در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشتخو را نکشند
گر عاشق صادقی از کشتن مگریز
مردار بود هر آنکه او را نکشند
امروز نه اول جهان است که از صفر شروع کرد و نه آخر آن است که همه چیز تمامشده باشد. ما نیز در برههای از این زمانیم ؛ زمانی که در آن نظامهایی آمده و نظامهایی رفتهاند، و اینک نظام سرمایهداری در امور زندگی همه ما مستولی شده است. خوب و بد، درد و رنج آن را همه لمس میکنیم . ما در برهه از پیشرفت و تخریب این نظام، در کوره فوران بحرانهای خانمانبرانداز و چالشهای هستی سوز و هستی ساز آن قرار داریم. در اصل همه اقشار جامعه در این پیکار مرگ و زندگی حضور دارند، اما نیروهای ارتجاعی برای حفظ خود و قفل زمان، و نیروهای نوپا و مترقی در زایش، پیدایش و رُشتاند. جامعه، میدانی از وحدت برای حفظ بقا، تنور چالشی بین تضادهاست. این راز بقا، حکم حیات همه دنیای طبقاتی است و در کشور ما نیز چنین بوده و چنین است؛ اما در این میدان پیکار، شعور فردی و اجتماعی به توان جدیدی دستیافته و تأثیری بیشتری روی تحولات اجتماعی و سیاسی میگذارد.
در طول سدههای گذشته تا به امروز چه بسیار احزاب و سازمانهای سیاسی، اندیشمندان، سخنوران و نظریهپردازانی سیاسی و اجتماعی بودند و هستند و به نحوی از انحا کوشیدهاند تا روى روند تحولات تأثیر بگذارند و چه بسیار نویسندگان، شاعران ،داستانسرایانی داشته و داریم که از راه نقد، از مجرای قلم و از باریکه میکروفون، با سرودن اشعار گوناگون، با نقاشی تابلوهای زیبا و نشر اعلامیهها و بیانیهها و راهاندازی آکسیونها، کوشیدهاند تا تبعیضها، دردها، فشارها، کمبودها و گرفتاریهای گوناگون را برملا کرده، ستمهای اجتماعی، ملی و طبقانی را عریان سازند، و مفاهیم فردی و اجتماعی آزادی، برابری و دموکراسی را غنا بخشند. ولی این آگاهی سیاسی ، اجتماعی و طبقاتی را گروهها، سازمانها، احزاب و مردان و زنانى از تیرهی گیوه برکشیده، ازجانگذشته و امیدوار به پیروزی خلق، بیشتر مادیت بخشیده و عملى کردهاند. آنانی که به سعادت انسان، عدالت اجتماعی، دموکراسی و سوسیالیسم دموکراتیک باور داشته و به برابری انسانها ایمان داشتهاند.
آنها ضمن سخن راندن و قلم دواندن، توانستهاند با تلفیق ایده و عمل، آن را با جمعی فداکار و راهگشا درمیان بگذارند و تحولی پدیدآورند؛ آنان سازمان دهندگان تودهها، مدیریت کنندگان برنامهها، فعالسازان اندیشمندان، مشوّقین تدبیر کنندگان هستند. اغلب مردان و زنان و گروههای ازاینگونه در تاریخ معاصر ما از درون آشفتهبازار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پدیدار شده و قد علم کردهاند. آنها در بزنگاه تاریخ ایده نو به میان آوردهاند، خلاقیت به خرج دادهاند، مردم را بسیج کردهاند، بذرایمان به آینده عادلانه و آزاد را در فضاى سیاسى پاشیدهاند؛ امید به آینده را با تدبیر مدیریت کردهاند و شاخص شدهاند
آنها کسانی هستند که در نبرد طبقاتى، در شرایط بحرانى، برای شکستن سد عبور جنبش از تندپیچها ظاهرشده و میشوند و اغلب راه بهسوی آینده را میگشایند؛ و چهبسا این سد بزرگ خفقان حاکم، زندانهای مخوف، جلادهای در کمین، کودتای ضد مردمى، سانسور زجرآور، تقلب در انتخابات، فریب تودهها، جنگ خانمانسوز و یا دهها نمونه دیگر باشد. جسارت مصدق در ملی کردن نفت، اقدام ملى سازمان افسران حزب توده به رهبری خسرو روزبه، مقاومت دکتر فاطمی در مقابل کودتا گران، اقدام به تشکیل سازمان فداییان توسط گروه جزنی و رفقایشان، تشکیل سازمان مجاهدین خلق از سوی حنیف نژادها، دفاع دلیرانه خسرو گلسرخی و دانشیان در بیدادگاه علنی رژیم شاه، نظریهپردازی و رهبری جسورانه حمید اشرف، مقاومت حقطلبانه خلقهای ترکمن، کرد و بلوچ، عدم تسلیم زندانیان در سال ۶۷، قلم برنده فروهرها، مختاریها ، دوانیها و پویندهها، مقاومت زندانیان سیاسی دو دهه اخیر و اعتراض بیوقفه و جسورانه شاهرخ زمانی از داخل زندان برای ایجاد همبستگی با زندانیان سیاسی، همه وهمه از سلاله سازمانها، گروهها، مردان و زنان گیوه ورکشیده ، جانبرکف و سدشکناناند.
شاهرخ زمانی ازجمله فعالین خستگیناپذیری جنبش کارگرى بود که ضرورت تغییر، تشکل، اعتراض و سازماندهی را در جنبش چپ ایران در مرحله کنونی با پوست و گوشت خود لمس کرده بود و اعتراضات حقطلبانه کارگران را سازمان میداد، و ضمن بازبینى و بازخوانى تجربیات گذشته به صدای رسای اعتراضات و خواستههای آنان تبدیل شده بود. وقتی براى آخرین بار به زندان افتاد، یکی از پیشتازان اعتصابات داخل زندان شده بود و در همه اعتراضات، بدون تبعیض گروهی و ملی، شرکت فعالانه داشت. صدای اعتراض شاهرخ چون سدشکنان اسلاف خود، بدون اینکه لحظهای تسلیم شرایط سخت حبس شود، دیوارهای زندان را پشت سرنهاد و وضعیت خود و دیگر زندانیان و حتی جنبشهای تودهای و کارگری خارج از زندان را بگوش جهانیان رساند؛
او از کسانی بود که باید با جسارت، مقاومت و مبارزه در همه حوزههای سیاسی، مرز بین تسلیم و مبارزه را ترسیم میکرد که این مهم را نیز انجام داد. اینک در آستانه دومین سالگرد شهادت او، پیشروان جنش کارگرى، زندان را به عرصه پیگیرى خواستههای جنبش دموکراتیک ایران تبدیل کردهاند.
یادش گرامى باد!