جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵

جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵

واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟
از آن‌جا که در ایران هیچ گونه نظارت بی‌طرفی بر شمارش آرا وجود ندارد، حکومت هر رقمی را که دلش می‌خواهد اعلام می‌کند. در هر صورت، حتی اگر آمار حکومت...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهرام رحمانی
نویسنده: بهرام رحمانی
وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟
بر خلاف اصولی مثل عدالت و آزادی، همبستگی تا قبل از میانه‌ی قرن نوزدهم، یعنی کمی پیش از آنکه به شعار جنبش کارگری تبدیل شود، مفهوم سیاسیِ پرطرفداری نبود ...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی
نویسنده: لیا هانت-هندریکس و آسترا تیلور. برگردان: عرفان ثابتی
تکثرگرایی و کثرت گرایی مردم ایران قبل و بعد از انقلاب (قسمت سوم)
دختران، زنان و پسران و مردان با نه به حجاب اجباری و پذیرش حجاب اختیاری نشان دادند که از این به بعد این ما هستیم که ذهنی، روحی، عقلی و...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: اکبر دهقانی ناژوانی
نویسنده: اکبر دهقانی ناژوانی
سخنی با تحریمی‌ها و گپی با چپ ضدامپریالیست مدافع جلیلی!
با گروه اول خوشبختانه، متأسفانه؟ بیش از سی سال است درددل و پرسش بی‌پاسخ داشته‌ام. آنچنان که هر چه بنویسم تکراری است ولی حکم مشهوری در باب ممنوعیت تکرار در...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ملیحه محمدی
نویسنده: ملیحه محمدی
ریاست‌جمهوری در غیاب جمهور مردم؟
در این‌گونه موارد دوگانۀ کاذبی درست می‌شود به نام اصلاح تدریجی یا براندازی و انقلاب! اما به گمانم میان مسجد و میخانه راهی است و آن تحمیل حق حاکمیت ملی...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
نویسنده: حسن یوسفی اشکوری
بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما …
من در مرحله دوم این نمایش انتخاباتی نیز بر تحریم اصرار می‌ورزم. اما آن گروه از مردم را که به مسعود پزشکیان رأی دادند، درک می‌کنم و اکثریت قریب به...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: ابوالفضل قدیانی
نویسنده: ابوالفضل قدیانی
چرا جریان افراط‌گرا و جبهۀ پایداری می‌کوشند قوۀ مجریه را تسخیر کنند؟
تسلط بر دولت یک امر حیاتی برای جبهۀ پایداری در انتخاب رهبر آینده است. جبهۀ پایداری می‌کوشد با تسخیر دولت، تسلط خود را بر تمام ادارات و نهادهای دولتی اعمال...
۱۵ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هواداری از ایران
نویسنده: هواداری از ایران

بحران سوریه، فاز سوم

فازسوم (1) – اکنون بحران سوريه وارد فاز جديدی شده است. مضمون اين فاز، ايجاد ثبات در سوريه است. اين هدف مخصوصا برای امريکا و متحدينش در اروپای غربی اهميت دارد. ترکيه و عربستان سعودی – هر کدام به دلائل خاص خود – با اين هدف مخالفند.

بالاخره روسیه و امریکا برسر برقراری یک نوع آتش بس موقت در سوریه به توافق رسیده و پس از صحبت تلفنی آقایان اوباما و پوتین، این خبر را در ۲۲ فوریه منتشر کردند. قرار گذاشتند که تا شنبه۲۷ فوریه، طرفین با هواداران خود (امریکا با اپوزیسیونی که به رسمیت می شناسد و روسیه با دولت اسد) صحبت کرده و آنها را به مفاد قرارداد قانع کنند.

اگر این آتش بس برقرا شود آنوقت مذاکرات صلح ژنو که به تعلیق درآمده بود از سر گرفته می شود. ولی ناظران سیاسی – و حتی سخنگویان روسیه و امریکا- چندان مطمعن نیستند که این تفاهم بین سران امریکا و روسیه به آتش بسی با دوام و پایدار منجر شود.

مشکل کار در اینست که بازیگران متعددی در صحنه حضور دارند که هر کدام ساز خودشان را می زنند. هر کدام برنامه ها و اهدافی را دنبال می کنند که خاص خودشان است. این وضعیت موقعیتهای پیچیده ای به وجود می آوند که تعیین دوست و دشمن را غیر ممکن می کنند. تنها شکست کامل بعضی از این اهداف – همراه با تبعات سنگین آن – می تواند گرهگاه کنونی را باز کند. ما وارد فاز سوم بحران سوریه می شویم.

بحران سوریه تا کنون از دو فازمشخص و قابل تمیز عبور کرده و اکنون در فاز سوم قرار دارد.

فاز اول همراه موج جنب و جوشی شروع شد که به بهار عرب مشهور است. در این فاز، نیروها و عناصر ترقی خواه و سکولار سوری در یک جنبش مدنی خشونت پرهیز، خواهان دستیابی به بعضی از حقوق اولیه و انسانی خود شدند و در این راه برنامه های تظاهرات وسیع و منظم و مداومی را پی گیری کردند. بسیاری از فعالین دموکرات سنی، شیعه و مسیحی، کرد و دروز در آن شرکت داشتند. رژیم دیکتاتوری بشار اسد که این آزادی ها را برنمی تابید با کوته بینی و خشونت با این موج مقابله کرد. تک تیراندازهای رژیم از پشت بامها به صفوف تظاهرکنندگان حمله می کردند (مشابه وقایعی که در ایران شاهد بودیم) و بیش از صد نفر سوری را که خواهان اعتراض مسالمت آمیز بودند به قتل رساندند. این وحشی گری کوته بینانه رژیم، عامل اصلی بی ثمر ماندن این فاز از مبارزه بود. موضوع اصلی در این فاز، خواست دموکراتیک مردم سوریه بود.

اکنون تقریبا پنج سال از شروع جنگ داخلی سوریه می گذرد. مقصر اصلی این جنگ داخلی، رژیم سوریه بود که برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی ابا نکرد.

اما نیروهای دیگری هم در ایجاد این فاجعه دخالت داشتند. در ابتدا شیخ نشین قطر بود که حاضر شد مخارج مالی سنگینی را بر عهده بگیرد. این شیخ نشین عقب مانده که بویی از آزادی نبرده و ساختار حکومتی اش به هزار سال قبل بر می گردد، تحت عنوان آزادی خواهی، مردم سوریه را به سوی جنگ هل می داد. سپس ترکیه و عربستان هم به این صف پیوستند. در عین حال جنگ طلبان امریکائی ( و هواداران اروپائی آنها) شکست حکومت اسد را به مثابه اهرمی در مبارزه با ایران می دیدند و امیدوار بودند که با شکست سریع اسد، راه حمله به ایران را باز کنند.

اینچنین بود که نیروها و سیاستمداران دموکرات سوریه صحنه را باختند. بعضی بدست رژیم اسد و دیگران بدست سربازانی که از شیوخ عرب حقوق می گرفتند کشته شده وباقیمانده شان هم مجبور به پناهجوئی در خارج سوریه شدند.

ادامه مبارزه مسالمت آمیز و دموکراسی طلب، می توانست رژیم اسد را از هم بپاشد. بسیاری از کادرهای نظامی و امنیتی و کادرهای دستگاههای اداری به صف مخالفین اسد پیوسته بودند و ادامه این مبارزه (مسلما بعد از کشتار صدها نفر بیشتر) می توانست رژیم پوسیده سوریه را فرو افکند. ولی شروع مبارزه خشونت آمیز به رهبران رژیم اسد فرصت داد که از یک طر ف انگشت اشاره به دخالت خارجی را بلند کنند و از طرف دیگر به اقلیتهای مسیحی و شیعه سوریه بگویند این جنگ برای به بند کشیدن آنها و روی کار آوردن حکومتی از سنی های وهابی است.

بدین ترتیب بود که موضوع دموکراسی و مبارزه برای دموکراسی به کنار گذاشته شد و به جای آن مبارزه برای کسب قدرت شروع شد. مبارزه ای که در یک سر آن عمدتا شیعیان و مسیحیان سوری و در سر دیگر سنی ها قرار گرفتند. رژیم اسد که بسیار لرزان شده بود تدریجا جای پایش را محکم کرد و فرصتی یافت که تحت لوای مبارزه با تروریسم، دنیای غرب و مخصوصا امریکا را آچمز کند. جنگ داخلی تا کنون بیش از دویست و پنجاه هزار کشته و بیش از ده میلیون بی خانمان داشته و باعث موج مهاجرت بیسابقه مردم سوریه به اروپا شده است.

در طی این مدت خلئی به وجود آمده بود که به اسلامگرایان افراطی فرصت حرکت می داد. جبهه النصره که رسما خود را شاخه ای از القاعده اعلام کرده و سپس داعش که سلاخی انسانها در مقابل دوربین تلویزیونها را به مثابه ابزار عمده ی تبلیغ سیاسی به کار می گیرد هر دو به میدان آمدند و در ظرف سالها سهل انگاری امریکا و دودوزه بازی شیوخ عرب رشد کردند.

جنگ داخلی سوریه به میدان مبارزه ژئوپولتیک تبدیل شد که به دردها و آرزوهای مردم معمولی سوریه اعتنائی نداشت. این جنگ بعد از پنج سال و پس از فجایع بیشمار باز هم نشانی از پایان یافتن نداشت. نوعی تعادل قوا به وجود آمده بود که، اگر شیوخ عرب دندان گردی نمی کردند، فرصت مصالحه و کنار گذاشتن خونریزی بیشتر را به طرفین عرضه می کرد ولی شیوخ عرب، بی پروا از عواقب آن، برسر سرنگونی حکومت اسد، در واقع به هوس پیروزی کامل نظامی، این فرصت را از دست دادند.

در انتهای این دوره، پنج ماه قبل، روسیه فرصت یافت که با تمام قوا وارد صحنه شود و معادلات نظامی نوینی را به صحنه سوریه تحمیل نماید. از آن زمان به بعد نیروهای دولتی و هواداران آنها دائما به پیروزی های بیشتری رسیده اند و اگر صلحی مطابق میل آنها برقرار نشود می توانند شکست نظامی سنگین تری به صفوف مخالفین اسد وارد کنند.

مضمون فاز دوم بحران سوریه مضمونی مذهبی بود که در آن سنی ها در مقابل مسیحیان و شیعیان قرار گرفته بودند.

فازسوم (۱) – اکنون بحران سوریه وارد فاز جدیدی شده است. مضمون این فاز، ایجاد ثبات در سوریه است. این هدف مخصوصا برای امریکا و متحدینش در اروپای غربی اهمیت دارد. ترکیه و عربستان سعودی – هر کدام به دلائل خاص خود – با این هدف مخالفند. 

توجه داشته باشید که در حال حاضر بحث بر سر آتش بس سرتاسری نیست ولی می خواهند جنگ را به دایره کوچکتری محدود کنند. می خواهند بین نیروهای به اصطلاح معتدل سوری و رژیم اسد آتش بس برقرار کنند و امیدشان اینست که مجموعه این نیروهایئ که به خون یکدیگر تشنه اند تفنگهایشان را مشترکا بسوی داعش (و النصره) آتش کنند. این هدف به جای خود سنگ بزرگی است ولی قبل از آن مسئله تعیین دوست و دشمن اهمیت می یابد. چه نیروهائی با هم قرار است آتش بس را قبول کنند؟

نیروهای “معتدل” – امید امریکا و غرب به نیروهائی وا بسته است که ازیک طرف با رژیم اسد مخالفند و از طرف دیگر به اسلامگرائی افراطی و تروریستی وابسته نیستند.

رهبران غربی ادعا می کنند که این نیرو بیش از هفتادهزار نفر تخمین زده  شده است. ولی در واقع این نیرو بسیار کمتر از این ارقام است واگرنیروهای افراطی را کنار بگذارند نباید نیروی قابل ملاحظه ای باقی بماند. به همین دلیل بود که امریکا میلیونها دلار خرج کرد که توسط سیا اینچنین نیروئی را تعلیم داده و مجهز کند. اما این پروژه امریکا شکست مفتضحانه ای خورد و امریکا و دیگر نیروهای غربی را وادار کرد که تعریف جدیدی از “معتدل” بدهند. برای غربی ها بسیار مهم است که بتوانند وجود نیروی معتدل مخالف رژیم اسد را نشان بدهند. آنها در تمام این چند سال علیه رژیم اسد کوشیده اند و در تمام این مدت رژیم اسد بوده که می گفته بلای سوریه را نیروهای تروریستی افر اطی به وجود آورده اند. امریکا و اروپای غربی باید حضور یک نیروی معتدل را بزرگ کنند و گرنه رژیم اسد می تواند بگوید “دیدی گفتم” و از نظر سیاسی امریکا ر ا در مخمصه بیشتری قرار دهد.

اینچنین بود که امریکا به تعریف عربستان از نیروهای معتدل نزدیک شد. در چند ماهه آخر سال ۲۰۱۵ عربستان (همراه ترکیه و قطر) کوشش فراوانی برای راضی کردن بخشهائی از این نیروها به شرکت در این پروژه آتش بس کردند و بالاخره در دسامبر ۲۰۱۵ با بخشی از این نیروها به توافق رسیدند. این نیروها که به نام “لیست ریاض” شهرت یافتند شامل “احرارالشام “و”جیش النصره” می شدند که هر دو گرایشات افراطی شدیدی داشتند و دولت روسیه به حضور آنها در صف نیروهای معتدل اعتراض داشت ولی حاضر شد در بده بستانی که عناصر آن روشن نشده اند به حضور آنها تن در دهد.

مسئولیت نمایشی این برنامه به سازمان ملل متحد واگذار شده که عهده دار برگذاری کنفرانسهائی است که در طی آن قرار است با تمهیداتی طرفین مخاصمه تدریجا به مواضع همدیگر نزدیک شوند و بالنهایه بر سر آتش بس و مفاد صلح به توافق دست یابند. در این نوع مذاکرات، دو طرف مخاصمه در دو سوی میز مذاکره نمی نشینند بلکه در سالنهای مختلف جمع می شوند و نماینده سازمان ملل بین دو سالن پیغام و پسغام رد و بدل می کند. ولی همچنانکه در زیر می آید این بار به بیش از دو سالن احتیاج دارند چرا که اپوزیسیون، صف واحدی ندارد. آقای دمیستورا – نماینده سازمان ملل – می گوید اپوزیسیون د ر چندین سالن مختلف قرار می گیرند. ایشان حاضر نشدند تعداد سالنها (و بنابراین تعداد گروههای مختلف و مستقل از یکدیگر اپوزیسیون را) اعلام نمایند. دمیستورا سعی کرده که موضوع چند پارچگی اپوزیسیون را با تمهیداتی کم اهمیت جلوه دهد. او می گوید از گروههائی از “جامعه مدنی سوریه” و همچنین از گروههائی از زنان سوری نیز برای شرکت در این مذاکرات دعوت کرده است و بنابراین باید با گروههای مختلف بطور مستقل برخورد کند.

در هر صورت مشکل اصلی در قالب تعیین دوست و دشمن بروز کرده و بر همین مبنا، تعیین سازمانهائی که می توانند در این فرایند شرکت کنند از گره گاههای اصلی به شمار رود. این گره گاهها مخصوصا بر سر نیروهای کرد و جبهه النصره شکل گرفتند.

نیروهای کرد – مرز شمالی سوریه منطقه کردنشین است. سرزمین کردها چند تکه شده و کردها در دو طرف این مرز – در سوریه و ترکیه – زندگی می کنند. در این چارچوب است که دولت ترکیه نسبت به سرنوشت کردستان سوریه نگران است. آنها فکر می کنند که اگر کردستان خود مختار سوریه پا بگیرد، این منطقه همراه دولت خود مختار کردستان در عراق، انگیزه بسیار قوی تری برای کردهای ترکیه خواهد بود که خواهان – حد اقل – خود مختاری مشابهی در ترکیه باشند. به همین دلیل آقای اردوغان در ماههای اخیر چندین بار اعلام کرده که کردستان خود مختار در سوریه را برنمی تابد.

در همین حال، سازمان اصلی کردها (وای – پی-جی) هم سابقه طولانی ای از خصومت با دولت ترکیه دارد. در حالی که روابط مستقل با رژیم اسد را حفظ کرده اند، کردها سیاست درگیری با دولت سوریه هم ندارند. در ابتدای دوره ای که جنگ داخلی (فاز دوم) سوریه بالا می گرفت، رژیم اسد با کردها به تفاهم رسیدند که نیروی نظامی رژیم از سرزمینهای کرد نشین بیرون می کشد و نظم آن مناطق را به کردها واگذار می کند ولی کردها نباید به نیروهای ضد رژیم فرصت استفاده از مناطق کردنشین را بدهند. شاید بهترین نمونه روابط کردها و رژیم اسد را در شهر قمیش بیابیم. این شهر بزرگترین شهر منطقه کردستان سوریه است. نیروی دولتی نظامی کوچکی ماموریت محافظت از فرودگاه شهر را به عهده دارد ولی نیروهای کرد بقیه شهر و نواحی اطراف را در اختیار دارند.

کردها بیش از دو سوم مرز ترکیه و سوریه را در اختیار دارند. در ماههای اخیر و همزمان با شروع عملیات تهاجمی ارتش سوریه (به کمک نیروی هوائی روسیه) کردها توانسته اند نواحی جدیدی را بگیرند و به سمت تصرف کامل نواحی مرزی پیش می روند. این برنامه کردها با عکس العمل خشن ترکیه مواجه شد. توپخانه ترکها مواضع کردها را مورد حمله قرار دادند.

ترکیه از سه اهرم برای مقابله با سیاست عمومی غرب (ثبات سوریه به هر قیمت) استفاده می کند. حمله به کردهای عراق و سوریه یکی از این اهرمها هست و حتی ترکیه – بعد از عربستان – اعلام کرد که دخالت نیروی نظامی ترکیه در سوریه را تحت مطالعه دارند. اهرم دوم ایجاد تنش با روس هاست. ترکیه در ابتدا یک هواپیمای جنگی روسیه را ساقط کردند و انتظار داشتند بحران ناتو – روسیه بالا بگیرد. مدیریت قاطع روسیه و امریکا جلوی این برنامه را گرفت. به نظر می رسد ناتو به ترکیه هشدار داده که از عضویت خود در ناتو سئواستفاده نکند. اهرم سوم قوی ترین اهرم ترکیه است. ترکیه مرزهای خود را برای هجوم پناهندگان به اروپا باز گذاشته و به نظر نمی رسد که سه میلیارد یوروی اهدائی اتحادیه اروپا در این مورد کفایت کرده و ترکیه را راضی کند.

اما کردهای سوریه در هر صورت پشتیبانان قدرتمندی دارند. از یک طر ف دولت سوریه به همراه روسیه مایلند به کردها نیز در این مذاکرات امتیاز بدهند و از طرف دیگر امریکا هم موکدا از آنها پشتیبانی می کند. امریکا به درستی می داند که نیروی کردها از جمله معدود نیروهای جدی و واقعی در سوریه است که عملا سیاستهای معتدل داشته و با داعش کنار نخواهد آمد.

جایگاه جبهه النصره (۲) – از همان اوائل جنگ داخلی، جبهه النصره توانست بین گروههای کوچک جنگجویان ضد اسد، برای خود محبوبیت فراوانی کسب کند. رهبری واحدهای النصره به عهده جنگجویان با تجربه بود. در همان زمان، جنگجویان پراکنده بطور کلی از تعلیمات نظامی و تجربه جنگی محروم بودند و بنا براین نفوذ و روابط دوستانه ای بین این نیروها و النصره به وجود آمد. در حالی که بخشی از آنها به صفوف النصره پیوستند بقیه گروهها نیز روابط سنگین نزدیک و دوستانه با النصره را حفظ و تقویت کردند. در حالی که داعش حضور نیروهای دیگر را بر نمی تابید و به سرکوب هر نیروی دیگر دل بسته بود، جبهه النصره حاضر به همکاری با دیگران باقی ماند و در چند منطقه و مخصوصا در شهر حلب با بقیه نیر وها همکاری فعال داشت. به خاطر این همکاری بود که نیروهای کوچکتر فرصت نفس کشیدن یافتند ولی در عمل، حدود و صغور مشخصی نداشتند. به این ترتیب بود که حضور جبهه برای “نیروهای معتدل” بسیار حیاتی بود و در عمل هم نمی شد مرز مشخصی بین مناطق نیروهای معتدل و جبهه النصره ترسیم کرد.

این در هم آمیختگی جبهه النصره و “نیروهای معتدل” به ارتش دولتی سوریه و نیروی هوائی روسیه فرصتی می داد که آنها به حد فراوانی از آن استفاده کرده اند. آنها این نواحی (شمال و مخصوصا شمال غربی سوریه) را مورد حمله قرار داده اند و نواحی مورد تصرف جبهه و معتدل ها را تقریبا در محاصره کامل قرار داده اند، به نحوی که ارسال مهمات و افراد جدید را تقریبا غیر ممکن می کند. این حملات مورد اعتراض شدید ” نیروهای معتدل” بوده است. لیست ریاض در نیمه دوم فوریه شرط جدیدی گذاشتند و گفتند تنها در صورتی در مذاکرات صلح شرکت می کنند که جبهه النصره هم به مذاکرات دعوت شوند ( در واقع آتش بس شامل النصره هم بشود).

دولتهای غربی و امریکا به سیاست روسیه و دولت در حمله به این نواحی اعتراض داشته اند ولی این اعتراضات را در جمله بندی های مبهمی می آورند. آنها امیدوارند که اسد و روسیه کوتاه بیایند ولی روسیه دائما این اعتراضات را به چالش کشیده و می گوید دقیقا نشان بدهید که به کدام حملات ما اعتراض دارید.

دول غربی و مخصوصا امریکا نمی تواند با النصره کنار بیاید. این سازمان علنا وابسته به القاعده است و قبول آتش بس با آنها به مثابه قبول آتش بس با القاعده است. این موضع در شرایط کنونی، سختتر و پیچیده تر از برقراری توافق اتمی با ایران است و تا زمانی که این گرهگاه حل نشود نمی توان انتظار پیشرفت جدی در حل بحران سوریه داشت.

گذار خاورمیانه از نظم قدیم به نظم جدید – در حال حاضر بحران سوریه وارد فاز جدیدی کردە است. اروپای غربی و امریکا خواهان صلح ( به هر قیمت) هستند. از طرف دیگر رژیم اسد، روسیه و ایران هم نمی توانند از این همه “انعطاف” در صف مقابل صرف نظر کنند. اینچنین است که باید انتظار داشته باشیم فرایند صلح در سوریه – علیرغم چوب لای چرخ گذاشتن عربستان و ترکیه – به جلو رود. ممکن است سکندری هائی در راه باشند ولی روند عمومی حرکت روشن است.

بحران سوریه واضح ترین و در عین حال دردناکترین نمونه از وقایعی است که در منطقه خاورمیانه در حال وقوع هستند. شرایط محلی و بین المللی متعددی دست به دست هم داده اند که در نتیجه آنها نظم قدیم منطقه را به لرزه در آورده اند.

با یک نگاه به منطقه، ما شاهد جنگهای خونین در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه، لیبی و یمن هستیم. شعله های آتش در مصر و ترکیه هم دیده می شوند. درعربستان سعودی، بحرین و اردن هم علائم اولیه اینچنین تحرکی دیده می شوند. یادمان باشد که شش سال پیش، اکثر این کشورها در صلح به سر می بردند ولی آتش زیر خاکستری بود که حالا شعله کشیده است. انگیزه ها و محرکهای فراوانی در کارند که نیاز به گذار را اجباری می کنند. اما نمی توان انتظار داشت که نیروهای حاکم در کشورهای منطقه، و نیروهای بین المللی که از نظم موجود بهره می برند، به سادگی و به راحتی، به این گذار تن در دهند.

آنچه که در حال وقوع است پدیده ای “منطقه ای” است. پدیده ای که به همه کشورهای منطقه سرایت می کند مشکلات ملی و “منافع ملی” را باید در شرایط نوین، و در لوای این فرایند منطقه ای، تعریف کنیم. نمی شود از قبل گفت که دقیقا چه مشکلات و معضلاتی بروز خواهند کرد ولی می توان با اطمینان کامل گفت که این معضلات و مشکلات را نمی توان با سیاستها و ابزار درون مرزی حل کنیم.

آزادی خواهان و نیروهای دموکرات منطقه می باید لا اقل بر سر مبارزه با دو تفکر با هم صف واحدی داشته باشند. اول، احترام به “زندگی” است. ما باید با تفکری که سلاخی وحشیانه را دوای درد خشم مردم می داند در بیافتیم. سربریدن انسانها ما را به جائی نمی رساند و دردی از دردهای مردم را دوا نمی کند. دوم، ما باید با ایده دخالت دین در دولت مبارزه کنیم. جنگ شیعه و سنی نتیجه طبیعی این ایده است. اگر نمی خواهیم در منطقه ما جنگهای مذهبی در بگیرند ما باید خواهان تفکیک دولت و دین باشیم.  

  محرکها و انگیزه هائی که امریکا را وادار به تغییر -موضع کردند در مقاله زیر توضیح داده شده

١- گرهگاه سوریه، معضل پناهجویان و خطر تروریسم داعشی

http://iranma.us/160107/

٢- جبهه النصره (جبهه آزادی) و جیش النصره (لشگر آزادی) دو سازمان جدا از هم و مستقل هستند که  شباهت اسمی آنهامی تواند گمراه کننده باشد. “جبهه” سازمان بزرگی است که رسما شاخه القاعده در سوریه است. اما” لشگر” سازمان کوچکی با عقاید اسلامی افراطی است که در لیست تروریست امریکا و اروپا جا ندارد و از آنها برای شرکت در کنفرانسهای صلح دعوت به عمل آمده است.

مجید سیادت

 

تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند, ۱۳۹۴ ۱۱:۰۵ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

واقعا برای اکثریت مردم ایران چه فرقی دارد که جلیلی و یا پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران شود؟

وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟

تکثرگرایی و کثرت گرایی مردم ایران قبل و بعد از انقلاب (قسمت سوم)

سخنی با تحریمی‌ها و گپی با چپ ضدامپریالیست مدافع جلیلی!

ریاست‌جمهوری در غیاب جمهور مردم؟

بر تحریم در دور دوم اصرار دارم اما …