حدى براى قدرت تبلیغات مىشناسـید؟ توان تشخـیص دروغ از واقـعـیت را دارید؟ وسیله و معیارى براى اندازهگیرى و یا سنجش در اخـتیارتان هست؟ از کجا آمدن وبه کجا رفتنتان را مىدانید؟ مبناى باور و اعـتقـادتان چیست؟ خود را چه کسى مىپندارید و قادر به چه کارى هستید؟ مقدساتتان کدامند؟ براى شما انصاف و مروت مفهومى دارد؟ به نظر خودتان چقدر از اخلاق، خصوصیات و کیفـیت مثبت انسانى را با خود حمل مىکـنید؟ راهى رفتهاید تا رهـنماى دیگران باشید؟ مسئولـیت گـفتههاى خـویش را مىپذیرید؟ فـطیرى براى خود پختهاید که براى دیگران رشته پهن مىکـنید؟.
سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) کـنگره دهم خود را نیز در هجرت برگزار کرد. بهنظرم، همه و یا حداقـل اکثریت نمایندگان کـنگره مهاجرند. به احتمال قوى، بیشتر نمایندگان ازمیان مهاجرینى بودند که چند سال آخر عمر اتحاد شوروى را، در این کشور زندگى کرده بودند. من که خود عضو این سازمان هستم به عللى امکان شرکت در این کـنگره را نداشتم. ولى، از طریق اینترنت بخشهائى از گزارشات و سخنرانىهاى کـنگره را پیگـیرى کردم. تازه متوجه ابعاد فاجعه مهاجرت شدم. عمق و وسعـت جنایات ضد بشرى رژیم آخوندى ولایت فـقـیه را بیشتر و بیشتر فهمیدم. تازه فهمیدم که وادار کردن به مهاجرت یعنى اقدام به قـتـل، قـتـل تدریجى، قـتـل شخصیت و منیت انسانى.
آنقدر که متوجه شدم، بحثهاى برسر دو موضوع؛ سوسیالیسم و مسئله هستهاى ایران، نسبتا حاد بود. برخى از رفقاى سابق ما در دفاع ازسرمایهدارى و در رد سوسیالسیم چنان با وجد سخن مىگـفـتند که، گوئى به یافته تازهاى دست یافتهاند و چنان سعى وافرى به خرج مىدادند تا حمله نظامى احتمالى آمریکا به ایران را حقانیت بخشند که، اجازه مىداد تا به این نتیجه برسیم که، سیاستگزاران امپریالیسم و فاشیسم از نو برخاسته، واقعا کودن و احمق هستند که، بىخود و بىجهت این همه پول خرج مىکـنند، اینهمه تبلیغات راه مىاندازد، دروغ سرهم بند مىکـنند تا چند کسى مبلغ و مدافع براى سیاستهاى خود دست و پا کـنند ولى، ولى غافـل از اینکه…
محض خاطر این دوستان، مسائل و مباحثى را که بارها مطرح کردهام، باردیگر تکرار مىکـنم. بدین امید که شاید، توضیح منطقىترى از نظرات خویش ارائه دهـند.
دوستان و رفقا مىتوانند با مراجعه به ارقام و آمار، بدانند که، نظام سرمایهدارى در مجموع، بهویژه کشورهاى سرمایهدارى پیشرفته، در طول دوران موجودیت خـویش،علیرغم مستعمره ساختن کشورهاى مختلف، چپاول و غارت ثروتهـاى آنها، براه انداختن جنگهاى متعـدد، بهکارگـیرى و اعمال مقررات و قوانین غـیر قانونى بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول و استفاده از دیگر اهرمهاى اعمال زور، فشار و نفوذ بهمنظور تخریب، در حـل اساسىترین مشکلات اجتماعى، یعنى تامین نان، کار و مسکن، حتى براى مردم کشور خویش عاجز بودهاند و هنوز هم، جهان سرمایهدارى بهویژه، کشورهاى پیشرفته، با مشکل صدها میلیون گـرسنه، بیکار، خانه بدوش، بیسواد، معتاد، تنفروش و دیگر بدبختىها و مفاسد اجتماعى دست به گـریبان است و هیچگونه راه حل جدى براى از میان برداشتن این مشکلات ندارد. خلاصه کلام اینکه: سرمایهدارى تحت هر نام و عنوانى از جمله لیبرال، لیبرال ــ دموکرات، سوسیال ــ دموکرات و غیره امتحانش را پس داده است، دیگر راهى براى پیش ندارد و در ادامه حیاتش فـقط باعث تشدید فـقـر و فـاقـه بشریت خواهد بود.
طى دو دهه اخیر، با تسلط نئولیبرالیسم بر نظام سرمایهدارى واعطاى امتیازات بیشتر به بخش خصوصى، اوضاع عمومى مردم جهان نه تنها بهتر نشد، حتى به مراتب وخیمتر و وخیمتر گردیده است. در صورت ادامه این روند، شرایط سخت زندگى مردم جهان غیر قابل تحمل خواهد شد. وخامت اوضاع کشورهاى به اصطلاح روبه رشد و کـشورهائى که تازه به جبهه سرمایهدارى پیوستهاند، نمونه وحشتناک تسلط نئولیبرالیسم حاکم بر مستعمرات است.
بعد از تخریب سوسیالیسم و اتحاد شوروى، بخش عمده بلوک شرق، تحت استعمار درآمد و این جمهوریهاى نوپا به آزمایشگاه جدید نئولیبرالیسم بدل گردیدند. به این ترتیب که، سرمایهدارى علاوه بر در اختیار گرفتن ابزار تولید و استثمار کارگـران و زحمتکشان، کلیه مایملک این کشورها را نیز به اختیار خود در آورد. زمینها، جنگلها، معادن ومنابع طبیعى چه در روى و چه در دل زمین، جادهها، پلها، رودخانهها، مراکز آموزشى، بهداشت تندرستی و حتى دریاها را هم تحت کـنترل خویش گرفت. مثلا، در یکى از جمهورىهاى منشعب از اتحاد شوروى که هـفـتصد کـیلومتر با دریاى خزر ساحل دارد، یک وجب از این ساحل آزاد باقى نمانده است تا انسانى در گـرماى تابستان دست و صورت خود را با آب دریا خـنک کـند و یا در هیچ کجاى آن، در جنگلهاى طبیعى، در زیـر سایه درختى بنشیند. همه وهمه به بخش خصوصى واگـذار شده است.
نئولیبرالیسم حاکم در کشورهاى پیشرفته، به هوس خصوصىسازى و انحصارى کردن فضا کیهانى و اقیانوسها افتاده است تا جنگ و اشغال را نیز به این بخش واگذار کند. همانطور که چندى پیش جرج بوش موضوع ممنوع کردن فعالیتهاى فضائى براى بعضى کشورها را مطرح کرد و تشکیل پادگان خصوصى «بلاک واتر» درایالت کارولیناى شمالى آمریکا نیز از جمله این اهداف است.
اما، در مورد سوسیالیسم: همانطور که در بالا اشارهاش رفت، بسیارى از حاضرین کنگره، سوسیالیسم را در سالهاى آخر عمراتحاد شوروى دیده بودند. (مهاجرت مجدد آنها از این کشور، صرفنظر از ارائه هر دلیل و توجیه ظاهرى، تنها به یک علت براى برخى رهبران درجه اول، یعنى دیپلوماسى پشت پرده و یک علت دیگر براى دیگران و آن، نبود بیمه بیکارى در این کشور، بود که، بررسى آن، وظیفه این نوشته نیست. درهمه حال، هر کسى در انتخاب محل اقامت خویش، مختار است، به هر دلیل ویا حتى بهانهاى). بلى آنها به چشم خویش دیدند که درکشور اتحاد شوروى سوسیالیستی (هر چند سوسیالیسم نا کامل و رو به تخریب) با پنج درصد جمعیت جهان و یک ششم کره خاک، از بیکارى خبرى و اثرى نبود، زاغهنشینى، خانهبدوشى، کارتنخوابى و حتى اجارهنشینى مفهومى نداشت، کسى مجبور نبود بهخاطر یک لقمه نان شب تمام سال را بدون یک روز استراحت کار کند. کسى نگران فرداى خود و فرزندانش نبود. مفاسد دیگر اجتماعى از قبیل اعتیاد، دزدى و تنفروشى براى سیر کردن شکم، با فـرهنگ جامعه بیگانه بود. این جامعه دچار بحران اقتصادى و سیاسى هم نبود. هفتاد درصد مردم، بهویژه زنان، داراى تحصلات عالى بودند. آب، گاز، برق و سیستم حمل و نقل درونشهرى، تفاوت خیلى کمى با رایگان داشت. از عقبماندگى علمى و صنعتى حرفى نمىتوان زد، چرا که هنوز هم پس از گذشت قریب دو دهه از تخریب رسمى شوروى، روسیه در علوم فضائى، اتمى، نظامى و برخى عرصههاى دیگر علمى و فنى حرف اول را مىزند. سوسیالیسم در میدان نبرد شکست نخورد، سوسیالیسم در مبارزه اقتصادى غروب نکرد، سوسیالیسم در جریان کارزار رو در رو تخریب نشد… سوسیالیسم را رهبران خائنین، بدون جنگ، تسلیم کردند. این موضوع را از زبان گنادى بوربولیس، مشاور بوریس یلتسین و یکى ازتنظیم کنندگان عهدنامه بلاوژسکی (عهدنامه تخریب سوسیالیسم و شوروى)، بشنویم: ما، (من، یلتسین، کراوچوک، شوشکویچ و دیگران)، برای امـضاى قـرارداد انـحـلال شـوروى، دراسـتراحـتگاه بـلاوژسـکى جمـع شـدیم. قرار بـود نظربایف هم بیاید. با اینکه ظاهرا کسى از هـدف ما باخبر نـبود، ولى گارباچف وى را از پیوستن به جمع ما منصرف کرد. یلتسین، امضاى قرارداد را زود هنگام مىدانست و مىترسیـد که، مـمکن اسـت کا. گ. ب. ما را دستگـیـر کـند. ولى، من اصرار داشتم. مذاکرات را بىنتیجه دیدم. از سالن خارج شدم و به اطاق مخابـرات رفـتم. به بـوش زنگ زدم و موضوع را به ایشان اطلاع دادم. به سالـن بازگـشتم و به یلتسین طور دیگرى گـفـتم. گـفـتم که، بوش زنگ زده و مىخواهد با شما صحـبت کـند. یلتسین هـم رفـت و پس از صحبت با ایشان، به سالـن باز گـشت و گـفـت: قرارداد را همین امشب امضاء مىکـنیم. «به نقـل از تلویزیون ان. تى. وى. روسیه، برنامۀ ” نامـئد نـئى“».
سخنى چند در باره دوران بعد تخریب سوسیالیسم در اردوگاه سوسیالیستى سابق و جهان:
قبل از هر صحبتى، باید جواب این سوال را یافـت که، در حالیکه امروز در ایران، موضوع برقرارى سوسیالیسم (عدالت اجتماعى) جزو اهداف نزدیک نیست، دلـیل این مخالفت شدید با سوسیالیسم چیست؟ از این گذشته، همانطور که فوقا اشارهاش رفت، نظامهاى سرمایهدارى و تا حدودى سوسیالیسم (هر قدر هم ناتمام) امتحان خود را دادهاند. پس، برخى رفقاى ما چه اصرارى دارند تا خود را مدافع نظامى معرفى کـنند که، ده درصد جمعیت، نود درصد ثروتها و نعمات جهان را در اختیار داشته باشند؟ چرا با کار، مسکن و آزادى براى همه، با صلح جهانى و تقـسیم عادلانه ثروت مخالـفـند؟ صاحبان سرمایههاى کلان چه ارجحـیت و مزیتى بر دیگـر انسانها دارند؟ و بسیارى از این چراها که باید جواب داده شود.
انقلاب اکـتبر و آغاز ساختمان سوسیالیسم دراوایل قرن گذشته و به تبع آن، از هم پاشیدن سیستم مستعمرات، بشریت را به سوى اهداف و آرمانهاى دیرین خود سوق داد، ولى تخریب آن در دهه پایانى همان قرن، باعث تشدید تهاجمات امپریالیسم و اشغال نظامى کشورهاى مختلف گردید. جهان به آوردگاه خونینى بین صاحبان شرکتهاى سرمایهدارى بزرگ و اسلحهسازى با مردم جهان و کشورهاى ضعیف و عـقـب نگه داشته شده، تبدیل شد. نظامیگرى رواج کمسابقهاى یافـت. استعمار در کشورهاى اروپاى شرقى و غالب جمهوریهاى منشعـب از شوروى، احیا شد و فاشیسم از نو قدعلم کـرد. زیر بناى اقتصادى بیشتر این کشورها بکلى نیست و نابود گـردید. گـرسنگى، بیکارى، بىمسکنى و خانه بدوشى، بیسوادى، ولگردى، اعـتیاد، فـحـشا و… به مشکل لاینحلى بدل شد. سیستم بهداشت و درمان، بیمه همگانى و تحصیل رایگان برچیده شد. تنها دریکى از این جمهوریها، ٧ هزار نفر از ١۵ هزار کارمند آکادمى علوم از کار برکـنار شدند. فـقـط طى سه ــ چهار سال اول تخـریب و تجزیه اتحاد شوروى، در روسیه با ١۴۵میلیون نفر جمعـیت، ٣۵ میلیون نفر گرسنه، ۵ میلیون معتاد،۵ میلیون کودک ولگرد و چند صد نـفـر میلیاردر (چوبایس، گوسینسکى، آبراماویچ، برزوفسکى، خادارکوفسکى،…) قدم به عرصه وجود گـذاشتند. در دیگر جمهوریها اوضاع به مراتب وخیمتر است. رقم بیکارى و گرسنگى در آنها، بهطور متوسط رقمى در حدود ۶٠ درصد نیروى قادر به کار و مردم را شامل مىشود. هـزاران نـفـر بهخاطر شرایط بد اقتصادى و قطع امید از تامین آینده خویش، دست به خودکشى زدند. تنها در کارخانه هـلىکوپترسازى شهر راستوف روسیه، ۵٠٠ نفر از کارمندان آن، در محل کار، خودکشى کردند. میزان بیسوادى به سرعـت افـزایش مىیابد. یک میلیون نفر کشته و دوازده میلیون نفرجنگزده حاصل مناقشات تصنعى بین ملتهائى است که در دوره سوسیالیسم، برادروار با هم زندگى مىکـردند. این مختصر، تنها بخش کوچکى از دستآوردهاى سرمایهدارى در کـشورهاى سوسیالیستى سابق است که فهرستوار اشارهاش رفت.
براى شناخت بهتر اوضاع جهان، به رفقاى مقیم کشورهاى امپریالیستی (هم طرفداران و هم مخالفین عدالت اجتماعى) پیشنهاد مىشود که اگر مشکل آنها بینشى و شناخت از جهان معاصر است، حتىالامکان، براى گردش و تفریح هم که باشد، به مستعمرات جدید سفرى کـنند تا ببینند که، بشریت براى نجات خویش در آینده، راهى غیر سوسیالیسم ندارد.
درباره مسئله اتمى ایران: بدون آنکه وارد جزئیات امرشویم، اصل موضوع به این ترتیب است که، طبق مـعـاهـده NPT، استفـاده صلـحآمـیـز از فــنآورى هـستــهاى، حـق هـمه کـشورهاى جهـان (صرفـنظراز نوع حکومتها)، از جمله، ایران است. در عین حال، حق همه بشریت جهان است که براى لغو زرادخانههاى هستهاى کشورهاى دارنده این سلاح ضد بشرى، براى جلوگیرى از گسترش آن و بهخاطر تامین صلح و امنیت جهانى مبارزه کـنند.
این موضوع را نباید فراموش کرد که، رژیم جمهورى اسلامى ایران با اعمال سیاستهاى غیر معقول، کشتار، تصفیه و حذف فیزیکى مخالفـین، نواندیشان و دگراندیشان و برقرارى دیکتاتورى مذهبى، و تعویض سلطنت با خلافـت، باعث رشد روحیه انتقامجویى و نفـرت عمومى در جامعه و در میان بخش عمده نیروهاى سیاسى گردیده است و برخى از رفقاى پیشین ما نیز، بهجاى برخورد عقلانى سیاسى با مسئله اتمى ایران و علیرغم تاکید جرج بوش و برخى دیگر از مقامات آمریکائى به نداشتن برنامه حمله نظامى به ایران، از این موضوع به عنوان بهانهاى براى تحریک و تشویق آمریکا براى دخالت نظامى بر علیه کشورما استفاده مىکـنند. حتى، ویلیام جى. فالون در گفتگو با آسوشیتدپرس گفت؛ به باور او بحث جنگ با ایران تنها به ترس و ابهامها دامن خواهد زد و هیچ سود دیگرى نخواهد داشت.
این رفقاى ما اگر چنانچه خیلى زیاد به فکـر کمک و نجات مردم هستند، بهتر است ضمن افشاى جنایتهاى بىحد و مرز رژیم ولایت فـقـیهى ایران، سعى و کوشش خود را در جهت شناساندن امپریالیسم، چنگاندازیها، لشکرکشیهاى “پیشگیرانه”، اشغالگریها و غارتگریهاى آن صرف کـنند. تشکلهاى بینالمللى و دولـتهاى جهان را به لـغـو مقـررات و مصوبات کـشورهاى امپریالـیستى در کـنفــرانـس برتون ـ وودز آمریکا (سال١٩۴۴) ترغـیب و تشویق و یا وادار نمایند تا، از چاپ و صدور دلار بىپشتوانه جلوگیرى کـنند. در اینصورت معلوم مىشود که؛ اولا،ً دلیل بحرانهاى مداوم اقتصادى و تورم و به تبع آن، فـقـر و گرسنگى روزافزون جهان در کجاست و ثانیاً، توان نظامى و قدرت اقتصادى امپریالیسم چقدراست؟ آنوقـت روشن خواهد شد که هـزینه جنگها، تخصیص پولهاى سرسامآور براى تغـییر دولتها از جـیب چه کسانى تامین مىشود.
همصدائى با رسانههاى امپریالیستى و برخى عـناصر و جریانات، اگر بتوان گـفـت داخلى، که مفهومى جزتحریک و تشویق آمریکا و ایجاد جوّ رعـب و وحشت در میان مردم و شکستن روحیه مقاومت آنها در مقابل تجاوزات امپریالیسم ندارد، شایسته و برازنده طرفداران صلح، آزادى و عدالت اجتماعى، بویژه هیچیک از اعضاى جنبش فدائى نیست. انتظار مىرود این موضوع که دراعلامیههاى سازمان… (اکثریت)و در بحثهاى کنگره در رابطه با موضوع هستهاى ایران به وضوح دیده مىشد، مورد بازبینى قرارداده شود تا مورد بهرهبردارى امپریالیسم جهانى واقع نشود.
ما، امیدوار بودیم که، کـنگره بهمن سازمان…( اکثریت) نقطه عطفى در ایجاد روحیه اتحاد مجدد در مجموعه جنبش فدائى و کل جنبش چپ باشد ولى، این کـنگره پیش ازهمه، یادآور این شعـر نغز و پر معنى بود:
آنکه عمـرى هـوس سوخــتن ما مىکـرد،
کاش مىآمـد و این سـوز تماشا مىکـرد.