پریسا رفیعی دانشجوی رشتهی عکاسی به هفت سال، سیما انتصاری دانشجوی رشتهی زبان انگلیسی به پنج سال، شیما انتصاری دانشجوی دکترای اقتصاد به پنج سال، مهدی اسکندری دانشجوی حقوق به شش سال، رضا باوی دانشجوی رشتهی روانشناسی به هفت سال، پدرام پذیره دانشجوی ارشد مطالعات فرهنگی به هفت سال، کسری نوری دانشجوی ارشد حقوق به دوازده سال، محمد حبیبی معلم به هفت سال، لیلا حسینزاده دانشجوی رشتهی انسان شناسی به شش سال، محمد حقشناس دانشجوی رشتهی طراحی صحنه به دوسال، خشایار دهقان دانشجوی دکتری برق به هفت سال، سینا درویش عمران دانشآموختهی رشته ی مترجمی زبان آلمانی به هشت سال، سینا ربیعی دانشجوی رشتهی علوم اجتماعی به یک سال، محمد شریفی مقدم دانشجوی رشتهی متالوژی به دوازده سال، رویا صغیری دانشجوی رشتهی ادبیات فارسی به بیست و سه ماه، فرشته طوسی دانشجوی ارشد جامعه شناسی به یک سال و نیم، صادق قیصری روزنامهنگار به هفت سال، روح الله مردانی معلم به شش سال، ظفرعلی مقیمی دانشجوی دکترای مواد به هفت سال، علی مظفری دانشجوی رشتهی انسانشناسی به هشت سال و زانیار احمدی نیاز دانشجوی حسابداری به هشت سال زندان محکوم شدهاند. این تنها گوشهای از احکام صادره برای بخشی از فعالان سیاسی و اجتماعی است که در اثنای اعتراضات دی ماه دستگیر شده بودند. دانشجویان، معلمان و کارگرانی که به سبب وضعیت معیشتی بحرانی ایجاد شده در نتیجهی سیاستهای جمهوری اسلامی اقدام به اعتراض کرده بودند. حالا که نه ماه از زمان اعترضات دی ماه میگذرد هر روز با حکمی جدید و نامعقول از طرف دادگاههای فرمایشی و نمایشی جمهوری اسلامی مواجه میشویم. احکامی که هدفی جز ایجاد وحشت و ارعاب در میان فعالان سیاسی و عموم مردم ندارد. جمهوری اسلامی علاوه بر صدور احکام زندان طولانی مدت برای فعالان سیاسی، در چند مورد دست به قتل زندانیان در بازداشتگاهها زد. علاوه بر این مدتی پیش تلویزیون رسمی رژیم اقدام به پخش اعترافات اجباری چند جوان و نوجوان فعال فضای مجازی کرده بود. تمام این فجایع نشان از تلاش جمهوری اسلامی برای تزریق وحشت و ارعاب در جامعه دارد. حکومت سیمای خشن خود را بیش از پیش بروز داده است که ترسی عمومی از شکنجه و زندان و قتل ایجاد کند. اما سبب ساز این تمایل در سران جمهوری اسلامی چیست؟
تاریخ ایران بارها مقاطع وحشت سیاسی را از سر گذرانده است. پس از روی کار آمدن رضاخان، «قانون منع مرام اشتراکی» صادر شد که به سبب آن فعالان سیاسی و روشنفکرانی که گرایشات چپ داشتند به زندانهای طولانی مدت و مرگ محکوم شدند. دهها نفر از روشنفکران چپ یا به جوخههای اعدام سپرده شدند، و یا به زندانهای طاقت فرسا محکوم شدند. اما پیش از پایان دورهی محکومیت تعداد زیادی از این زندانیان و در اثنای جنگ دوم جهانی، رضاخان از قدرت کنار گذاشته شد و زندانیان آزاد شدند. دور دیگر اختناق و وحشت سیاسی مربوط به عصر پس از کودتای بیست و هشت مرداد بود. محمدرضا پهلوی که قدرت خود را آسیبپذیر یافته بود پس از کودتا اقدام به سرکوب گستردهی مخالفینش کرد. صدها نفر زندانی و کشته شدند و تعداد پرشماری مجبور به ترک وطن شدند. این وحشت سیاسی آغازگر یک عصر سیاسی جدید در ایران شد. سبک کار حزب توده و برخورد علنی و پارلمانتاریستی با حکومت به کناری نهاده شد و هستههای چریکی مخفی در طول دههی چهل شمسی ایجاد شدند. اوج این گرایش سیاسی در انتهای دههی چهل و با تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران خود را نشان داد. دههی خونین شصت و سرکوب و اعدام گستردهی مخالفین حکومت یک برگ سرخ دیگر از مقاطع اختناق سیاسی و پروژهی ایجاد وحشت است. چند هزار نفر کشته و زندانی شدند. خانوادههای بسیاری از هم پاشیده شد و تعداد پرشماری مجبور به جلای وطن شدند.
تمام این تجربیات تاریخی از دورههای وحشتپراکنی سیاسی چند نقطهی اشتراک بارز دارند. اول اینکه در تمام موارد حکومتها در وضعیت بیچارگی سیاسی، بنبست و تزلزل قدرت دست به ایجاد وحشت عمومی زدهاند. آنجا که یک حکومت از المانهای مقوم سیاسی خود تهی میشود، مجبود میشود برای دادن نفس مصنوعی به شیرازهی خود دست به پیش بردن دکترین وحشت بزند. نکتهی دیگر آنکه در هیچ مقطعی وضعیت وحشت عمومی منجر به توقف مبارزات نشده است و تنها شکل مبارزات بنا به وضعیت پیش آمده دچار تغییراتی شده است. مسالهی مهم دیگر قربانیان این دورههای وحشت هستند. هم در مقطع پس از کودتای بیست و هشت مرداد و هم در دههی شصت خیل عظیمی از فعالان سیاسی زندانی و یا کشته شدند.
آنچه که موجب شعلهور شدن آتش اعترضات دی ماه شده بود مطالبات معیشتی و طبقاتی بود و تا زمانی که این مطالبات پاسخ نگیرند مبارزه علیه وضعیت موجود با هر ابزار ممکن ادامه خواهد داشت. اعتصابات کارگری گسترده و طرح بدیل شورایی از سوی کارگران اعتصابی نشان از تکامل آگاهی سیاسی عمومی و میل به تغییر در ساختار حکومت دارد. در نتیجه شعلهی اعترضات دی ماه خاموش نشده است. بلکه با یک تغییر شمایل تاکتیکی با قوت بیشتر به راه خود ادامه میدهد. همین امر باعث استیصال سیاسی حکومت جمهوری اسلامی شده است. جمهوری اسلامی میداند به دلایل ساختاری قادر به مرتفع کردن مشکلات مردم و پاسخ به مطالبات آنها نیست. در نتیجه شکست را در دورنمای خود میبیند و به مستمسک ارعاب عمومی قصد دارد این شکست را به تعویق بیندازد.
اما مسالهی مهمتر ایستادن در مقابل وحشت است. در دههی شصت امکان و ابزار رساندن صدای زندانیان به مجامع عمومی و تحت فشار قرار دادن حکومت وجود نداشت. اما اکنون این امکان وجود دارد. وظیفهی فوری فعالان سیاسی خارج از کشور استفاده از این امکان برای توقف توحش و حراست از قربانیان ارعاب افکنی حکومت است.
فعالان سیاسی، کارگران، دانشجویان، معلمان و تمام اقشار تحت ستم به هر طریق ممکن در حال مقاومت هستند. اکنون رسالت تاریخی فعالان خارج از کشور برای همراهی با این مقاومت، همصدایی با زندانیان سیاسی و رساندن فریاد آنها به مجامع بینالمللی است.