوشا باشد. ما، همراه سایر نیروهای میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران در راه گذار به جمهوری‌ای مبتنی بر صلح، آزادی، دمکراسی برابری، حقوق بشر و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنیم.

مطالعه »
پيام ها

مراسم بزرگ‌داشت پنجاه‌وچهارمین سالگرد جنبش فدایی!

روز جمعه ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، به مناسبت پنجاه‌وچهارمین سالگرد بنیان‌گذاری جنبش فدایی، در نشستی در سامانۀ کلاب‌هاوس این روز تاریخی و نمادین جنبش فدایی را پاس می‌داریم و روند شکل‌گیری و تکامل این جنبش را به بحث و بررسی می‌نشینیم

مطالعه »
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

روایتگری بس است ، باید راهی جست

زنان خانه‌دار و کارگران؛ در صدر آمار خودکشی در ایران

افراد ایلان ماسک نمی دانستند واقعا به چه کسانی شلیک می کنند

اروپا قربانی کیست؟

۷ درصد جمعیت کشور با گرسنگی مواجه هستند!

برای قرائت متن وسیله هوش مصنوعی کلیک کنید!