اظهارات چندی پیش خامنه ای در دیدار با جمعی از مسئولان جمهوری اسلامی، که گفته بود “باید کسانی را که جزو مجموعه نظام بوده اند، اما بر اثر اشتباه یا غفلت کنار افتاده اند، با نصیحت و دلالت به راه برگرداند”، طبعاً و به درستی سؤالاتی از این دست را برانگیخت که هدف و مخاطبان دور و نزدیک این اظهارات چه کسانی هستند، پیامد عملی آنها چه خواهد بود، مخاطبان چگونه واکنشی خواهند داشت و …
اشارات موجود در خود این اظهارات، تکرار محتوای آنها در بعضی نمازجماعات پسین، و استقبال کسانی چون رضا اکرمی و غلامرضا مصباحیمقدم، از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، از این سخنان و مرتبط کردن آنها به “حوادث بعد از انتخابات” دیگر تردید چندانی باقی نمی گذاشتند که سیاست “جذب حداکثری” خامنه ای، قاعدتاً رفسنجانی را منظور دارد و در فراسوی محدودۀ حاکمیت فعلی، موسوی، کروبی و خاتمی را هم هدف گرفته است.
کمی پس از اظهارات خامنه ای نوشته ای از ابوالفضل فاتح، مسئول کمیته اطلاع رسانی ستاد میرحسین موسوی، انتشار یافت که در آن فاتح با توسل به “خطر بیگانه”، نقش خامنه ای و موسوی در “کنترل سطح منازعۀ داخلی” را ستوده و “سبز و غیرسبز” را به آشتی و “سردادن فریاد مشترک بر سر بیگانه” دعوت کرده بود. این نوشته قرینۀ پررنگ دیگری بر این برداشت بود که نه تنها خامنه ای در کار سیاست “جذب حداکثری” خویش است، بلکه این سیاست پژواکهائی را حتی در میان دورترین مخاطبان آن نیز یافته است. برداشتی که اینجا و آنجا ” برداشت آشتی” نام گرفت.
مکمل عملی این برداشت، اعلام تعلیق “سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، حسن زارع دهنوی مشهور به قاضی حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران و علیاکبر حیدری فر، قاضی شعبه اول دادیاری دادگاه انقلاب” به عنوان متهمان در پروندۀ جنایات کهریزک بود. تعلیق نامبردگان از مناصب قضائی شان و فراهم آمدن امکان اقامۀ دعوی علیه آنان در این پرونده، تنها ۴ روز پس از اظهارات خامنه ای رخ داد و این در حالی بود که پیشتر از آن کشمکش حادی در درون حاکمیت از سوئی، و از سوی دیگر در میان خانواده های قربانیان کهریزک و بخشهائی از دستگاه قضائی بر سر اعلام تعلیق جریان داشت.
با توجه به محکومیت ۲ نفر دیگر از متهمان پروندۀ کهریزک به اعدام و اتفاق اخیر، می شد نتیجه گرفت که سیاست “جذب حداکثری”، اگر بخواهد توفیقی نسبی برای خامنه ای کسب کند، باید دستکم اقدامات مورد نظر رفسنجانی در نماز جمعه ۲۶ تیر پارسال را، که او تاکنون بر اجرای آنها اصرار داشته است، به عنوان سقف عمل خویش بپذیرد.
در ضمن نباید ناگفته گذاشت که سخنان خامنه ای در بحبوحۀ “جنگ مغلوبه” میان “مکتب ایران” رحیم مشائی و “مکتب اسلام” شریعتمداری و همفکران طرفین ابراز شده بودند. بنابراین می شد آنها را، اگرچه سودای رخنه در جنبش سبز و رهبران آن را نیز داشته بوده باشند، اما در اساس دعوتی از “نزدیکترین خودیها” برای رفع اختلافاتشان، آنهم در شرایطی که عرصۀ بین المللی پرتهدید و پرتهدیدتر می شود، تلقی کرد؛ آخر در زمانی که فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، سرلشگر فیروزآبادی، مشائی را به “جرم علیه امنیت ملی” متهم و او را با صدام حسین مقایسه می کند، و مشائی بلافاصله توسط احمدی نژاد به عنوان نماینده ویژه او، آن هم در امور خاورمیانه منصوب می شود[۱]، دیگر لابد تنها از عهده خامنه ای به عنوان “فصل الخطاب” باید بربیاید که به غائله خاتمه بخشد.
موضعگیری متین موسوی در دیدار با جمعی از “فرزندان خانواده های ایثارگران” آشکار کرد که سیاست خامنه ای، ولو اگر سقف پیشگفته را بپذیرد و، ای بسا مهمتر از آن، اگر زبان تفرعن را هم کنار بگذارد، تنگتر از آن است که به اهدافی که در جنبش سبز جستجو می کند، نائل آید. موسوی در این دیدار بر “آزادی، عدالت و تفاهم بر سر پاسداری از حقوق ملت” به عنوان “نقطۀ وصل تشکلهای سیاسی” تصریح کرده و از این که “مرزهای خودی و ناخودی به تدریج کمرنگ می شوند و به جای آن تعامل و گفت و گو می نشیند” سخن رانده است. اما به مراتب قابل توجهتر از واکنش موسوی نسبت به “برداشت آشتی”، واکنش محافل دولتی و طرفداران احمدی نژاد نسبت به این برداشت بود: هفته ای پس از اظهارات خامنه ای، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد، ادعا کرد که “کمک کشورهای خارجی به سران فتنه واقعیت دارد و بیش از یک میلیارد دلار هم بوده است”[۲]. رسانه های متعلق و یا بسیار نزدیک به دولت، همچون روزنامۀ رسمی دولت (شبکۀ ایران)، خبرگزاری فارس و بسیاری دیگر، هم به هجوم سنگینی علیه فاتح، حنبش سبز و “برداشت آشتی” دست زدند. این واکنشها در اساس حاوی دو پیام روشن به خامنه ای بوده اند که: ۱- از سودای جذب رهبران جنبش سبز دست بکشد، ۲- از این پس سیاست خویش را در هماهنگی با “ما” تنظیم کند.
می توان گفت که مجموعه کنشها و واکنشهای جریان احمدی نژاد در ارتباط با اظهارات خامنه ای، از فردای این اظهارات، همانا رساندن این دو پیام، و به خصوص پیام دوم، به خامنه ای بوده است. این جریان هر آن کس را که احتمالاً خامنه ای برای “جذب” در نظر داشته بوده باشد، از تاخت وتاز مصون نگذاشته است. علاوه بر آنچه فوقاً گفته شد، تعرض به کروبی و تهدید خاتمی که “اول باید از مردم عذر بخواهد و بعد محاکمه شود”، از زمره تعرضات اخیر آنان علیه رهبران جنبش سبز بوده اند. اما علم کردن مجدد مورد مهدی هاشمی و این که او باید به کشور برگردد و محاکمه شود، ایستار جریان مذکور را نسبت به مصالحه احتمالی با رفسنجانی نیز آشکار کرد. همچنین در کادر کاملاً محدود درون حاکمیت و در درون “اصولگرایان”، و تا آنجا که مشاجرات حول “مکتب ایران” و “مکتب اسلام” دور می زد، نیز دعوت خامنه ای به “دعوتی از ناشنوایان” تبدیل شد، که حتی از جانب تمایلات نزدیکتر به خامنه ای هم اطاعت نشد و از جمله در همین آخرین روزها شاهد تجدید حمله به مشائی از جانب الیاس نادران بودیم.
این که جریان احمدی نژاد حاضر به تمکین بی مواجب به سیاستهای خامنه ای نیست و او را “فصل الخطاب” نمی داند و طالب سهم خویش در مواردی است که باید حرف آخر زده شود، پیشتر از این نیز بر خامنه ای روشن شده است. فراتر از این، رویدادهای پس از اظهارات خامنه ای قاعدتاً این نکته را نیز بایست بر او فاش کرده باشند که تکیه بر بساط ولایت فقیه، دیگر حتی نزدیکترین ها به او را هم به تمکین وا نمی دارد. خامنه ای در آخرین برآمد خود به احتیاط بسیار مخالفت اش را با انتصاب رحیم مشائی به سمت نمایندۀ ویژه رئیس جمهور به عنوان اقدامی موازی با وزارت امور خارجه، ابراز کرده است، اما پیشتر از آن نظر خویش را در مشاجرات بر سر “مکتب ایران” فروبلعیده بود. روزهای آتی نشان خواهند داد که آیا او موفق خواهد شد بساط ولایت اش را برپا نگاهدارد و یا ناگزیر است آمریت رقبای حکومتی اش را فروبلعد.
[۱] اهمیت انتصاب رحیم مشائی به سمت نماینده ویژه رئیس جمهور در امور خاورمیانه، به مثابه نشانه ای هم از حدت تقابلها و هم از گسیختگی در دستگاه مدیریت کشور، در این است که فیروزآبادی “مکتب ایران” را راهبرد “اَبَرسرمایه داری” توصیف کرده بود؛ راهبردی که “می خواهد مانع از اتحاد بین کشورهای اسلامی شود”. یعنی کشورهائی که بخش اعظم آنها در خاورمیانه اند. پس فیروزآبادی “مکتب ایرانی” مشائی را مشخصاً مخلّ در مناسبات با کشورهای اسلامی میداند و احمدی نژاد بیدرنگ همان مشائی را به عنوان نماینده ویژه خویش در امور آن کشورها برمی گمارد.
[۲] چندی پیش احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، ادعا کرد به اسنادی دست یافته که نشان می دهند آمریکاییها یک میلیارد دلار در اختیار رهبران معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری گذاشته اند. او همچنین گفته بود: “آمریکاییها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی … به سران فتنه دادند و … گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم میدهیم”. این اظهارات احمد جنتی با واکنش تند کروبی و موسوی رو به رو شد. آنها از جنتی خواسته اند تا مستندات خود را در این زمینه ارائه کند. ولی تاکنون چنین سندی ارائه نشده است.