بابف، انقلابی فرانسوی در سال ۱۷۶۰ میلادی به دنیا آمد و در سال ۱۷۷۹ اعدام شد. ایدههای انقلابی اجتماعی او روی کمونیسم اروپایی و روی فلسفهٔ مارکسیستی تأثیر مهمی گذاشت. وی را میتوان نمایندهٔ یک کمونیسم تخیلی از جنبش یاکوبی فرانسه و فعال پرولتری در آغاز جنبش کمونیستی دانست. بابف در سال ۱۷۹۶ میلادی رهبر یک شورش تودهای منتهی به شکست بود. از جمله اهداف او: لغو مالکیت خصوصی و اعلان پیروزی انقلاب به عنوان دیکتاتوری خلق بود. بابف رهبر انجمن “توطئهٔ عدالتخواهان” بود. او مالکیت خصوصی را دلیل به زنجیرکشیده شدن خلق، و بینظمی آنارشی در اقتصاد غیرکمونیستی را، دلیل استثمار و تمام زشتیهای نظام سرمایهداری میدانست.
بابف میگفت تا زمانی که کالاهای لوکس در اختیار همهٔ مردم نباشند، آنان نباید تولید شوند. گرچه بابف و هوادارنش در سال ۱۷۹۶ در راه مبارزه، مخفی شدند، تئوری اجرای کمونیسم زودرس او در آغاز جامعهٔ سرمایهداری با شکست روبرو شد. بابف مسلح کردن خلق و اقدامات دیکتاتوری برای سرکوب ضد انقلاب و ثروتمندان را توجیه میکرد. تجربیات جنبش دیکتاتوری انقلابی یاکوبی به بابف نشان داد که ایدهال دموکراسی انقلابی فقط در کمونیسم عملی است، با این وجود او جنبشی را هدایت نمود که در میان پرولتاریای مانوفاکتوری آن زمان منجر به کمونیسم علمی و حزب مارکسیستی پرولتری بعدی گردید.
بابفگرایی، شاخهٔ انقلابی کمونیسم کارگری و مدافع جنبش طبقاتی آنتاگونیستی بود. آنها فقط تجربیات انقلاب بورژوازی را داشتند و نه استراتژی و تاکتیک سوسیالیسم علمی را. فقدان پرولتاریای صنعتی موجب شد بعدها پارهای از بابفگرایان مانند رفیق بلانک به سوی آوانگارد کمونیستی تمایل پیدا کنند. سرانجام ولی نوبابفگرایی پیشدرآمد ایدئولوژی مارکسیستی و مقدمهٔ کمونیسم علمی مارکس – انگلس گردید. آن آغاز ماتریالیسم پیشامارکسیستی بود. در تزهایی پیرامون فویرباخ، مارکس میگفت: پرولتاریا هنوز در زنجیر روابط استثماری کهن گرفتار است.
بابفگرایان مبارزه علیه: ایدئولوژی بورژوازی و خردهبورژوازی، علیه روحانیون مسیحی، و علیه مالکیت خصوصی بورژوایی، جویای یک سیستم جهانبینی ماتریالیستی – کمونیستی، خواهان تغییر مرام دینی به نوعی کمونیسم، و ادامهٔ خط آتهایستی بابف بودند. نوبابفایسم مخالف: نظام پادشاهی پادگانی درباری، مخالف قرارداد ازدواج، و متکی به ماتریالیسم فلسفی قرن ۱۸ میلادی بود. انجمن نوبابفگرایان “توطئه برای عدالت”، مخلوطی از نظرات: بابف، سن سیمون، فوریه، و عرفان قناعتپیشگی بود. بابفگرایی جریان و جنبشی انقلابی اتوپیستی کمونیستی در پایان انقلاب فرانسه بود که موجب رشد نطفههای کمونیسم کارگری در فرانسه و در انگلیس گردید.
بابف کمونیسم را در چهارچوب روشنگری قرن ۱۸ میلادی، یک برنامهٔ مبارزاتی علیه جامعه کاپیتالیستی نمود. مارکس از طریق بابفگرایان نخستین، به تئوری حزب کمونیست روشنگر و به شکل سازمانی مبارز علیه استثمار و سلطه رسید. نظرات فرانس نوئل بابف در شورش ۱۷۹۵ میلادی متکی به آموزشهای ضد فئودالی؛ ولی بر اساس حقوق طبیعی انسان عصر روشنگری، با محتوای کمونیسم عامیانه، موجب زمینهٔ کشف کمونیسم علمی مارکس – انگلس و ایدئولوژی پرولتری شد.
رفیق بلانک (۱۸۸۱-۱۸۰۵)، کمونیست انقلابی فرانسوی، شاگرد بابف، خواهان دیکتاتوری انقلابی و انقلاب کمونیستی بود. او به دلیل مبارزاتش ۴۱ سال در زندان و حدود ۱۰ سال در تبعید زیست. از جمله وظایف مبارزاتی وی: سازماندهی انجمنهای هوادار رفیق بابف در محلات انقلابی پاریس علیه سلطنت و ارتجاع حاکم بود. او همچون بابف مرد عمل و نخستین انقلابی حرفهای ضد نظام کاپیتالیستی زمان خود بود. رفیق بلانک بر این باور بود که عملی نمودن نظام و جامعهٔ کمونیستی نیاز به مردمی بافرهنگ و آموزشدیده دارد.
به ادعای بعضی از مورخین چپ، بلانک و بابف از جمله آموزگاران کبیر انقلاب کمونیستی تاریخ بشر هستند. بلانک همچون بابف میگفت: آوانگارد میتواند با سازماندهی تودەها سلطنت را براندازد و اعلان جمهوری سوسیالیستی کارگری بنماید؛ به نظر او، یعنی حتی یک سازمان چریکی در شرایط مناسب میتواند دولت را براندارد و شاه را فراری دهد. به زبان دیگر، در نظر بلانک هر انقلابی میتواند نتیجهٔ کودتای یک سازمان چریکی متکی به تودەها باشد.