بنام خدا
روز جهانی کارگر – اول ماه می – و روز ملی معلم فرا میرسد و ما این دو روز را به دو قشر زحمتکش جامعه ایران تبریک میگوییم.
جامعه ایران تعلیم وتربیت فرزندان خود را به دست معلمان سپرده و مسئولیت چرخاندن چرخهای نه چندان روان تولید را به دست کارگران. از این رو وظیفه مان حکم می کند که در روزی که جهت بزرگداشت این عزیزان درنظر گرفته شده است از خود بپرسیم که به راستی اکنون وضعیت زندگی آنان چگونه است؟
معلمان علاوه بر تحمل شرایط عمومی حاکم بر جامعه و آسیبپذیری از کمبودها، تنگناها و فشارهای موجود و محرومیت از بسیاری حقوق اجتماعی و سیاسی خود، دو مشکل اساسی ناپایداری سیاستهای حاکم بر سیستم آموزشی و عدم توازن شدید بین درآمد و هزینههای رشدیابنده زندگی را بصورت مضاعف بر خود هموار میکنند و به همین دلیل کمتر قادر به ایجاد ثبات و ارامش در زندگی خود هستند.
کارگران جامعه ما نیز دارای شرایط مشابهی بوده و علاوه بر تحمل مصایب عمومی گریبانگیر جامعه از عدم تامین شغلی منبعث از سیاستهای حاکم برمحیط کسب وکار و باز عدم توازن شدید بین درآمد و هزینههای زندگی متحمل بیشترین فشارها میشوند.
به راستی نقطه آغازین و گام نخست درمان دردهای بیشمار این دو قشر زحمتکش کجاست؟ تجربه دیگر جوامع که در آنها معلمان و کارگران دارای زندگیای در شأن خود و برخوردار از ثبات و آرامشاند نشان میدهد که سازماندهی صنفی و ایجاد تشکلهای کارگری و کارمندی نخستین گام برای رفع مشکلات موجود و دست و پنجه نرم کردن با معضلاتی است که بر سر راه زندگی این دو قشر اجتماعی قرار میگیرد. بدون تشکلهای صنفی و حضور مستقیم این اقشار در تصمیمگیریها، حتی فهرست کردن نابسامانیهای موجود توسط دیگران امکانپذیر نیست.
متأسفانه درست در همین نقطه اساسی است که حکومت مدعی طرفداری از محرومین، بزرگترین ستم آشکار خود را به این دو قشر اعمال میکند. حکومت با وارد کردن فشار مستمر بر تشکلهای صنفی معلمان و کارگران و خفه کردن این تشکلها در نطفه میکوشد که جامعهی آنها را پراکنده و متفرق سازد. سیاستهای فشار و تفرقهافکنی حکومت و زیر پا نهادن حقوق قانونی آنها برای داشتن تشکلهای صنفی، تجمع و اعتراضهای مسالمتآمیز نه تنها از دو قشر مذکور جمعی پراکنده و متفرق میسازد، که حکومت را نیز از نیروی لایزال آنها برای رفع نابسامانیها محروم مینماید. بیجهت نیست که امروز جمع کثیری از فعالان صنفی معلمان و کارگران به کیفر تلاش برای حل مشکلات همکارانشان یا در زندان بسر میبرند ویا تحت تعقیب نیروهای امنیتی قراردارند.
در پایان سخن ما با شما عزیزان این است که دردها و رنجهای حاکم بر جامعه ی میلیونی شما تنها با همت و درایت و در سایهی مبارزهای مسالمتآمیز برای کسب حقوقی که قانون اساسی نیز بر آن تأکید ورزیده قابل درمان خواهد بود و ما به عنوان بخشی از فعالان حوزههای سیاسی و مدنی نیز از خواستههای شما حمایت میکنیم. خواستههایی همچون: آزادی بیقید و شرط کلیه معلمان و کارگران زندانی، حق تشکل صنفی مستقل، حق تجمع مسالمتآمیز، حق مشارکت در تصمیمگیریهای مربوط، حق برخورداری از توازن بین حقوق و هزینههای زندگی و … و نیز سخنمان با حکومت آن است که به جای نگرش امنیتی – سیاسی به این تشکلها، بپذیرد که رفع مشکلات اقشاری که میلیونها ذینفع دارد جز با به رسمیت شناختن شخصیت حقوقی آنها امکانپذیر نمیباشد و به آنها توصیه میکنیم با خواستههای صنفی کارگران و معلمان برخورد امنیتی نکنند.