بازیهای هسته ای قدرتهای برتر دنیا دیگر بیشتر از آستانه ی صبر و حوصله ی مردم کش آمده است. کافی است تا در هر ساعتی از شبانه روز برای اندک زمانی پیچ تلویزیون را باز کنی تا حوصله ات از هر چه هست و نیست سر آید. تلویزیون و دیگر اسباب اطلاع رسانی این روزها بسان سیل اخبار هسته ای شده اند که بی هیچ ملاحظه ای روانهی گوش و ذهن و حافظه ی انسان می شوند. اخبار و حوادثی که دنیا را احاطه کرده اند. هزینه هایی که لابد به مردم عادی تحمیل می شود بی آن که ما را نصیبی باشد از این منافع. بازار سمینار و کنفرانس و گردهم آیی نیز حسابی داغ است: “فن آوری هسته ای”، “بمب هسته ای”، ” سلاح کشتار جمعی”، “پیروزیهای ملی” … دیگر گوشمان از این حرفهای تکراری پر شده است.
ریاست جمهوری ایالات متحده ی آمریکا، همین چندی پیش میزبان مقامات تراز اول چهل و هفت کشور مهم دنیا بود، تا باب امنیت هسته ای جهان مذاکراتی ترتیب داده شود. در مقابل محمود احمدی نژاد نیز با ترتیب دادن سمیناری مشابه از مقامات شصت کشور دنیا دعوت به عمل آورد تا به خیال خود پاسخ دندان شکنی به باراک اوباما داده باشد. اینها همه از برای چه؟ موضوع یارکشی در میان است یا بحث قدرت بیشتر؟ براستی جان انسان و شرافت آدمی چه ارزشی نزد سیاست مداران ایران دارد؟ حکومتی که حتی به مردم خود نیز رحم نمی کند، و معترضین خیابانی را به گلوله می بندد چه جایی برای گفتن از صلح و امنیت بین المللی باقی گذارده است؟
در ادامه همین سمینارها، مجمع سالیانه ی متعهدان به پیمان “ان پی تی” نیز به زودی آغاز به کار می کند تا شاید فرصتی تازه فراهم شود برای قدرتهایی که غیر از تهمت و افترا زدن به یکدیگر مشغله ای در سر ندارند.
مشکل بنیادین در این زمینه، البته همان بحث عدم اطمینان موجود میان ایران و دول غربی است. آنچه باراک اوباما در نشست واشنگتن عنوان کرد از جانب سیاستمداران ایرانی تعبیر به جنگ هسته ای و بازی با آتش شده است، اما آیا ماجرا به راستی این چنین است؟
سیاستمداران ایران آیا هیچ از خود پرسیده اند که این همه حساسیت بر روی فنآوری هسته ای ایران از کجا ناشی شده است؟ عدم همکاری ایران با مسئولان سازمان انرژی اتمی و ادبیات سخیف ایران در گفت و گو با دنیا نه آیا مستوجب این همه شک و تردید و اما و اگر شده است؟ مسئولینی که با قلدری تمام و عدم رعایت نزاکت سیاسی، دم از ساخت سانتریفیوژهای جدید می زنند و تعهدات جهانی را به رسمیت نمی شناسند، نه آیا سبب ساز شک و تردید جامعه ی جهانی می شوند؟
کشوری که هرگز نیروگاهی واقعی برای استفاده از اورانیوم غنی شده ندارد، خبر از حضور سانتریفیوژهای بیشتر و بیشتر می دهد، و برای دنیا خط و نشان می کشد، با دانستن اینها همه، حال شک و تردید آمریکا و دنیای غرب را نه آیا مسبب خود ما و سیاستمداران ناکارآمدمان هستیم؟
جالب تر آن که این ادبیات تهدید آمیز ایران، تنها نگرانی غربیها را سبب نشده، بلکه باقی دنیا نیز از این فعالیتهای مشکوک ایران ابراز نگرانی کرده اند. سعید میشل، وزیردفاع مصر، چند هفته پیش در یک مصاحبه ی تلویزیونی شرکت کرد و در آن سلاحهای دوربرد ایران و مصررا به مقایسه نشست. با توجه به گفته های وی، هر چه مسافت طی شده توسط موشک بیشتر باشد، اندازه و تاثیرگذاری کلاهک سلاح کمتر خواهد بود. مقصود این مقام بلندمرتبه ی مصری، را می توان این گونه نیز تعبیر کرد که هرچه سلاح جنگی دوربردتر باشد، دامنه ی کشورهایی که تهدید می شوند گسترده تر خواهد شد. این گونه است که فعالیتهای زیرزمینی ایران، امنیت مصر را نیز به مخاطره می اندازد و دیگر از این هم ساخت سلاحهایی با برد این چنین، بیدلیل و خارج از عرف عقل جلوه می کند، مگر آن که بنا بر حمل کلاهک هسته ای توسط این موشک ها باشد.
البته درباره ی صحت و سقم ادعاهای آقای میشل، شک و شبهه فراوان است آما آنچه در این باره نمودی مضاعف پیدا می کند همانا شک و تردید جامعه ی جهانی از رفتارهای هسته ای ایران است، و مطرح شدن سوالی که سالهاست بر دوش امنیت منطقه و دنیا سنگینی می کند: “براستی مقصود ایران از اتخاذ این ادبیات سیاسی و رفتار خصمانه با دنیا چیست؟” پرسشی که برای ما ایرانیها نیز بی پاسخ مانده است. شاید یافتن پاسخی مناسب برای این سوال باشد که اندکی بر زخم تنهایی و انزوایمان مرهم بگذارد.