گروه پال تاک اتحاد جمهوری خواهان ایران
مهدی خانباباتهرانی
آقای مهدی خانباباتهرانی دور اول سخنان خود را به دقایق کوتاهی محدود کرده و گفت:
ما امروز می خواستیم درباره بیانه تحلیلی، نتایج حاصله از آن و همچنین وظایفی که به نظر من صادرکنندگان بیانیه در داخل و حمایت کنندگان آن در خارج دارند صحبت کنیم. به نظر من این وظایف در رابطه با بحرانی که جمهوری اسلامی در داخل و خارج با آن روبرو است معنی می یابند.
من فکر می کنم کشور ما مرحله بسیار حساسی را از سر می گذراند و اگر ما نتوانیم در شرایط کنونی یک جنبش همبستگی ملی برای جانشین نظام بحران زده حاضر بوجود بیاوریم، بعید نیست که کشور ما دچار تلاطمات بسیار شود. مسأله ایران نه به خاورمیانه بلکه به تمام جهان مربوط می شود. رژیم در حال حاضر تلاش می کند تا با مشاطه گری و سرگرم کردن مردم و افکار عمومی و همچنین با مذاکرات پشت پرده مسأله را فیصله دهد. فکر نمی کنم مشکلات ایران درسازش با نظام موجود با ساختار سیاسی و حقوق حاضر، بتواند به خروج از بحران بیانجامد.
نظام مشروعیت خود را از دست داده است و در شرایط کنونی مراجعه به آرای عمومی و تشکیل مجلس مؤسسان یکی از اساسی ترین ضرورت هائی است که کشور ما باید به آن پاسخ دهد.
از این روی بیانیه ای که در ایران به دنبال طرح رفراندوم خارج از کشور صادر شده خود گواه بر این است که نظام جمهوری اسلامی در بن بستی قرار گرفته است که بسیاری از کسانی که تا دیروز هم با این نظام همراهی می کردند، امروز فریاد می کشند که رهبران به جای اینکه به حفظ قدرت و نظام به هر قیمت بیاندیشند، به منافع ملی بازگردند و ولایت فقیه را به رأی مردم بگذارند و در تحلیل نهایی به یک همه پرسی تن در دهند. البته به باور من استقرار آزادی های عمومی طلب شده از جمله گام هائی است که در مسیر رسیدن به تصمیم نهائی باید محقق شود.
دیگر اینکه اپوزیسیون موظف است این لحظه حساس را دربیابد و به وظیفه تاریخی خود عمل کند. من معتقد نیستم که مخالف بودن و اعتراض نسبت به یک نظام شأن و مقام یک اپوزیسیون واقعی است بلکه اپوزیسیون واقعی در موقعیت های اینچنینی باید بتواند آلترناتیو و برنامه خود را عرضه کند. یعنی علاوه بر بیان اعتراض خود در داخل و خارج و نشان دادن وجود بحران و شرایط سقوط باید گامی فراتر بردارد.
در اینجا لازم است تا نیروهای داخل و خارج مرز خودی و غیرخودی را برداشته و با هم وارد یک گفت و شنود شوند. ما باید تدوین حداقل برنامه برای گذار مسالمت آمیز را به طورمشترک آغاز کنیم. نیروهای مدافع منافع ملی در داخل و خارج باید آلترناتیوی بوجود بیاورند که می تواند دولت موقت آینده ایران را تشکیل دهد. چکیده کلام من این است که اپوزیسیون باید به مقام آلترناتیو شدن ارتقاء پیدا کند. وجود فشارها، نبود آزادی، زندانیان سیاسی و… موضوعاتی هستند که همه جهان همه جهان به آن آگاهند، پس ما باید به سمت ارائه راه حل از طریق تشکیل یک آلترناتیو دمکراتیک، مترقی و ملی پیش برویم. من این مسأله را به طور مقدمه وار عرض کردم در بخش دوم مشروح تر به جزئیات آن خواهم پرداخت (بخش دوم صحبت های آقای خانباباتهرانی به دلیل مشکل فنی ضبط نشد.)
حسن شریعتمداری
حسن شریعتمداری پس از تبریک سال نو سخنان خود را چنین آغاز کرد:
آقای تهرانی در وقت کم بسیاری از آنچه باید گفته می شد گفتند. من در ادامه سخنان ایشان مطلب را بیشتر می شکافم. آنچه ۵۶۵ نفر در این شرایط حساس که خطرات موحشی دامنگیر منافع ملی کشور ماست، با جرأت و صراحت بیان کرده اند، طلیعه بوجود آمدن یک آلتوناتیو مدنی، مسالمت جو، جمهوری خواه و دمکرات از درون کشوراست. این می تواند به تدریج ارتقاع پیدا کند و مورد توجه جامعه مدنی ایران و نیروهای بین المللی قرار بگیرد و مقدمه ای برای شکل گیری نیروئی باشد که ایران را به یک نظام سکولار بر مبنای یک جمهوری مردم سالار هدایت می کند. گذار از نظام کنونی در درجه اول همدلی و اتحاد نیروی سیاسی بر مبنای حداقل خواسته های اصولی آنها را می طلبد. از این طریق می توان اعتماد جامعه ایران را که در کشاکش زندگی مدنی خود تاکنون قادر به اعتماد کردن به نیروهای اپوزیسیون نبوده است، جلب کند. ما می بینیم که جامعه ایران از نظام حاکم روی گردان است و این را با عدم شرکت در انتخابات نشان می دهد اما اپوزیسیون تا به حال نتوانسته است اعتماد مردم را به خود جلب کند. حرکت به سمت تشکیل آلترناتیو یکی از راه های جلب اعتماد است.
بیانیه ۵۶۵ نفر از یک مقدمه دقیق، صریح و شفاف برخوردار است و به خوبی مسائلی همچون اسفبار بودن شرایط حاضر، عدم توانائی مدیریت کنونی با مشکلات، عدم لیاقت آنان در اداره امور و خطراتی که به علت ادامه نظام موجود منافع ملی ایران را تهدید می کند را نشان می دهد.
این بیانیه به صراحت ابراز می کند که دولت مردان کنونی لیاقت اداره کشور براساس منافع ملی را ندارند. بیانیه می گوید که سیاست های این رهبران منافع ملی را به خطر انداخته است.
بیانیه همچنین اصرار حکومتگران بر دخالت دین در حکومت و تشکیل گروه های مافیائی در حکومت و قدرت را مورد انتقاد قرار داده است.
این بیانیه به شرایط خروج از این وضعیت می پردازد و در کنار نفی انتخابات فرمایشی که در آستانه آن قرار داریم به این می رسد که در چارچوب قانون اساسی فعلی انجام اصلاحات اساسی که بتواند منافع ملی را حفظ کند مقدور نیست. از طرف دیگر به صراحت طلب می کند که نظام موجود پایه و نهادهای انتصابی خود را کنار گذارده و به سمت یک جمهوری واقعی حرکت کند.
اشاره به جمهوری واقعی به این معناست که اراده مردم در انتخابات آزاد بدون وجود شورای نگهبان و بدون وجود نهاد ولایت فقیه و دیگر نهادهای انتصابی شکل گیرد. این روشن است که بدون گذار از نظام کنونی استقرار چنین جمهوری واقعی ممکن نیست. این بیانیه در حقیقت با ظرافت کامل در ظرف محدودیت های واقعی که در ایران وجود دارد، گذار از این نظام را مطرح می کند. این عمل بدون اشاره به شکل معینی از گذار، مانند رفراندوم و یا تشکیل مجلس مؤسسان صورت می گیرد.
ما در لیست امضاء کنندگان بیانیه همه طیف ها و نیروهای سیاسی را مشاهده می کنیم. نیروهائی که در ایران وجهی از اعتبار دارند: نیروهای ملی، نیروهای موسوم به جبهه ملی، نیروهای ملی مذهبی، نیروهای چپ، دانشجویان، پاره ای از نمایندگان مجلس هفتم و برخی اصلاح گران درون حکومت به چشم می خورند.
این مجموعه توانسته است بر سر یک سری اصول اساسی که به طور روشن و منسجم ارائه شده است توافق کند. ما نیز در خارج از کشور با دوستان خود بیانیه ای تهیه کرده ایم که خوشبختانه عده بسیاری از گروه های معتبر آن را امضاء کردند. ما امروز از دوستان درون کشور می خواهیم که این امضاءها را سراسری کنیم. مرز درون و برون را بشکنیم و مجموعه ای از مبارزین معتبر و با سابقه را در داخل و خارج از کشور دور هم گرد بیاوریم. از این طریق می توان اعتماد مردم را کسب کرده و جامعه مدنی و سیاسی را مرتبط ساخت. در این صورت جامعه حاضر خواهد بود در پرداخت هزینه های تحول سیاسی مشارکت کند. در این مسیر نیروهای بین المللی متوجه خواهند شد که ایران افغانستان و یا عراق نیست و ابرقدرت های دنیا متوجه خواهند شد که ایران جای یکه تازی آنها نیست.
این امر نشان خواهد داد که هرگاه جهان حمایت خود را از حکومت ایران قطع کرده و از اپوزیسیون دمکرات پشتیبانی معنوی به عمل آورده مردم که خود صاحب رشد اجتماعی، مایه فرهنگی و روشن بینی سیاسی هستند، میتوانند همراه با اپوزیسیون دمکرات بدور از خشونت و به طور سامانمند به یک دمکراسی واقعی در قالب جمهوری دست بیابد.
دوستان عزیز به نظر من ما نباید این فرصت را از دست بدهیم. این حرکت به چند تن مبارز سیاسی باز نمی گردد. همه ما موظف هستیم. همه ما ایرانیان باید بخواهیم که هزینه عبور از یک نظام سکولار را بپردازیم. این حرکت جز از طریق همدلی، همراهی، اتحاد و اتفاق با مبارازن راه آزادی و دمکراسی ممکن نیست. باید در آستانه این سال نو اراده جدیدی در ما پیدا شود و این سال نو را با پیدایش یک عزم و اراده ملی همراه کنیم و به دنیا نشان دهیم که ایران می تواند و لیاقت دارد که در میان کشورهای دمکرات قرار گیرد.
فرج سرکوهی
پس از پایان بخش اول سخنان حسن شریعتمداری فرج سرکوهی بحث خود را آغاز کرد:
توضیحات آقایان تهرانی و شریعتمداری عملا جای صحبت بسیاری باقی نمی گذارد. اما من می خواهم در اینجا تأکید کنم که اهمیت این بیانه نه تنها در محتوی که در عین حال در موقعیت و زمان انتشار آن نهفته است. آنچه اشاره شد و ما نیز می دانیم که امروز ایران، جهان و روابط این دو با هم در شرایط خاصی قرار دارد. با دقت کافی می بینیم که بسیاری از عوامل لازم برای گذار مسالمت آمیز از نظام دیکتاتوری به دمکراسی وجود دارد، البته بعضی از این عوامل در لحظه حاضر غایب هستند. بعنوان عوامل موجود می توان از نارضایتی های موجود در داخل، تمایل آمریکا به استقرار نظام های دمکراتیک در منطقه، در خارج نام ببرد. اروپا هم گرچه به خاطر تضاد منافع با آمریکا به حفظ حکومت هائی ضدآمریکائی همچون جمهوری اسلامی در ایران و یا صدام عراق تمایل دارد اما به تدریج سیاست های خود را در قبال ایران تغییر می دهد. من می دانم در آلمان سیاست “حفظ جمهوری اسلامی به هر قیمت” در حال جایگزین شدن است. اینکه آیا مردم حاضر هستند در حرکت های جمعی شرکت کنند ما نمی دانیم.
یکی از عوامل مهم برای هرگونه تحولی، مسالمت آمیز، قهرآمیز و یا تلفیقی از این دو همان حضور یک آلترناتیو مورد حمایت بخش های وسیع مردم است که در حال حاضر وجود ندارد.
به نظر من حکومت و اپوزیسیون و یا آنچه خود را از اپوزیسیون می نامد هردو دچار بحران هستند.
نمی دانم آنها که در این جا حضور دارند و به حرف های من گوش می دهند از چه تیپ و گروهی هستند و آیا حرف های من به درد آنها می خورد. باید بگویم که من نه در اپوزیسیون هستم و نه درگیر در فعالیت های سیاسی. این به من امکان می دهد که قدری از بیرون به مسأله نگاه کنم. مدتی پیش دویچه وله از من خواست مقاله ای درباره اپوزیسیون ایران بنویسم. مطلب را نوشتم و در حین بازخوانی خودم از واقعیت موجود ناامید شدم. اپوزیسیون تعریف مشخصی دارد که بخشی از این تعریف شامل توانائی تشکیل آلترناتیو است. با توجه به این نکته من فکر می کنم ما از این تعریف قدری دور هستیم و به نوعی اپوزیسیون تعریف شده نداریم.
نکته دیگر اینکه میان حکومت و “اپوزیسیون” وجوه مشترک وجود دارد. در حال حاضر حرکت هائی از قبیل این بیانیه می تواند به سمت شکل دهی یک اپوزیسیون حرکت کند. این به شرطی خواهد بود که نیروها بتوانند از شرایط داخلی و جهانی به درستی در این جهت بهره برداری کنند و دراین مسیر گروه ها و افراد پراکنده می توانند به مجموعه ای تبدیل شوند که توانائی ارائه برنامه را داشته و می تواند حمایت بخش هائی از مردم را جلب کند و به حرکت های اجتماعی بیانجامد. در اینجا من حرکت اجتماعی قهرآمیز را مد نظر ندارم. در حال حاضر حکومت دچار یک بحران ایدئولوژیک- سیاسی است. به عنوان نمونه تمامی افرادی که داوطلب احراز پست ریاست جمهوری شده اند هیچ برنامه ای ندارند. این مسأله به ویژه در کشور ما که درصد سال گذشته مردم عادت داشته اند به دنبال برنامه های بزرگ بروند و سیاستمداران عادت داشته اند که برنامه های بزرگ ارائه دهند به ویژه مهم می نماید. در این راستا جالب است دقت کنیم که هیچ یک از کاندیدها برنامه ندارند و وعده نمی دهند، حتی شعار هم نمی دهند.
به یاد بیاوریم که آقای خاتمی مردم سالاری دینی را مطرح کرده بود، رفسنجانی شعار سازندگی را سرداد، آقای خمینی جمهوری اسلامی را مطرح کرد، شاه تمدن بزرگ را در دستور قرار داد، چپ ها سوسیالیزم را مطرح می کردند، …. امروز برای اولین بار نامزدها هیچ خواست بزرگی را مطرح نمی کنند.
این وضعیت در اپوزیسیون هم قابل مشاهده است و عملا آن را نیز به این درد دچار می بینیم.
اعتراض به وجود زندانیان سیاسی، نقض آزادی بیان و … مسائلی نیستند که حول آنها بتوان حرکت بوجود آورد و سپس گفت که ما اپوزیسیون هستیم. البته این به آن معنا نیست که خواسته ها و یا اعتراضات فوق نادرست هستند، برعکس اینها کاملا درست و به جا بوده اما نمی توانند آلترناتیو بسازند. الآن باید به دنبال آن رفت که چه چیزی می تواند نیروهای اپوزیسیون را به آلترناتیو شدن رهنمون سازد.
حکومت اعتبار خود را از دست داده و اپوزیسیون نیز مورد اعتماد مردم نیست. حکومت از یک گذشته برخوردار است و اپوزیسیون نیز تاریخ خود را دارد. بخشی از این اپوزیسیون از آقای خمینی، رفسنجانی و یا خاتمی حمایت کرده است و مردم نمی توانند به این بخش ها اعتماد کنند. گرچه خود مردم نیز در آن مقاطع از این رهبران حمایت و دنباله روی کرده اند، اما روان شناسی مردم اینچنین است که حمایت انجام شده را از سوی نیروهای اپوزیسیون می بینند. خلاصه اینکه گذشته حکومت و اپوزیسیون سبب بی اعتمادی مردم به این هر دو نیرو است. البته که آنچه من می گویم مطلق نیست، انتقاد است و شاید در برخی نقاط با اندکی غلو همراه باشد.
کوتاه و مختصر اینکه ما برنامه نداریم، آنها برنامه ندارند، ما اعتماد مردم را نداریم، آنها هم همینطور. از سوی دیگر این نکته حائز اهمیت است که در کشورهائی که به دلیل بسته بودن فضا مردم نمی توانند میان برنامه های نیروهای سیاسی قضاوت و انتخاب کنند در لحظه نیاز آن نیروئی را به رهبری بر می گزینند که با آن قرابت فرهنگی حس می کنند.
به عنوان مثال در سال ۱۳۵۷ مردم با آقای خمینی و روحانیت یک نزدیکی فرهنگی می دیدند و این سبب شد تا در نبود قضاوت روشن در باره برنامه های نیروهای سیاسی، مردم به دنبال آنها حرکت کنند. امروز نیز نسل جوان که به لحاظ فرهنگی متحول شده است در لحظه برخاستن به نیروئی اعتماد خواهد کرد که به لحاظ فرهنگی با آن نزدیک باشد. واقعیت این است که آنچه اکثریت جوانان ایرانی تحت آزادی می فهمند با آنچه ما می گوئیم تفاوت بسیار دارد. من به عنوان سردبیر آدینه با جوانان بسیار سرو کار داشتم و آنچه می گویم با توجه به مشاهدات و تجربیات شخصی خود من است.
پس با آقای شریعتمداری و تهرانی موافق هستم که اپوزیسیون باید از حالت نق زدن خارج شده و به سمت آلترناتیوسازی حرکت کند.
بسیاری از شرایط برای این کار مهیا هستند. من مأمور سازمان سیا نیستم اما معتقدم که طرح خاورمیانه بزرگ واقعا براین تحلیل پایدار شده است که طرد بنیادگرائی اسلامی تنها با استقرار حکومت های دمکراتیک در منطقه خاورمیانه مقدور است. آنها [غربی ها] متوجه شده اند که در نظام های بسته همچون مصر و غیره مردم برای بیان اعتراضات خود به روحانیت و نیروهای اسلامی بنیادگرا پناه می برند.
طرح خاورمیانه بزرگ بر طرح بزرگتر جهانی شدن تکیه دارد. جهانی شدن اگرچه برای اروپا مفید نیست اما برای کشورهائی منطقه و برای ما بسیار مهم و مفید است. این طرح لیبرالیسم و دمکراسی را برای ما به ارمغان خواهد آورد.