چند روزی است که از اعتصاب غذای دوست در بندمان ، نیما نحوی می گذرد. کسی که ماه هاست در زندان متی کلای بابل دوران محکومیت خود را سپری می کند. اخبار رسیده از وضعیت نیما، باعث شد زبان بگشاییم و در قبال صبری که خانواده اش از ما انتظار داشتند، شرمسار گردیم.
نیما نحوی، دانشجوی زندانی دربند استان مازندران، بیش از یک ماه است که در بند ویژه ی زندان متی کلا تنهاست. آیا سلول انفرادی تنها به دلیل اندازه ی آن به این نام شهره است و یا قطع ارتباط زندانیان با محیط خارج و شکنجه ی روحی حاصل از آن دلیل اصلی این نام گذاری است؟ بیش از یک ماه است که نیما نحوی، با درد و رنج تنهایی و نداشتن هم صحبت دست و پنجه نرم می کند. حال آنکه شنیده ها حاکی از آن است که چند روزی است که او را به بند قاتلین و مجرمین خطرناک منتقل کرده اند. آیا دانشجویی که چند روز است از اعتصاب غذای او می گذرد، قدرت و توان جسمی و روحی مقابله با خطرات ناشی از این افراد را خواهد داشت؟
آیا ما مصاحبه ی ایمان صدیقی دیگر دانشجوی زندانی دانشگاه صنعتی نوشیروانی که در همین زندان بود را فراموش کرده ایم؟ مگر نه اینکه این متی کلا، همان متی کلاست؟ مگر این زندان، همان زندانی نیست که پای زندانیان را به هم می بندند تا بتوانند یکی از آنها را مورد تعرض و تجاوز جنسی قراردهند؟ آیا با وجود تمام مشکلات بهداشتی این زندان، خواسته ی نیما که بر طبق قوانین و مقررات سازمان کل زندان های کشور جزو حقوق مسلم اوست، عجیب به نظر می آید؟ آیا با وجود گذرانده شدن نیمی از دوران محکومیت نیما نحوی دلیلی برای آزاد نکردن و اعطا نکردن عفو مشروط بر اساس اساسنامه و قوانین سازمان زندان های کل کشور وجود دارد؟ آیا نه این است که آزاد نکردن وی تنها به دلیل گروگان نگه داشتن او از سوی نهادهای امنیتی برای آرام بودن فضای دانشگاه صنعتی نوشیروانی و درس عبرتی برای دیگر فعالین این دانشگاه است؟
تا به کی باید شاهد این فشار ها و گروگان گیری ها از سوی حاکمیت باشیم؟ آیا این شیوه برای عملی کردن شعار “جذب حداکثری و دفع حداقلی” کارآمد بوده است؟ شما بگویید: خانواده ای که فرزند خود را برای تحصیل به شهر دیگری می فرستند، بعد از همه ی این مشکلات و فرستادن فرزندشان به زندان، چه چیزی به غیر از سلامتی او بعد از بازگشت وی از زندان خواهد خواست ؟
نیما نحوی دانشجوی رشته ی مکانیک و فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، در سال ١٣٨۶ وارد دانشگاه شد، در ماه دوم دستگیر و به مدت ١٣ روز به زندان افتاد با این حال دست از تلاش برای رسیدن به دنیایی بهتر و مبارزه با بی عدالتی برنداشت تا جایی که دو بار دیگر نیز دستگیر شد. آخرین بار در جریان حوادث پس از انتخابات سال ١٣٨٨ دستگیر شده و از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ١٠ ماه حبس تعزیری و یک سال محرومیت از تحصیل محکوم گشت. اکنون با گذراندن بیش از نیمی از محکومیت خود، می بایست مشمول قانون عفو مشروط گردد که با مخالفت مسئولین نهادهای امنیتی و قضایی شهرستان بابل هنوز در زندان به سر می برد. وی روز دوشنبه دست به اعتصاب غذای نامحدود برای انتقال به یکی از زندان های شهر محل سکونت خود زده است.
ما جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل ضمن توصیه به مسئولین امنیتی و قضایی و اداره ی زندان شهرستان بابل خواستار انتقال این دانشجوی دربند و رسیدگی به خواسته های به حق و قانونی وی بوده و در ادامه این پرسش را مطرح می کنیم که شما مسئولین امنیتی و قضایی این استان تا به کی قصد ادامه ی این فشارهای بی مورد و خبرساز را دارید؟ آیا دیگر زمان رعایت مساوات در بین زندانیان سیاسی و جانیان و قاتلان این کشور نرسیده است؟ دانشجویانی که از فضایی علمی و آکادمیک وارد زندان شده اند، آیا چیزی جز احقاق حقوقشان می خواهند؟ همان دانشجویانی که تنها سودای آن ها اجرای بند های اساسنامه و قوانین سازمان زندان های کل کشور که مورد تأیید قوه ی قضاییه می باشد است.
در پایان، متذکر می شویم با توجه به این که برای ساختن آینده ی ایران زمین به وجود امثال نیما نحوی ها نیازمندیم و از دوست و یار هم بندمان تقاضا می کنیم، با وجود آنکه از حقانیت اعتراض وی آگاهیم به اعتصاب غذای خود خاتمه بخشد و خانواده و دوستان خود را که در این چند روز نگران وی می باشند را آسوده خاطر نماید.