در گذر تاریخ اندیشمندان، فیلسوفان، تاریخنویسان و شاعران جایگاه و نقش ویژه در ارتقاء فرهنگ و تمدن جامعه های خود داشته اند. برخی از آنها در شناخت و شناسایی و شناساندن فرهنگ و تمدن جامعه های دیگر اثرگذار بوده و از این راه با کسب شهرت جهانی، خدماتی نیز به توسعه تمدن بشری نموده اند. نام ونشان برخی از جامعه ها آن چنان با شهرت و اعتبار اندیشمندان آن جامعه درآمیخته که جاودانگی نام و شهرت اندیشمندان استمراربخش وجود ذهنی، فرهنگی و سیاسی آن جامعه شده است.
چنان که می دانیم جامعه یونان پس از آن که منضم به امپراتوری روم شد، در طول دوهزار سال بعنوان بخشی از امپراتوریهای روم، بیزانس و عثمانی از داشتن استقلال سیاسی محروم بود؛ ولی آثار فیلسوفان یونان چون هراکلیت، اپیکور، دیموکریت، سقراط، ارسطو، افلاطون، رواقیون و سروده های اساطیری و حماسی هومر و غیره آن چنان استمرار و سیالت جاودانه داشتند که همواره در اذهان مردم وقت دنیا، یونان همچنان بعنوان یک جامعه فرهنگی و سیاسی مستقل و پویا جای داشت. همچنین از آنجایی که تاریخنویسان و رویدادنگاران یونان چون هرودوت، گزنفون و غیره در رابطه با شناخت و شناسایی و معرفی فرهنگ و تمدن ایران دوران مادها و هخامنشیان نقش ویژه داشتند، این ذهنیت نیز تا حدودی برای مردم ایران نسبت به بقای نسبی جامعه یونان وجود داشته است. افزون بر آن، فیلسوفان سده های میانه ایران چون فارابی، پور سینا و غیره نیز که تحت تاثیر مکتبهای فکری ارسطو و افلاطون بودند، بیش از پیش به ادامه این ذهنیت کمک نموده بود.
از سوی دیگر سده ها اطلاعات بسیار ناچیز و در واقع بیخبری مردم ایران از ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دوران امپراتوری ۴۷۱ ساله اشکانی و رخدادهای این طولانی ترین سلسله در تاریخ ۲۷۰۰ ساله ایران، به سبب سیاستهای مخرب مهاجمان بیگانه مانند سوزاندن و نابود کردن کتابخانه ها از یک سو و دشمنیهای ارزشی سلسله بعدی نسبت به سلسله پیشین همه و همه زمینه ساز این بیخبری تاریخی شده بود. ولی آنچه ما را به کلیات ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و رخدادهای دوران اشکانی از جمله تعاملات، جنگها و تبادلات ارزشی مانند گسترش کیش مهرگرایی به غرب و فراتر از آن همزیستی فرهنگی، تساهل و سازگاری نژادی و آزادی مذهبی در آن دوران آگاه ساخت، همانا از طریق آثار مورخان و رویدادنگاران رومی چون تاسیوس، پلینی، مارسلینوس، پلیبیوس، پروکوپیوس و غیره بوده است. از آنجایی که ایران و روم در ستیز پی در پی با یکدیگر بودند، بی شک ارزیابیهای مورخان مزبور عاری از تعصبات و تحریفها و دشمنیها نبوده اند. ولی از آنجایی که روشنگر بخش قابل توجهی از تاریکیهای تاریخ ما بوده اند باید بدانها ارج نهاد.
به یمن روشنگری پژوهشگران و تاریخ نویسان یونانی و رومی درباره ساختارها و رخدادهای سلسله های ایرانی عصر باستان چون مادها، هخامنشیان و اشکانیان، نه تنها بسیاری از ابهامات موجود در رابطه با این عصر برطرف گردید، بلکه ما از کیستی و چیستی خود، و جایگاه و نقش ایران در توسعه تمدن بشری این عصر آگاه شدیم. در سده های نوزدهم و بیستم، درپرتو پژوهشها و کاوشگریهای باستانشناسان و پژوهشگران، از جمله کشف راز کتیبه های تخت جمشید، کعبه زرتشت، نقش رستم، بیستون، منشور کورش و غیره، آگاهیها و روشنگریهای بیشتری درباره فرهنگ و تمدن ایران باستان و سده های میانه صورت گرفتند. در همین راستا، در نیمه نخست سده نوزدهم در پی پژوهشهای دو دانشمند بنام سر هنری راولینسون و کنت دو گوبینو افق نوینی گشوده شد. سر هنری راولینسون موفق به کشف راز کتیبه بیستون و آگاهیهای تکمیلی بیشتر درباره امپراتوری ساسانی گردید. کنت دو گوبینو بر پایه بررسیهای تطبیقی درباره اشتراک ریشه زبانی اقوام، پی به یگانگی نژادی آنها در گذشته برد. به ویژه اقوام وابسته به نژاد آریا در کانون ارزیابی ویژه و همه جانبه قرار گرفت؛ از جمله جایگاه نخستینی آریاییان، علل کوچ و خروج آنها به سوی غرب و جنوب فلات ایران و جنوب خاوری شبه قاره هند، و این که به عنوان نخستین قوم تک-سوار در پرتو تحرک و سرعت تهاجم موفق به کسب پیروزیهایی نسبت به سکنه بومی این مناطق از جمله فلات ایران شدند. از سویی نگرش برتری نژاد آریا مستتر در نظریه دو گوبینو زمینه ساز پیدایش مکتب رمانتیسم در اروپا شد که تجلی آن در نظرات واگز، توماس کارلایل، استوارت چمبرلین، رودلف استاکر و نیچه پدیدار گردید. گو این که راولینسون و دو گوبینو هردو بعنوان دو دیپلمات اعزامی، یکی از سوی انگلستان و دیگری از سوی فرانسه در دربار ایران ناصری انجام وظیفه می کردند، بی شک حضور آن دو در زمان گسترش حضور استعماری غرب در آسیا از جمله ایران، اگرها و گفتنی هایی را در پی داشت. ولی آنچه که موجب شهرت جهانی آن دو شد نه به اعتبار شغل دیپلماتیک آن دو، بلکه به سبب خدمات آنان به دانش بشری بود؛ و از آنجایی که دیدگاه های آنان با تاریخ و فرهنگ ایران و خاستگاه اولیه مردم ایران در پیوند بود، می بایست با دید مثبت تلقی شوند. فراتر از آن، در اواخر نیمه دوم سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، موج جدیدی از باستان شناسان، پژوهشگران و اندیشمندان علاقمند به پژوهش و بررسیهای نوین درباره تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، و در عین حال گستره هرچه بیشتر تمدن بشری، فعالیتهای بس سودمندی را از راه دور و نزدیک در پیش گرفتند. در این رابطه خدمات و زحمات باستانشناسان و پژوهشگرانی چون گودار، پوپ، گریشمن، اشمیت، اومستد، هرتسفلد، نولدکه، زیهنر، هنینگ، گیدو کوویچ، بارتولد، دیاکونف و، فراتر از همه، ریچارد فرآی (Richard Frye) را چگونه می توان نادیده گرفت؟
فرآی ایرانپژوه و ایراندوستی بود درپی پژوهش و کاوشگری درباره مبانی فرهنگ و تمدن ایران، و فراتر از آن در حوزه تمدن ایرانی در معنی و مفهوم گستره تاریخی و جغرافیایی آن. بهمین جهت او کتاب پژوهشی “میراث ایران” یا به نوشته خود او “میراث یکی از تمدنهای بزرگ جهان” را تقدیم به ایرانیان، افغانها، تاجیکها و اوزتها می کند. او بی شک در این رابطه خدمات ارزشمندی نیز به تمدن بشری نموده است.
باید نیک دانسته شود که فرآی و دیگر ایرانشناسان، گو این که برخاسته از دنیای غرب، مردم دنیایی که به عنوان وارثان فرهنگ و تمدن یونان و روم و پیشروان تمدن جدید برای خود ارج، ارزش و جایگاه خلاقه به ویژه رسالت قیمومت مآبانه نسبت به دیگر مردم جهان قائل اند. ولی همین فرای ها و دیگر پژوهشگران بودند که با بیطرفی و صداقت، تمام اصول مندرج در منشور حقوق بشر کورش را با تأکید بر قدمت تاریخی آن به جهانیان معرفی کردند. همچنین با صراحت اعلام داشتند که در زمانی که نظام برده داری بعنوان امری رایج در جوامع وقت، از جمله یونان و روم، ساری و جاری بوده و حتی مذاهب آنها نیز اساس سامانه برده داری را پذیرفته بودند، در جامعه طبقاتی ایران هخامنشی، اشکانی و ساسانی طبقه ای بنام بردگان گزارش نشده است. بالاخره در دورانی که از اسیران و بردگان برای ساختن اهرام، باغهای معلق، دیوارچین، احداث شاهراه ها و پاروزنان به زنجیر بسته کشتیها استفاده می شد، در اسناد مکشوفه راجع به ساخت و ساز تخت جمشید، مقررات تنظیم شده در باره رده بندی کارگران مرد و زن و میزان حقوق و دستمزد آنها و از جمله پیش بینی تسهیلاتی برای زنان بچه دار و پرداخت به زنان باردار در دوران استراحت، در نظر گرفته شده بودند. باری پژوهشگران و باستانشناسان در کمال درستی و رعایت امانتداری واقعیتهای امپراتوریهای ایران هخامنشی، اشکانی و ساسانی را با تمام زنهارها و نویدها به آگاهی جهانیان رسانیدند. با توجه به خدمات ارزنده این پژوهشگران به دانش و گستره تمدن بشری، از جمله “آرتور پوپ”، هنرمند، آرشیتکت و باستانشناس مشهور به سبب پژوهشهای جامع و گسترده اش در باره هنر و معماری ایران و تألیفات ارزنده اش در این باره، ملت ایران به پاس خدماتش به بازشناسی و بازنمایی هنر ایرانی، برآن شدند چنان که خواست خود او بود، پس از پایان زیست سرافرازش در شهر دلخواهش اصفهان، در کنار زاینده رود به خاک سپرده شود. اینک شاگرد ارزنده این استاد و هنرمند بزرگ، ریچارد فرآی، استاد سرشناس تاریخ و صاحبنظر درباره تاریخ ایران باستان و تاریخ جوامع واقع در حوزه تمدن ایرانی و همچنین خاور نزدیک و میانه که چند سالی به پژوهش و کاوش درباره فرهنگ و تمدن ایران پرداخته بود و در این رهگذر دلبستگی ویژه ای به ایران و مردم ایران پیدا کرد. مطالعات و پژوهشهای او آنچنان در ژرفای تار و پود فرهنگ و تمدن گذشته ایران تنیده شده بود که تبلوری از جوهر سیال تمدن گذشته ایران را در خود احساس می نمود. بی شک این احساس زاییده سالها زحمت همراه با علاقه در رابطه با موضوع مورد پژوهش است. بویژه وقتی پژوهشگر به عنوان صاحبنظر شناخته شده، تفسیرهای کاملاً جدیدی از موضوع مورد پژوهش ارائه دهد که پذیرش استادان مربوطه را در پی داشته باشد، به نوعی خود را شریک و ذیربط در فرآیند رویدادهای مورد پژوهش می داند و نوعی احساس وابستگی به سرزمین مربوطه چون وطن دوم در او پدیدار می شود و برآن می شود آینده اش در جایی که او در بازشناخت و بازتعریفش نقش داشته رقم زده شود. بهمین جهت خواهان آن شده که پس از بدرود حیات در جوار استادش پروفسور پوپ، در کنار زاینده رود بخاک سپرده شود، که با استقبال برخی از دولتمردان فرهنگ دوست روبرو شد.
ولی دریغا کسانی که وابسته به فرهنگ تک بعدی، خودکفا، تکلیف گرا و تعبدگرا هستند، و از سویی در رابطه با انتخابات آینده نزدیک، گرایش به شعارهای اصولگرایانه را ضروری می دانند، در مقام مخالفت با خاکسپاری این انسان فرزانه برآمده اند. بی شک این رویداد را به چیزی جز سرافکندگی فرهنگی نمی توان تعبیر کرد. انتظار داریم که دولتمردان با در نظر گرفتن پیآمدهای ناخوشایند این گونه برخوردها، اعتبار فرهنگی و خرداندیشی جامعه تاریخی ایران را پاس بدارند. باشد که دانش پروری و نیک اندیشی رهنما و رهنمون همه ما باشد.
داود هرمیداس باوند
عضو هیئت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ایران