تا جائی کە بە وضعیت درون حاکمیت جمهوری اسلامی و شرایط جناحهای آن برمی گردد باید گفت کە انتقاد و حملە بە دولت روحانی بعد از خارج شدن دولت ترامپ از برجام و تشدید بحران اقتصادی شدت گرفتە است. این انتقادات و حملات بە سە شیوە مختلف از طرف سە دستە در درون و پیرامون حاکمیت صورت می گیرند:
ـ دستە اول دلواپسان یا همان نیروهای تندرو هستند کە از همان ابتدا مخالف برجام و پیشبرد آن بودند. با خروج ترامپ از برجام، این نیرو جان تازەای گرفت و از انتقاد، بیشتر بە سمت هجمە پیش رفت. هجمە خیابانی، تهدید جانی و تلاش های پنهان و آشکار برای استیضاح دولت روحانی از جملە کارهای آنان بود،
ـ دستە دوم نیروهای حامی روحانی از نوع کارگزاران سازندگی بودند کە با انتشار بیانیە، بیشتر جنبە انتقادی خود را از دولت روحانی بە نمایش گذاشتند تا پشتیبانی،
ـ دستە سوم اصلاح طلبان اند کە علیرغم اختلاف در نوع برخورد بە دولت روحانی، اما کماکان پشتیبان اصلی این دولت محسوب می شوند و پشتیبانی آنها بر انتقادشان می چربد. علت اصلی پشتیبانی این نیرو از روحانی، ترس از بازگشت دلواپسان و نیروهای تندرو درون و پیرامون حاکمیت بە قدرت و تسخیر دوبارە قوە مجریە کشور است. همچنین آنها در شرایط کنونی کشور، روحانی را مخرج مشترک و نقطە امکان تفاهم نیروهای میانەرو و اصلاح طلب می دانند کە بە نظر آنها عملا هیچ جایگزین دیگری ندارد.
بنابراین در یک تصویر کلی تر می توان گفت کە بە ترتیب هجمە، انتقاد و پشتیبانی خصوصیات اصڵی نیروهائی هستند کە نام بردە شدند. دلواپسان رویای حذف دارند، کارگزاران رویای تغییرات در بافت دولت و اصلاح طلبان رویای ثبات دولت.
در چنین شرایطی کە دلواپسان امید این را داشتند کە با تشدید وخامت اوضاع و انتقادهای خامنەای از خود در مورد برجام، شاید بتوانند دولت روحانی را عزل کنند، اما بعد از پشتیبانی رهبر نظام از روحانی بعد از نطق او در مجلس، بکل ورق برگشت و امر عزل بلاموضوع شد. رهبری نظام نشان داد کە در وضعیت فعلی، استمرار کار دولت را می طلبد و بە هیچ عنوان بە برکناری آن راضی نیست. در واقع حرف شنوی بیشتر روحانی از خامنەای و استراتژی او در متحد نشان دادن کشور در مقابل جنگ اقتصادی اعلام شدە توسط آمریکا، امید دلواپسان را بر باد داد.
همچنین در یک تعبیر دیگر می توان گفت کە تصمیم خامنەای و نزدیکی بیشتر روحانی بە او، بە معنائی بە ترتیب موجب تضیعف مواضع دلواپسان و کارگزاران سازندگی و تقویت موضع اصلاح طلبان است (تقویت اصلاح طلبان در معنای پیشبرد سیاست آنان در مورد ثبات دولت). در واقع در این مقطع، رهبری نظام و اصلاح طلبان، اگرنە بعلت یک تفاهم برنامەای و از پیش تعیین شدە، اما بە لحاظ واقع گرائی سیاسی بە هم نزدیک شدەاند و این از طرفی دیگر موجب تقویت میانەروها و جریانات راست سنتی و میانی در حاکمیت گردیدە است. در واقع مقطع کنونی، مقطع تقویت میانەروها و راست سنتی و بە بیانی تقویت اصلاح طلبان اما بە زیان تقویت موقعیت آنان در لایەهای اجتماعی بودەاست. اصلاح طلبان در حاکمیت بیشتر استقرار یافتەاند، اما بە همان میزان می توان گفت کە اعتماد لایەهای پایینی طرفدار خود را از دست دادەاند.
چنین روندی عملا بسیاری را بە این نتیجە رسانیدە است کە جریانات درون و پیرامون حاکمیت، و در وهلە اول اصلاح طلبان، موضوعیت و نفوذ خود را در میان تودەهای طرفدار خود از دست دادەاند. اعتراضات دی ماە و نیز اقرار خود نیروهای اصلاح طلب و اصولگرا بە این داستان بە عیان قابل رویت است.
البتە ضعف اساسی اصلاح طلبان بە معنای پرت شدن همیشگی آنان از دور رویدادهای سیاسی نیست و می توان انتظار داشت کە دوبارە سر برآورند. وجود طیفهای متنوع در میان آنان این امکان را فراهم می آورد. نبود حضور اپوزیسیون واقعی در صحنە اجتماعی و نیز احتیاط مردم در اتخاذ روش رادیکال جهت تغییر در شرایط فشار خارجی، بازگشت این امکان را واقعی می کند. اصلاح طلبان هم این را می دانند، و برای همین با اعتماد غریبی بە سیاست کنونی خود در رابطە با دولت روحانی ادامە می دهند.
بهرحال می توان گفت کە در دو سال آیندە، یعنی تا دور دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نمی توان شاهد تغییر چندانی در آرایش سیاسی موجود و مواضع جناحها بود. دولت روحانی نیز محافظەکارتر خواهد شد. در واقع جنگ اقتصادی آمریکا علیە کشور، بکل از لحاظ سیاسی وضعیت محافظەکارانەتری را تحمیل کردە و خواهد کرد.