بحث امکان تغییر در نظام جمهوری اسلامی بە نفع جامعەای نسبتا باز، هنوز در میان بخشی از اپوزیسیون بحثی مورد توجە است. هنوز بخشی گمان دارند کە با توجە بە نیاز روز، نظام حاکم بر ایران باید تغییراتی در خود بدهد. اما آیا واقعا جمهوری اسلامی مایل بە ایجاد چنین تغییراتی در درون خود هست؟
با توجە بە موارد زیر، می توان با قاطعیت گفت کە نظام حاکم بر ایران، نە تنها مایل بە بازکردن فضا در درون نظام نیست، بلکە با اعلام گام دوم انقلاب اساسا در پی راندن نیروهای انقلابی جوان و تندرو بە مسئولیتهای اصلی در نظام است، چنانکە ‘عرب سرخی’ فعال اصلاح طلب اخیرا از راندن اصلاح طلبان نە تنها از دایرە سیاسی رژیم، بلکە از حوزە اداری کشور هم گفت. اصلاح طلبانی کە راندن آنها از دایرە قدرت بە معنای سترونی نظام در ارادە تغییر بسوی یک نظام سیاسی باز است.
دلایل نیز چنین اند:
ـ تقویت روزافزون موقعیت نهادهای امنیتی ـ ایدئولوژیکی در اقتصاد کشور و رانتی شدن بیشتر نظم اقتصادی، بمنزلە تشدید آن پدیدەای است کە مارکس آنرا شیوە تولید آسیائی نامید کە در آن ما شاهد سربرآوردن یک نظم استبدادی در بستر قدرت سیاسی هستیم. بنابراین، بە بیانی دیگر، تقویت موقعیت مادی نیروهای امنیتی ـ ایدئولوژیکی، یعنی منقبض شدن بیشتر فضای قدرت سیاسی در ایران،
ـ راندن اصلاح طلبان از ساختار قدرت سیاسی و از بستر اداری کشور، بە معنای تصمیم قاطع حاکمیت برای قرق کردن صد در صدی قدرت و محدودکردن آن بە دایرە نیروهای معتقد بە ایدەهای انقلابی حاکمیت است، یعنی طرد هر گونە تماس با مشخصەهای لیبرال ـ دمکراسی کە بە نظر آنها بە صفوف اصلاح طلبان رخنە کردەاست. بنابراین راندن اصلاح طلبان، بمنزلە راندن تاثیرات فرهنگ لیبرال ـ دمکراسی بر ساختار قدرت است،
ـ حاکمیت در سطوحی، هر چند بصورت کنترل شدە، با وجود نیروها و تشکلات مدنی در جامعە همراهی می کند؛ اما وجود تشکلات مدنی فلسفە دوگانەای دارند کە در آن از یک طرف حاکمیت می تواند در آنها پتانسیل اعتراضی جامعە را بە کانالهای مشخص تحت کنترلی راندە و بر آن تسلط داشتەباشد، و نیز از طریق آنها باعث تضعیف گرایش مردم بە نیروهای سیاسی مخالف بشود. از طرف دیگر نهادهای مدنی منجر بە نهادینە شدن خواستهای مردم بویژە در درازمدت می شود کە از این لحاظ موجودیت ایدئولوژیکی آن را بە خطر می اندازد. اما رژیم بعلت اینکە توان مقابلە با جامعە مدنی از طریق حذف را ندارد، بر مورد اول پای می فشارد و سعی می کند با ادامە بازی ‘اذیت و سرکوب ضمنی’ قسمت دوم را بە تاخیر اندازد،
ـ جامعە مدنی نمی تواند جایگزین نیروهای سیاسی منسجم و متشکل شود، بنابراین مانعی اساسی در سیاست منقبض کردن حاکمیت بە شمار نمی آید، چنانکە تا هنوز هم نشدەاست،
ـ حاکمیت با ادامە بازی مبارزە با امپریالیسم و غرب، نوعی اجماع ملی، و یا سکوت و انتظار ملی در اطراف خود ایجاد کردە کە حتی منجر بە جذب ضمنی بخشی از نیروهای ضد امپریالیستی در درون اپوزیسیون بە آن شدەاست. چنین وضعیتی زمینە را برای تشدید راست گرائی و تثبیت آن در درون رژیم بیشتر مهیا می کند. دشمن آن پدیدەای است کە منجر بە فراموش کردن مسائل داخلی می شود،
ـ بر بستر تشدید اختلافات میان روسیە و چین از یک طرف و آمریکا از طرف دیگر، امکان مانور در سطح بین المللی برای حاکمیت فراهم شدە تا با نزدیکی بە روسیە و چین، عملا گفتمان اقتدارگرائی در رژیم تقویت شود. چنین وضعیتی منجر بە تثبیت بیشتر گفتمان اقتدارگرائی در حاکمیت می شود.
نهایتا اینکە حاکمیت با ایجاد تمرکز، اقتدار و انقباض بیشتر در بالا، پا بە پای تقویت نیروها و گسترش تسلیحات نظامی هر چە بیشتر بە تعمیق گام دوم انقلاب دست می زند. چنین امری الزاما منجر بە بستەتر شدن جامعە بە موازات حاکمیت نخواهد شد، اما بە معنی تاثیرگذاری جامعە در حد مطلوب بر جمهوری اسلامی هم نخواهدبود.
واقعیت این است کە جمهوری اسلامی بە شرایط متناقض و دوگانەای پای می نهد کە در آن از یک طرف دولتی بیش از پیش اقتدارگرا حاکم خواهد شد، و از طرفی دیگر جامعەای با مختصات متفاوت تر. اینکە چنین جامعەای در غیاب وجود یک اپوزیسیون قوی و اصلاح طلبانی راندە از حاکمیت، چە چارەای بیاندیشد، باید نشست و دید.