تلاش نمایندگان دوره هفتم مجلس شوراى اسلامى براى تمدید دوره نمایندگى خود، از سوى شوراى نگهبان مغایر با قانون اساسى اعلام شده است که صراحت دارد هر چهار سال یک بار باید انتخابات مجلس برگزار شود. اکنون اینجا و آنجا سخن از طریقى دیگر براى «تجمیع» انتخابات ریاست جمهورى و انتخابات مجلس است: برگزارى زودهنگام انتخابات ریاست جمهورى یا به عبارت دیگر، کوتاه کردن دوره ریاست جمهورى احمدینژاد. هنوز معلوم نیست چنین طرحى چشمانداز موفقیت داشته باشد. اما آنچه مسلم است، این است که براى بسیارى در حاکمیت جمهورى اسلامى، کابوسى به نام احمدینژاد، هر چه زودتر پایان یابد بهتر است. احمدینژاد براى مخالفانش در حکومت، مترادف است با شدیدترین بحران مناسبات خارجى جمهورى اسلامى از پایان جنگ ایران و عراق بدین سو، بحرانى که تأثیر روانى آن بر سیاست داخلى و به ویژه اقتصاد ایران، مایه نگرانى و نارضایتى بخش بزرگى از حکومت شده است.
اینگونه است که در این روزها شاهد آنیم که چهرهها در جمهورى اسلامى «بازیافت» (recycling) میشوند. رفسنجانى و خاتمى، دو سلف احمدینژاد، به جنب و جوش افتادهاند. خاتمى سر از داوس سوئیس درآورده است و رفسنجانى با سفراى غربى در تهران نشست و برخاست دارد. خاتمى در سوئیس آرزو کرده است ایران و آمریکا بحران در روابط خود را «مدیریت» کنند، و رفسنجانى در نماز جمعه ۶ بهمن، اوضاع ایران در جهان را غیرعادى خوانده است.
در این میان، خامنهاى که خبر سرماخوردگى شدید او به گونهاى نیمهرسمى تأیید شده است، فعلاً به جانبدارى صریح از احمدینژاد نپرداخته است. شاید این سرماخوردگى از نوع سیاسى باشد تا رهبر ناچار نشود در دعواى داخلى حکومت دخالت کند. این دعوا دیگر دعواى اصلاحطلبان و محافظهکاران نیست، شکافى است که تا اعماق جناح حاکم بر حکومت امتداد یافته است. شکافى است میان سیاست به سبک ماجراجویان تازهکار پیرامون احمدینژاد و مصلحتگرایى به سبک رفسنجانى و خاتمى. گروه اخیر، با پشتگرمى اکثریت محافل کسب و سرمایه در ایران، تحرک تازهاى یافته است و میکوشد عواقب انزوا و تحریمهاى بینالمللى را محدودتر کند. شرایط خارجى، بیش از تأثیر مستقیم تحریمها، از طریق روانى اقتصاد ایران را زمینگیر کرده است. فضاى سرمایهگذارى در ایران ماههاست بسیار نامساعد شده است. از سرمایهگذاران داخلى، کمتر کسى «دل و دماغ» ریسک کردن را دارد. پیمانکاران از این میهراسند که در پروژههاى دولتى، کارفرما صورتحسابها را نپردازد. سرمایهگذاران و پیمانکاران خارجى نیز یکى پس از دیگرى ایران را ترک میکنند. بلوکه شدن حسابهاى ایران در شمار هر چه بیشترى از بانکهاى خارجى و به ویژه اروپایى، معاملات خارجى را دشوارتر کرده است. در نتیجه کاسته شدن از سرمایهگذاریها، بیکارى در ایران ابعاد بسیار گسترده یافته است.
گرانى هم بیداد میکند. احمدینژاد هنگام ارائه لایحه بودجه ١٣٨۶ به مجلس، با این انتقاد مواجه شد که بهاى گوجه فرنگى به کیلویى ٣ هزار تومان رسیده است. پاسخ رئیس جمهور این بود که منتقدان، گوجهفرنگى را از حوالى خانه رئیس جمهور بخرند که ارزانتر است. احمدینژاد پاسخى جز این ندارد که به رقباى حکومتى خود بدهد. شعار رئیس جمهورى اسلامى در گیر و دار بحران کنونى، انکار بحران است، یا به قول خود حکومتیها، «پاک کردن صورت مسئله» است. به نظر میرسد احمدینژاد، زیاد از جانب چهرههاى بازیافتشده در جمهورى اسلامى و متحدان آنان در مجلس احساس خطر نمیکند. امثال احمدینژاد برآنند که در شرایط بحرانى و بدون شرایط عادى اقتصادى نیز میتوان حکومت کرد (مگر امامشان چنین سیاستى را نزدیک به ده سال پیش نبرد؟). احمدینژاد در مصاحبهاى پرسیده است چرا باید نگران اوضاع کشور باشد؟
اما جمهورى اسلامى امروز، جمهورى اسلامى ربع قرن پیش نیست. جمهورى اسلامى امروز، جمهورى اسلامى بوروکراتها و سرمایهداران و رانتخواران فربهشده و بهره گرفته از یک ربع قرن دلارهاى نفتى است. خیلى از اینها میخواهند کسب و کارشان ادامه یابد. شرایط بحرانى خوشایند مذاق همه اینان نیست. برخى از آنان که امیدوار بودند با روى کار آمدن احمدینژاد و یکدست شدن حکومت، به دنبال هشت سال کشمکش اصلاحطلبان و محافظهکاران، در جمهورى اسلامى ثبات سیاسى نسبى برقرار شود، اکنون میبینند که یکدست شدن سه قوه حکومتى، نه تنها براى رژیم ثبات نیاورده است، بلکه شرایط سیاسى را بیثباتتر هم کرده است. برخى از کسانى که تا چند ماه پیش از حامیان احمدینژاد محسوب میشدند، به صف منتقدان او پیوستهاند.
عاقبت و نتیجه تلاش مخالفان درونحکومتى احمدینژاد براى پایان دادن زودهنگام به دوره ریاست جمهورى او یا لااقل به حاشیه راندنش به ویژه در عرصه سیاست خارجى را نمیتوان پیشبینى کرد. هنوز زود است که از آغاز پایان دوره احمدینژاد سخن بگوییم. اما آنچه مسلم است، این است که دیگر نمیتوان از حکومتى یکدست سخن گفت. احمدینژاد و خاتمى و رفسنجانى منافع مشترکى در حفظ جمهورى اسلامى دارند، اما این براى آنکه همراه با هم به مقابله با بحرانهاى خارجى بپردازند کافى نیست.
تا آنجا که به تحرک جدید رفسنجانى و خاتمى مربوط میشود، بر ورشکستگى و پوسیدگى جمهورى اسلامى چه گواهى بهتر که این رژیم ناگزیر از به صحنه آوردن مهرههاى سوخته و بازیافت چهرههاى از رده خارج شده خود است. این رژیم حرف تازهاى ندارد که بزند، چهرهاى نو ندارد که از خود ارائه دهد.
با این حال، اگر کشمکشهاى کنونى در درون جمهورى اسلامى بدین بیانجامد که عامل بحرانزایى مانند احمدینژاد از صحنه سیاست ایران حذف شود، باید از این امر استقبال کرد، نه از آن رو که رقباى احمدینژاد در حکومت، بخواهند یا بتوانند به بخشى از خواستهاى تعیینکننده مردم گردن نهند، بلکه از آن رو که با افول احمدینژاد، فصلى دیگر از حیات جمهورى اسلامى بسته خواهد شد. تکمه «با شتاب به پیش» (Fast Forward) دستگاه پخش نوار ویدئویى یا دى.وى.دى را حتماً میشناسید. در مورد کابوسى به نام رژیم فقاهتى در ایران، کار این تکمه، ولو هر کس هم که فشارش دهد، نکوست، حتى اگر به معناى نمایشى تکرارى باشد.
سهراب مبشرى
۶ بهمن ١٣٨۵