مقدمەای بر ایدەئولوژی
ایدئولوژی بعنوان مجموعە بهم پیوستەای از ایدەها معرف هویت است، از جملە هویت احزاب سیاسی. سە وجە مهم ایدئولوژی عبارت است از:
ـ تحلیل جامعە
ـ اوتوپیا
ـ ابزار تحول یا تغییر
احزاب سیاسی با ارائە نظرات خود در این سە مورد نشان می دهند کە دارای چە ایدئولوژی ای هستند، و بە این ترتیب ماهیت خود را تعیین می کنند.
تحلیل جامعە
در تحلیل جامعە، ایدئولوژی ساختار جامعە را در کلیت آن با توجە بە دادەها تعیین می کند. در این تحلیل هویت جامعە بر اساس نیروهای تولیدی، مناسبات تولیدی، طبقات و ساختار دولت مشخص می شود.
اوتوپیا
در این بخش، جامعە مورد نظر و یا شکل و ماهیت جامعە مورد نظر ارائە دادە می شود. اینکە ایدئولوژی می خواهد چە جامعەای و با چە مشخصاتی بسازد. بطورکلی شکل و ماهیت جامعە آلترناتیو، جامعەای کە بە جای جامعە کنونی می نشیند، تعیین می شود.
ابزار تحول
در این بخش ایدئولوژی تعیین می کند از چە طریقی می خواهد امر تغییر را جلو ببرد. از طریق خشونت و یا مسالمت آمیز، و یا ترکیبی از هر دو. همچنین در این بخش آن نیروهائی کە می توانند در امر تغییر ذی نفع باشند و یا بە امر تغییر بپیوندند، مشخص می شود. طبقات اجتماعی و نیروهای سیاسی معرف آنها بخش مهمی را از کل بحث را شامل می شود.
نگاهی بە جامعە ایران
می توان بر اساس این مدل بە جامعە ایران هم پرداخت و آن را در حوزە ایدەئولوژی و بر اساس سە مشخصە تشکیل دهندە آن بررسی کرد.
تحلیل جامعە ایران
جامعە ایران یک نظام سرمایەداری است، اما با خصوصیات ویژە خود. این خصوصیات عبارت اند از:
ـ نیروی کار و سرمایە وجود دارد،
ـ دولت کارفرمای اصلیست،
ـ نفت بخش اصلی درآمد کشور را تشکیل می دهد،
ـ بخش خصوصی، یک بخش متعارف نیست، این بخش بشدت دارای ماهیت خصولتی است،
ـ اقتصاد خصوصیت رانتی دارد،
ـ نیروهای نظامی ـ امنیتی و ارگانهای مالی ـ ایدئولوژیکی بخش مهمی از اقتصاد کشور را در دست دارند،
ـ دولت متعارف سرمایەداری وجود ندارد، دولت تئوکراتیک است با حضور نسبی تکنوکراتها در بخش اجرائی،
ـ بە همراە تضاد کار و سرمایە، تضاد مدرنیتە با تئوکراتیسم و از قبل آن تضاد سرمایەداری مدرن با حاکمیت و نمایندگان اقتصادی آن وجود دارد،
ـ بعلت تسلط ایدئولوژی مذهبی و پیش سرمایەداری، نیروهای تولیدی متعارف سرمایەداری در فشاراند،
ـ مناسبات سرمایەداری توسعەنیافتە در هالەای از تئوکراتیسم در جریان است،
ـ دولت از طریق قدرت سیاسی در پی بازتولید مداوم اقشار سنتی با گرایش و ایدئولوژی مذهبی است.
اتوپیا در جامعە ایران
ـ جامعە ایران نیاز دارد از یک جامعە سرمایەداری توسعەنیافتە محاصرە شدە توسط تئوکراتیسم بە یک جامعە سرمایەداری مدرن و امروزین تحول یابد. این اتوپیا یا آرمان اولیە است،
ـ شکل جامعە جایگزین، جامعە لیبرال ـ دمکراتیک است، جامعەای کە از لحاظ سیاسی در آن نرمهای لیبرالیستی از جملە آزادی بیان، آزادی احزاب و تشکلها، آزادی مطبوعات و انتخابات آزاد برقرار است، و در حوزە اقتصادی متعهد بە یک نظام مختلط از مالکیت دولتی و خصوصی است. این دو خصوصیت، یعنی لیبرالیسم سیاسی و پلورالیسم اقتصادی، مبانی ایجاد یک جامعە مدرن را ایجاد می کنند و آن را گسترش می دهند،
ـ در چنین نظامی بعلت قدرت گیری تشکلات کارگری و چپ، عملا امکان ایجاد دولت رفاە فراهم می شود،
ابزار تحول برای ایجاد چنین جامعەای
ـ ـ نیروهای شرکت کنندە در چنین تحولی عبارتند از: طبقە کارگر، طبقە متوسط، بورژوازی و اقشار مذهبی مدرنیزەشدە،
ـ با توجە بە نیاز ایران بە تحول، این الزام نە تنها در جامعە، بلکە در بخشهائی از خود حاکمیت هم انعکاس یافتە است و این باعث چندپارگی در صفوف حاکمان شدەاست،
ـ بخشی در حاکمیت کە توسط هستە اصڵی قدرت لیبرالها خواندە می شود اساسا همانا اصلاح طلبان و نیروهای میانەرو هستند کە سیاست نزدیکی و تعامل با جهان را دارند،
ـ اصلاح طلبان در اثر فشار و سرکوب و نیز عدم توانائی برای بازتولید خود در حوزە اندیشە و عمل، از قدرت سابق بهرەمند نیستند، اما کماکان نیروئی اند کە در حوزە گفتمانی سنت گرائی هستە سخت قدرت را بە چالش می کشند،
ـ تجربە نشان دادە است کە در ایران قدرت سیاسی از زمان ایجاد مدرنیسم در ایران، تنها توسط نیروی تودەای دچار تحول شدەاست، و تنها نمونە آن البتە انقلاب بهمن سال ١٣۵٧ است. با توجە بە تجربە اصلاحات و جنبش سبز، می توان گفت کە تحول در ایران کماکان راە تودەای را انتخاب کردەاست و می کند،
ـ جامعە ایران بشدت مستعد اعتراضات و خیزش تودەای است، اما اینکە این خیزش الزاما بە راههای غیرمسالمت آمیز ختم شود، از جملە بستگی بە برخورد حاکمیت دارد،
ـ اما روانشناسی تودەای در چندین دهە گدشتە نشان می دهد کە در ایران روحیە انقلابی گری عموما مسلط نیست، بنابراین علت اینکە چرا خیزش مردم نتوانست همەگیر شود، منطقا از جملە بە همین روانشناسی تودە برمی گردد،
ـ ریزش نیرو در حاکمیت بخش مهمی از روند تحولات در هر جامعەای است. تجربە جامعە ایران نشان می دهد کە علیرغم این ریزش در مقاطقی، اما عمدە این نیروها بە ایدە انقلابی گری برای تحول نپیوستەاند،
ـ بنابراین باید گفت کە روند تحول با توجە بە چنین وضعیتی بیشتر خصلت مسالمت آمیز و تدریجی دارد،
ـ در واقع ایجاد جامعە لیبرال ـ دمکراتیک، روندی فراگیر از مشارکت طیف های وسیعی است کە از پائین جامعە تا لایەهائی از سطح حاکمیت را در برمی گیرد.
سخن پایانی
الزام وجود ایدئولوژی برای احزاب سیاسی بدان معنا نیست کە بعنوان مثال در این حوزە خود را بە یک یا دو اندیشمند پایبند و ملتزم کرد. درست بمانند سابق کە یک حزب مارکسیست بود یا لنینیست و یا هر دو. الزام وجود ایدئولوژی بە این معناست کە یک حزب سیاسی خود را در چهارچوب یک ایدەآل (با خصلت مرحلەای) و یک ایدەآل دیگر ( با خصلت استراتژیک) تعریف می کند و برای تحقق آنها می تواند از اندیشمندان ذی ربط استفادە فکری و تئوریکی بعمل بیاورد. بنابراین سخن گفتن از عدم الزام بە ایدئولوژی اشتباە بزرگی است. هر حزب و جریان سیاسی چنانکە در اول بحث گفتیم باید دارای برنامەای باشد با سە جزء: تحلیل جامعە، اوتوپیا و ابزار تحول. و این همان ایدئولوژی مد نظر ماست.
همچنین باید گفت کە چپ ایران بە عقیدە نگارندە این سطور، در مرحلە ایجاد جامعە لیبرال ـ دمکراتیک در ایران قرار دارد و نە جامعەای با خصلتهای دیگر (مثلا جامعەای با سمت گیری راە رشد غیرسرمایەداری، جمهوری دمکراتیک خلق و غیرە). هدف مرحلەای ایجاد جامعە لیبرال ـ دمکراتیک است و هدف استراتژیک می تواند جامعە سوسیالیستی باشد.