سالگرد ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ـ روزى که در آن دانشجویان پس از دو دهه خفقان در کشور و اختناق در دانشگاه ها پرچم جنبش دانشجویى را دگرباره و طى یک خیزش حماسى برافراشتند، فرا مى رسد. در چهار سال گذشته، دانشجویان مبارز و پشتیبانان خارج از دانشگاه آنان، هر ساله این روز تاریخى را به شکلى خودویژه گرامى داشته اند و آن را محملى براى اعتراض علیه زور و تحمیل در دانشگاه ها و کل میهنمان قرار داده اند. در ۱۸ تیر ماه سال پیش، همگان شاهد حرکت دانشجویى بزرگى شدیم که از نظر طول مدت اعتراض و اعتصاب و نیز گستردگى جغرافیایى آن در پهنه کشور، طى دوره حاکمیت جمهورى اسلامى بى سابقه بود. براى ۱۸ تیر ماه امسال، هنوز روشن نیست که تصمیم دانشجوى بیداردل ما چیست. اما روشن تر و مهم تر، آن سمتگیرى و تحولى است که جنبش دانشجویى ایران در پیش گرفته و طى یک سال گذشته آن را شتاب داده است. این بیانیه که مخاطب خود را دانشجویان و دانشگاهیان مبارز قرار داده است، درست بر همین نکته مرکزى تمرکز دارد و مى کوشد تا با نگاهى گذرا بر مختصات کنونى جنبش دانشجویى، پیرامون موضوعات مورد چالش این جنبش در مرحله کنونى تکامل آن، با دانشجویان و دانشگاهیان به رایزنى بنشیند. پیش از آغاز سخن اما ضرورى مى دانیم تا تصریح کنیم که این بیانیه، سخن آن سازمان سیاسى است که نه تنها بر اساس الزامات انتخاب سیاسى و سمتگیرى اجتماعى خود عمیقا نسبت به سرنوشت جنبش دموکراتیک، ترقى خواهانه و مدرن دانشجویى حساسیت دارد، بلکه از این رو نیز که، خود سازمانى است که اکثریت کادرهاى آن از متن جنبش دانشجویى ایران در فاصله سال هاى ۱۳۵۸ـ۱۳۳۸ برخاسته اند.
دانشگاه، نهادى است با کارکرد انتقال دانش، تولید اندیشه و تدارک کادر مدیریت آینده جامعه. دانشگاه، نهادى است که با روشنگرى، اندیشه انتقادى، نواندیشى و بازاندیشى علت وجودى مى یابد. عرصه علم و دانش، با قیودات ایدئولوژیکى و حصارهاى محدود کننده سیالیت فکر و خلاقیت ذهن سازگار نیست و از همین رو، على العموم نمى تواند استبداد و دیکتاتورى را بر فراز و در درون خود بر تابد. در حکومت هاى مخالف آزادى بیان و اندیشه و در حکومت هاى مبتنى بر “خودى و غیرخودى”، دانشگاه کانون طبیعى مقاومت در برابر چنین حکومت هایى است. این، حکومت هاى دیکتاتورى هستند که دانشجویان را به تقابل با خود وا مى دارند و این، جنبش دانشجویى است که به یک مؤلفه بسیار مهم در عرصه سیاسى کشور بدل مى شود. در رژیم دیکتاتورى شاه، چنین بود و در حکومت جمهورى اسلامى نیز چنین است. اهمیت جنبش دانشجویى در میهن ما و تاثیر آن بر سرنوشت سیاسى جامعه، از اینجاست.
جمهورى اسلامى، هیچ گاه نتوانسته است با دانشگاه کنار بیاید. دانشگاه که سمبل نوگرایى و پیشرفت است، با ایدئولوژى، رفتار و هنجارهاى واپس گرایانه این رژیم، در تناقض و تضاد بوده و است. شخص آیت الله خمینى بود که گفت: “هرچه ما مى کشیم از دست دانشگاه و دانشگاهیان است!” و ایشان بودند که درب این کانون آینده ساز کشور را به مدت سه سال زیر عنوان “انقلاب فرهنگى” تخته کردند. نزدیک به یک دهه و نیم، دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاهى ما زیر تیغ تصفیه هاى حاد ایدئولوژیک و سیاسى قرار گرفتند و ایران ما از نظر “فرار مغزها” در جهان رکورد دار شد. اما با این همه سطح رشد اجتماعى کشور و الزامات اداره معاصر کشور از طریق کادر علمى و تخصصى، نیرومندتر و بالاتر از آن بود که روند رشد دانشگاه ها در کشور متوقف شود و دانشگاه دگرباره به مثابه یک نهاد مدنى قد علم نکند.
حکومتگران جمهورى اسلامى با آگاهی از این خصوصیات دانشگاه و برآورده کردن نیازهاى علمى و فنى خود از طریق کادرهاى تحصیل کرده دانشگاهى براى اداره امور کشور، راه را آن یافتند که دانشگاه ها را تحت کنترل و انقیاد ایدئولوژیک و سیاسى خود در آورند. ارگان سازى هاى متفاوت از سطح عالى تا پائین مانند شوراى عالى انقلاب فرهنگى، حراست و بسیج از یک سو و کنترل دانشجو از طریق دانشجو از طریق ایجاد تشکل هاى اسلامى و ممنوعیت هرگونه تشکل غیرخودى از دیگر سو، براى آن صورت گرفت که امنیت جمهورى اسلامى در محیط دانشگاه و میان دانشجویان تامین شود.
اما زمان به سود جمهورى اسلامى نبود و نیست. دانش و اندیشه، نیروى مقاومت در برابر دانش ستیزى و خردکشى را از دل خود بیرون داد؛ به گونه اى که، بحران زوال مشروعیت رژیم و فرجام ناگزیر آن، بحران عدم مشروعیت، شفاف تر و قانونمندتر از هر جاى دیگر در دانشگاه ها صورت گرفت. تحولات “دفتر تحکیم وحدت”، آئینه تمام قد بحران رژیم در دانشگاه ها و کل کشور است.
این “دفتر” که پوشش دهنده انجمن هاى اسلامى متعلق به حکومت در دانشگاه ها و دانشکده ها بود، در نیمه هاى دهه هفتاد با واقعیت پایگاه محدود خود در دانشگاه ها روبرو شد. جایگزینى کادرهاى اولیه این “دفتر” توسط کادرهاى جوان از یک سو و فشار بدنه آن که با پوست و گوشت خود نارضایتى وسیع توده دانشجو را از این انجمن ها و رهبرى آن ـ “دفتر تحکیم وحدت”، احساس مى کردند از دیگر سو، نخستین بازنگرى ها در اندیشه و عمل این “دفتر” را باعث شدند. در آستانه تحول ۲ خرداد، فکر و اقدام اصلاح طلبى بر “دفتر تحکیم وحدت” غالب آمد و نتیجه، نقش تاریخى دانشجویان و از جمله “دفتر تحکیم وحدت” در جنبش ۲ خرداد شد. این پیروزى، متقابلا روندهاى تحول جویى و دموکراسى خواهى در میان دانشجویان را سرعت و دامنه بخشید و دو گرایش در “دفتر “، یکى جناح طرفدار اقتدارگرایان و دیگرى جناح طرفدار اصلاح طلبان که از پایگاه به مراتب نیرومندترى برخوردار بود، پدید آمد.
واقعه ۱۸ تیر اما، نقطه عطف دیگرى در سیر تحول و تکامل جنبش دانشجویى شد. در این واقعه، دانشجویان که به دفاع جانانه از اصلاح طلبان حکومتى در برابر فشار ولایت فقیه و اقتدارگرایان برخاسته بودند، به شناخت تازه اى از آقاى خاتمى و اصلاح طلبان حکومتى رسیدند و در پى آن، به سترون بودن سیاست هاى “آرامش فعال” و “بازدارنگى فعال” آنان رهنمون شدند. اندیشه فاصله گیری جنبش دانشجویى از قدرت که پیش از آن نطفه بسته بود، گام به گام شکوفا شد. بازتاب این تحول با اندکى تاخیر، در “دفتر” خود را نمایاند و پس از یک دوره کار تکوینى فکرى و فرهنگى در دانشگاه ها، “دفتر تحکیم وحدت ـ طیف علامه” پس از پشت سر گذاشتن انشعاب “دفتر تحکیم وحدت ـ دانشگاه شیراز” از آن، در دل خود دو فراکسیون “مدرن” و “سنتى” را پدید آورد. اما در پى انتخابات شوراى شهر اسفند ماه ۱۳۸۱، به ویژه پس از حرکت اعتراضى دانشجویى خردادـتیر سال ۱۳۸۲، و سرانجام در جریان تحریم انتخابات فرمایشى مجلس هفتم، حتى “فراکسیون مدرن” نیز با این واقعیت روبرو شد که تصمیم درست استقلال یابى از هر دو جناح قدرت و برافرازى پرچم نقد قدرت نیز پاسخگوى تمایل و سمتگیرى رادیکال بدنه اجتماعى این تشکل دانشجویى نیست. توده پیشرو جنبش دانشجویى، توهم “دموکراسى دینى” را دریافته و اکنون در وجه غالب خود بر فکر یک جمهورى بدون پیشوند و پسوند در برابر جمهورى اسلامى است. این توده، از “پارلمان دانشجویى” دفاع مى کند اما با محتوایى به مراتب دموکراتیک تر و ساختارى به مراتب پلورالیستى تر از آن چه که در رهبرى “دفتر تحکیم وحدت” مطرح است. چنین است سیر تحول جنبش دانشگاه. و از این روست که جنبش دانشجویى هر چه بیشتر به یکى از مراجع جنبش دموکراتیک کشور بدل مى شود.
ما بر اساس تجربه طولانى جنبش دانشجویى در کشورمان و نیز آگاهى به واقعیت هاى محدودکننده اى که این جنبش در حال حاضر با آن روبروست، وجود تشکل هاى هنوز قانونى چون “دفتر تحکیم وحدت” را یک امکان مثبت براى پیشروى این جنبش مى دانیم. از این روست که صمیمانه برخورد مدبرانه اعضاى این دفتر را در “نشست تکمیلى” اخیرشان که کوشیدند وحدت خود را حفظ کنند، به آنها تبریک مى گوئیم. ما از فکر “پارلمان دانشجویى” که راه را براى تحقق پلورالیسم در این جنبش و درهم شکستن معیار ضددموکراتیک “خودى و غیرخودى” هموار مى کند، قویا دفاع مى کنیم.
ما اما بیش از هر چیز از گسترش ایده جمهورى خواهى بدون قیودات ایدئولوژیک استقبال مى کنیم که برخى از تشکل هاى دانشجویى مبتکر آن شده اند و بعضى از رهبران جنبش دانشجویى آن را بشارت داده اند. این ایده، تجلى دموکراتیسم بیشتر در جنبش دانشجویى است. این فکر آینده ساز است. جمهورى خواهى دانشجویان ایران، در شرایط کنونى میهن ما، بیش از همه خود را در سکولاریسم مى نمایاند. در یک جمهورى سکولار، هم دانشجو و دانشگاهى مسلمان حق حضور و شرکت در رقابت را دارد و هم آنانى که مقید به پیروى از یک دین خاص و یا هیچ دین و فرقه اى نیستند. ایده فراگیر جمهورى خواهى در جنبش دانشجویى کنونى ما، یعنى نقطه پایان گذاشتن بر دو دهه و نیم حاکمیت اندیشه و معیارهاى جمهورى اسلامى بر دانشگاه ها.
سمتگیرى دموکراتیک جنبش دانشجویى در عرصه سیاست، اما زمانى مى تواند با وسیع ترین پایگاه در دانشگاه همراه باشد که جنبش دانشجویى به مطالبات صنفی توجه کافی مبذول دارد. ده ها خواست صنفى کوچک و بزرگ وجود دارد که علایق توده وسیع دانشجویى را بر مى انگیزد. هر معضل دانشجویى، پایه یک حرکت سازمان گرانه صنفى است. افت سطح آموزشى، وجود گزینش، کمبود کادر علمى، تصفیه اساتید به دلایل عقیدتى و سیاسى، عدم آزمایشگاه هاى مجهز، فقر کتابخانه، نایابى بسیارى از کتب و گرانى قیمت کتاب ها و جزوه هاى درسى، پائین بودن کمک هزینه و عدم پرداخت به موقع آن، کمبود خوابگاه و وضعیت دشوار و غیرانسانى زندگى در خوابگاه ها، گرانى سلف سرویس، کنترل پلیس و حراست، عملکرد بسیج دانشجویى و گروه هاى فشار و ده ها مورد دیگر، مشکلات و دردهایى هستند که دانشجویان در آنها کمابیش مشترکند. مبارزه براى این خواست ها، هم به عنوان پیش زمینه و هم به مثابه فعالیت هم زمان، باید با تلاش در راستاى سه خواست محورى همراه شود:
۱ـ انحلال شوراى انقلاب فرهنگى و دیگر نهادهاى وابسته به آن.
۲ـ سپرده شدن برنامه ریزى نظام علمى و مدیریتى دانشگاه ها به دست خود دانشگاهیان.
۳ـ برچیده شدن همه نهادهاى غیردانشگاهى از محیط دانشگاه.
براى تحقق این خواست ها و پاسدارى از دستاوردهاى تحقق یافته، نیاز به ایجاد انواع تشکل هاى صنفى است که به سادگى مى توانند شکل بگیرند. انواع تعاونى ها، گروه هاى ورزشى، فرهنگى، هنرى و علمى و تحقیقاتى، و انواع گروه هاى پیگیرى امور درمانى، کوى دانشگاه، مسکن، امور مدیریت دانشکده ها و دانشگاه ها و برنامه ریزى هاى آموزشى مى توانند و باید شکل گیرند و دانشجویان را در گروه هاى جمعى متعدد سازمان دهند. وجود همین گروه هاى سازمان یافته است که اولا تقریبا همه دانشجویان را به مرکز فعالیت هاى دانشجویى جلب مى کند، ثانیا تنوع علایق را وحدت مى بخشد، و ثالثا پایه هاى جنبش دانشجویى به مثابه یک جنبش مدنى را قوام و استحکام مى دهد. این تشکل ها، پایه ها و در عین حال زمینه ساز اتحادیه سراسرى دانشجویان مى توانند تلقى شوند. اتحادیه اى که بزرگ ترین جمع دموکراتیک دانشجویى را نوید مى دهد و خود بر انواع نهادها و گروه هاى صنفى دانشجویى استوار است. این اتحادیه، بر پایه هر دانشجو یک راى مى تواند، آفت بزرگ “خودى و غیر خودى” را از میان بر مى دارد و متکى بر راى صدها هزار دانشجو، قدرت آن را بیابد که در راستاى دموکراتیزه کردن دانشگاه گام هاى بزرگ بر دارد. چنین اتحادیه اى، نه تنها به مرجع دانشجویان بدل مى شود بلکه قادر است به یک مرجع فرهنگى و سیاسى مهم و مؤثر در عرصه سیاست کشور تبدیل گردد. این اتحادیه، نقش تعیین کننده اى در سمتگیرى نقد قدرت حاکم در جنبش دانشجویى ایفاء خواهد کرد. سمت گیرى آتى که براى جنبش دانشجویى و آینده آن، حیاتى است. این اتحادیه، مى تواند به محل تربیت کادرهاى رهبرى سیاسى جنبش دموکراتیک کشور بدل شود.
در حال حاضر، مضمون اتحادیه سراسرى دانشجویى میتواند در فرم و شکل پارلمان دانشجویى خود را نشان مى دهد. از همین روست که یک تدبیر دموکراتیک و مترقى تلقى مى شود. پارلمان دانشجویى به مثابه نهاد سراسرى دانشگاهى قادر خواهد بود که همه نیروى عظیم اما پراکنده آن را به لحاظ جغرافیایى، سیاسى و رشته اى یک جا گرد آورد و رابطه زنده و منطقى بین همه دانشگاهیان را پدیدار سازد. این پارلمان به عنوان یک نهاد سیاستگزارى مى تواند بدون حذف تشکل هاى موجود دانشجویى، دیگر اندیشه هاى متنوع را در کنار آنها بنشاند و همه را در خود جاى دهد.
“دفتر تحکیم وحدت” به مثابه تنها تشکل علنى و قانونى و به دلیل سمت گیرى هاى مثبت خود در سال هاى اخیر، مى تواند نقش مؤثرى در ایجاد پارلمان دانشجویى ایفاء کند و خود مجرى و شکل دهنده این پارلمان باشد که ایده آن اولین بار در میان خود همین “دفتر” شکل گرفته است. نکته مرکزى اما در چنین اقداماتى همانا آنست که بر دموکراتیسم هر چه بیشتر تکیه شود.
ما همچنین بر آنیم که ارتباط وسیع در میان خود دانشجویان، ضامن وسیع ترین ارتباط جنبش دانشجویى با اقشار مختلف مردم است. اگر دانشجویان سازمان گر و فعال بتوانند مشوق دانشجویان براى تشکیل شوراهاى صنفى دانشجویى بشوند و بدین طریق مجموعه بیشترى از دانشجویان را جذب فعالیت هاى دانشگاهى بکنند، آن گاه با یک بدنه دانشجویى عظیم روبرو مى شوند و زمینه نیز براى سازماندهى بیشتر و بزرگ تر مهیا مى گردد. با توجه به این که دانشجویان از میان همه طبقات و گروه هاى اجتماعى جامعه وارد دانشگاه ها مى شوند، و با در نظر داشت این که حتى کمتر روستایى را مى توان سراغ یافت که نوجوان و جوانى از آن دانشجو نباشد، و بلاخره این واقعیت که تقریبا همه خانواده ها با موضوع دانشجو و دانشگاه درگیر هستند، جنبش دانشجویى مى تواند به یک حلقه پیوند در جنبش عام دموکراتیک کشور بدل شود.
راهى که جنبش دانشجویى کشور ما پیش رو دارد، مسلما هموار و کوتاه نیست. در این مبارزه گام به گام، باید بر موانع صعب و سخت غلبه کرد. حکومت جمهورى اسلامى از طریق “قانون” و زور، و با سیاست تفرقه افکنى و تطمیع، اخراج از دانشگاه و زندان به هر اقدامى دست مى زند و خواهد زد که جنبش دانشجویى سر بر نیاورد، منحرف شود و یا سرکوب گردد. دانشجویان بیدار دل اما مى دانند و بیشتر باید بدانند که امکانات آنان براى پیشبرد موفقیت آمیز پروژه هاى مدبرانه، دموکراتیک و متکى بر توده دانشجو، بسیار است. خواسته هاى صنفى آنان کاملا بر حق است و از پشتیبانى دستکم معنوى جامعه مدنى ایران برخوردار مى باشد. یک نکته در این میان اما روشن تر از هر نکته دیگرى است، یک محیط جوشان علمى با گستره یک و نیم میلیونى آن را، هیچ قدرتى نمى تواند به سکوت و انفعال وا دارد! دانشجو و دانشگاه مرکز تغذیه جامعه روشنفکرى و اندیشه ساز کشور ما است و متقابلا همین جامعه، منبع تئوریک براى جنبش دانشجویى است. جنبش دانشجویى، جنبشى است روشنگر و جنبشى است در همان حال متکى بر نیروى روشنگرى خارج از دانشگاه.
ما به مبارزه پیگیر دانشجویان میهنمان براى رسیدن به خواسته هاى صنفى و سیاسى دموکراتیک شان اطمینان داریم. جنبش دانشجویى در میهن ما دستکم شصت سال سنت مبارزاتى دارد. جنبش دانشجویى در ایران کنونى، در صف مقدم مبارزه براى آزادى و دموکراسى قرار گرفته است. و ما، یقین داریم که پرچم ۱۸ تیر همواره در اهتزاز خواهد ماند.
پرطنین باد شعار نیم قرنى دانشجو،
اتحاد ـ مبارزه ـ پیروزى!
برافراشته باد پرچم پرافتخار دانشجو،
پرچم ۱۸ تیر!
هیئت سیاسى ـ اجرایى سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۱۵ تیر ماه ۱۳۸۳