کشور ما در یکی از مهمترین دوره های گذار تاریخی خود قرار گرفته است ، قریب نیم قرن پس از انقلاب، علیرغم همه دشواری ها از جنگ گرفته تا تحریم، و ایضاً بسیار اشتباهات و ناکارآمدی های مسئولین حکومتی، ایران توانسته است نقش و اهمیت خود را در غرب آسیا چنان برجسته سازد که نه تنها دیگر نمیتوان کشور ما را از حل منازعات منطقه ای کنار گذاشت بلکه در گذار از دنیای یک قطبی به جهانی با قدرتهای متنوع، جای شایسته ای بیابد.
مبارزه بی امانی که ایران طی بیش از یک دهه علیه امپریالیزم و مشت آهنین آن اسرائیل در منطقه پیش برده بود و سرانجام با اقدام قدرتمندانه ی خود در حمله به ۱۴آوریل به این رژیم متجاوز، نه تنها تابوی قدرت بی رقیب آن را در جهان شکست و اوضاع منطقه را بسود کشور ما تغییر داد، بلکه موجب تقویت همه نیروها و ایجاد امیدواری در میان مبارزان ضدامپریالیست و ضدسلطه منطقه و جهان شد.
اگرچه این دستاوردها موقعیت و جایگاه ایران را در منطق و جهان ارتقاء داده است، اما نتوانسته تأثیر مناسبی در زندگی مردم و بخصوص زحمتکشان جامعه از خود بجای بگذارد، دهه هاست که اقتدارگرایان اسلامی در پیوند با اصلاح طلبان با به کاربستن نسخه های نئولیبرال در همه سطوح اقتصادی و اجتماعی، چنان شرایطی را به جامعه ما تحمیل کرده اند که بعد از قریب نیم قرن از انقلاب بهمن بیش از ۹۵ درصد شاغلین در ایران فاقد قرارداد رسمی کار هستنند، اجرای قانون کار هنوز یکی از اصلی ترین مطالبات کارگران و زحمتکشان ایران است، آموزش و پرورش چنان طبقاتی شده که ۹۷ درصد رشته های ” خوب و نان وآب دار ” دانشگاههای کشور توسط دانش آموختگانی اشغال میشود که در مدارس خصوصی تحصیل کرده اند ، قید رایگان در امر بهداشت و آموزش که در قانون اساسی کشور آمده است؛ به فراموشی سپرده شده و امروزه به طریقه ای برای چپاول مردم تبدیل شده است. فساد در بسیاری از عرصه های جامعه شیوع یافته و گسل های فرهنگی بخصوص علیه زنان در کشور فعال شده است. این مجموعه منجر به این شده است تا نه تنها بخشهای مهمی از مردم نتوانند از دستاوردهای منطقه ای و جهانی کشور حمایت کنند؛ بلکه اینجا و آنجا علیه آن برخیزند.
مدتهاست که همه آنانی که دل در گرو این سرزمین دارند هشدار میدهند که اگر این افتدار در پیوند با زندگی مردم قرار نگیرد پایدار نخواهد بود! جامعه ما نیاز به اصلاحات بنیادین و عمیق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دارد و بی اعتنایی به این ضرورت ها شرایط خطرناکی را برای کشورمان بوجود خواهد آورد. دو انتخابات گذشته و عدم شرکت بخشهای وسیعی از مردم بخصوص در پایتخت و سایر شهرهای بزرگ کشور این زنگ خطر را بصدا در آوردند.
حال اینگونه بنظر میرسد که هسته اصلی قدرت به این نتیجه رسیده است تا برای حل این معضل زمینه مشارکت بخش وسیعتری از مردم را در اثرگذاری بر حیات سیاسی – اجتماعی کشور فراهم نماید و در پی این اندیشه است که ۶ نفر را وارد مبارزه بر سر پست ریاست جمهوری کرده است، موقعیتی که تجربه تاریخی چند دهه گذشته نشان داده است که نحوه عملکرد آن تاثیرات مشخص و مثبتی در ابعاد مختلف زندگی مردم دارد. تجربه و خرد سیاسی حکم میکند که از این فرصت سود جسته و از امکان بوجود آمده در راستای بهبود نسبی شرایط زندگی مردم، از طریق کاستن و عقب راندن سیاست های نئولیبرالیستی گامهای مشخصی برداشته شود، دیگر اینکه لازم است روی تضعیف یا حذف گسل های فرهنگی متمرکز شود. مردم ما مستحق آنند که تفاوت های قومی، مذهبی و جنسی شان فقط سمبل تنوع باشد نه تبعیض، گشت ارشاد و ارگانهایی از این دست که فقط در راستای تحقیر مردم و بخصوص زنان ما ایجاد شده است؛ برای همیشه از جامعه ما حذف شوند تا با استفاده از چنین فضایی امکان تاثیرگذاری بیشتری در سایر عرصه های مدیریتی در کل مناسبات اجتماعی و سیاسی فراهم گردد.