افسانه اول: آن گونه تکنولوژی هسته ای که جمهوری اسلامی در پی آنست، نوک پیکان فن آوری است.
واقعیت: نه ساختن نیروگاه هسته ای با تکنولوژی روسی و نه چرخه سوخت هسته ای، تکنولوژی پیشرفته محسوب نمی شود. نوک پیکان فن آوری در سده بیست و یکم را می توان در جوایز نوبل سالهای اخیر دید: فن آوری نوری، نانوتکنولوژی، نیمه هادی ها… منشأ تکنولوژیک نیروگاه هسته ای و نیروگاه چرنوبیل یکی است. فن آوری هسته ای روسیه در ردیفهای واپسین تکنولوژی هسته ای است. در پیشرفته ترین کشورها، تقریباٌ دیگر نیروگاه هسته ای جدید ساخته نمی شود. چرخه سوخت هسته ای نیز نه از آن رو که یک فن آوری پیشرفته است، که به علت دو منظوره بودنش و خطر سوء استفاده از آن برای مقاصد نظامی است که از حساسیت برخوردار است. اگر آنچه جمهوری اسلامی به عنوان فن آوری پیشرفته به خلایق قالب می کند نوک پیکان تکنولوژی باشد، پاکستان را باید سرآمد فن آوری در منطقه دانست. آن نوع تکنولوژی هسته ای که حکومت ایران اصرار بر داشتن آن می ورزد، در اساس، هفتاد سال قدمت دارد.
افسانه دوم: ایران با پیروز بیرون آمدن از این بحران، خواهد توانست فن آوری هسته ای را برای مصارف پزشکی و کشاورزی به کار گیرد.
واقعیت: آنچه موضوع بحران فعلی است، چرخه سوخت هسته ای است که هم می تواند در خدمت تأمین نیاز نیروگاه ها باشد و هم مواد لازم برای ساختن جنگ افزار اتمی را فراهم آورد. از پروژه اتمی جمهوری اسلامی، سودی به مصارف پزشکی و کشاورزی که نتوان از منابع دیگر و بسیار ارزانتر تهیه کرد، نمی رسد. برای این پروژه، تا همین امروز میلیاردها دلار هزینه شده است. هیچ کشوری چنین بودجه ای را صرف کاربردهای فن آوری هسته ای در پزشکی و کشاورزی نکرده است. همه کشورهای پیشرفته، از فن آوری هسته ای در عرصه هایی غیر از تولید جنگ افزار و تولید برق استفاده می کنند اما بسیاری از آنان، نیروگاه هسته ای ندارند، اغلب آنان دارای چرخه کامل سوخت اتمی نیستند و تنها شمار قلیلی از آنان، جنگ افزار هسته ای دارند.
افسانه سوم: پروژه هسته ای جمهوری اسلامی به سود اقتصاد کشور است.
واقعیت: کشوری که بر دریایی از نفت و گاز قرار دارد، سرزمینی که صدها هزار کیلومتر مربع آن، هر روز از آفتابی تابان بهره مند است، ایرانی که از کوههای سر به فلک کشیده اش صدها رود به دره ها و دشتها می ریزد، و علاوه بر آن از مناطق بادخیز بسیار برخوردار است، هر کیلووات ساعت انرژی الکتریکی را می تواند بسیار باصرفه تر از آنچه با انرژی هسته ای ممکن است، تولید کند. اگر تولید برق از انرژی هسته ای از لحاظ اقتصادی به صرفه بود، کشورهای پیشرفته باید پیوسته نیروگاه های اتمی بیشتری می ساختند. اما چنین نیست. برخی کشورهای پیشرفته مانند آلمان، یکی پس از دیگری نیروگاه های هسته ای خود را خاموش می کنند. تنها خسارات ناشی از فاجعه چرنوبیل که متوجه چندین کشور اروپایی شد، همه محاسبات طرفداران انرژی هسته ای برای اثبات اقتصادی بودن این نوع تولید انرژی را به هم ریخت. این خسارات، سنگین تر از همه سود به دست آمده از فعالیت نیروگاه های هسته ای در این کشورهاست. ریسک انرژی هسته ای به ویژه در کشوری مانند ایران با سطح کنترل کیفیت و ایمنی که می شناسیم، آن قدر بالاست که هرگونه حساب سازی اقتصادی به سود انرژی هسته ای را منتفی می کند. حتی اگر هیچ سانحه ای نیز رخ ندهد، فعالیت نیروگاه هسته ای زباله ای تولید می کند که درد سر نگهداری از آن گریبان نسلهای آینده را خواهد گرفت. با مخفی کاری حکومت جمهوری اسلامی پیرامون برنامه هسته ایش، نمی توان مطمئن بود که سوانح کوچکی که در فعالیت بسیاری از نیروگاه های هسته ای رخ می دهد، به اطلاع افکار عمومی برسد. آسیب های ناشی از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در شرایط دیکتاتوری و سانسور هرگز در معرض قضاوت مستقل افکار عمومی قرار نمی گیرد تا اقتصادی بودن این برنامه ثابت شود.
افسانه چهارم: مقاصد برنامه هسته ای جمهوری اسلامی صرفاٌ صلح آمیز است.
واقعیت: تا زمانی که اخبار سایت های اراک و نطنز به خارج درز نکرده بود، جمهوری اسلامی حتی وجود چنین تأسیساتی را از افکار عمومی و جامعه جهانی پنهان می کرد. حکومت تنها زمانی تصمیم به تأیید وجود چنین کارخانه هایی گرفت که گزارشهایی از این مجتمعها در غرب انتشار یافت. حکومت فقها سالها این تأسیسات را در اعماق زمین مخفی کرده بود. عبدالقادرخان که به «پدر» بمب اتمی پاکستان شهرت یافته است، اعتراف کرده است که جهت تأمین تجهیزات لازم برای غنی سازی اورانیوم به حکومت تهران یاری رسانده است. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی سالها پیش به کسی متوسل شده است که «تخصص» او پیشبرد مخفیانه برنامه تسلیحاتی هسته ایست. از سوی دیگر، نهادهای نظامی جمهوری اسلامی در پروژه های اتمی رژیم نقش کلیدی دارند. سایتهای اتمی ایران حکم مراکز نظامی را دارند و مانند حساسترین اماکن سپاه پاسداران از آنها محافظت می شود. در این سایتها از نیروی کار مردم محلی استفاده نمی شود و هاله ای اسرارآمیز از مخفی کاری، این اماکن را در بر گرفته است. این فاکتها و انبوه واقعیات مشابه آن، باور این افسانه را که ریگی به کفش حکومت ایران نیست، غیرممکن می کند.
***
در مقابله با حکومتی که تقریباٌ همه رسانه های گروهی در دسترس ساکنان کشور را در انحصار خود دارد، امکانات روشنگری پیرامون افسانه هایی که حکومت در بحران هسته ای ساخته است، بسیار محدود است. از این رو بسیار اهمیت دارد که اپوزیسیون ایرانی، این امکانات بسیار محدود را با تلاش مضاعف خود برای ترویج حقیقت در بحرانی که حکومت، ایران را بدان کشانده است، جبران کند.