بنا بر گزارشی کە در دوم اسفند درخبرگزاری کار ایران (ایلنا) منتشرگردیدە، هاشمی رفسنجانی بە هنگام دیداری کە با اعضای شورای مرکزی و مسئولین استانی حزب اعتدال و توسعه داشتە، ازجملە گفتە است: “جمهوریت و آزادی خواست اصلی مردم است.” از اشارە رفسنجانی در این دیدار بە ضرورت “عدالت و توسعە، فراموش شدن آن و جایگزینی آنها با ادعا های بزرگ” کە قبلا نیز در قالب کلمات دیگری توسط وی در ماە های اخیر تکرار شدەاند کە بگذریم، اما تاکید وی بر “جمهوریت و آزادی خواسته اصلی مردم است” و “پذیرش اشتباهات و خطاها و جبران سوءتدبیر و مدیریتها، خواستهای به حق مردم و شهدا و خانوادههایشان را محقق کنیم.”
در سخنان رفسنجانی، بخصوص اذعان بە اینکە جمهوریت و آزادی خواست اصلی مردم است جای تامل و تعمق دارند.
البتە اینگونە سخن گفتن، بە رفسنجانی محدود نمی شود، و مشابە این اظهارات از زبان عدە دیگری از مسئولین پیشین و کنونی مدتهاست کە رایج است و شنیدە می شود.
شخصیت و بازی سیاسی پیچیدە رفسنجانی و شرایط و موقعیت کنونی و گذشتە دورتر وی و بکار گیری قیود زیاد در سخنان او، از یک طرف کشف نیات و منظور واقعی او از چنین اظهاراتی و دانستن اینکە آیا رفسنجانی بە آنچە در این دیدار گفتە است، براستی اعتقاد دارد یا ازآ نها در مصاف با رقیب حکومتی اش استفادە ابزاری می کند را دشوار می نماید. و از سوی دیگر نقش عواملی همچون حجم عظیم تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در جهان و ایران بن بست رژیم ولایی در عرصە های مختلف و رویگردانی فزایندە مردم از آن بر ذهن و رفتار سیاستمداران منجملە سیاستمدار پراگماتیسی مانند رفسنجانی کە حتی خود و خانوادەاش نیز از گزند رژیم در امان نماندە اند را نە می توان بە صرف نقش گذشە وی نادیدە گرفت و از کنار آن بە سهولت عبورکرد و نە بیش از حد بە آن بها داد. با این حال صرف نظر از قصد و نیت رفسنجانی و میزان پایبندی وی بە اینگونە اظهارات چنین اظهاراتی بە خودی خود نیز نوعی اذعان بە شکست نظام ولایی و اقبال جامعە بە جمهوری خواهی است. پدیدە شخصیتهائی مانند ابوالفضل قدیانی، محمد نوری زاد، اشکوری، تاجزادە، سحرخیز، گنجی، علی افشاری و… کە قبلا بە نظام ولایی معتقد و بسیاری از آنها در آن نقش و مسئولیت داشتەاند در واقع نمادهایی از تاثیر تحولات فوق الذکر براذهان سیاستمداران و کادرهای گذشتە رژیم ولایی و جمهوری خواە شدن آنها ست. بە این اعتبار می توان مدعی بود کە بریدگی در میان مسولین درجە اول و دوم پیشین و حتی کنونی حاکمیت و رسوخ اندیشە جمهوری خواهی در میان آنها اگر چە کم دامنە تراز کادرهای پایین تر آن است، اما بهر حال گستردە ودرحال انکشاف است.
یکی از نتایج تلاش فزایندە و سیستماتیک جریان حاکم طی دهە گذشتە برای حذف تدریجی جمهوریت نظام و تبدیل جمهوری اسلامی بە حکومت مطلقە ولایی کە با تشدید اختناق و تسویە وسیع بخشی بزرگی از نیروهای منتقد درون رژیم و اثبات ناکارآیی و بە بن بست رسیدن نظام ولایی، افزایش رویگردانی مردم و بخشی از مسولین وکادرهای گذشتە و حال حکومت از نظام ولایی بودە است. بویژە در پی سالهای پس از کودتای انتخاباتی در دورە گذشتە ریاست جمهوری، این روند بسی پر شتابتر گردیدە و گرایش مسولین پیشین حکومتی بە جمهوریت بە شکلی بارز تقویت شدە است و هر روز کە می گذرد عدە بیشتری ازآنها از جمهوریت و آزادی، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و دیگر عناصر جمهوریت حمایت می کنند و حرفهای می زنند کە قبلا کسی مانندشان را از آنها نشنیدە بود. ولی حتی اگر این روند هم وجود نمی داشت، تناقض بی سامان ولایت و جمهوریت را مفر نجاتی از بن بست وفرو پاشی نیست. اینکە عدە زیادی از مسولین پیشین نظام اعتقاد شان بە نظام و کارآیی آن را بکلی از دست دادەاند و براستی جمهوریخواە شدەاند جای شک و شبهەای نیست. اما در میان کسانی کە از جمهوریت و آزادی دفاع می کنند، کم نیستند افراداصلاح طلبی کە ناسازگاری ولایت و جمهوریت را نمی پذیرند و سامانە ولایت – جمهوریت همچنان الگوی مطلوب آنهاست. رفسنجانی گرچە بە سوی این اردو راندە شدە ولی هنوزجز محافظە کارترین افراد این اردوست. وقتی کە محافظە کار پرتجربە ای مانند رفسنجانی ولو بە نقل از مردم خواست جمهوریت و آزادی را مطرح می کند، معنی دیگری جز اینکە سامانە ولایت – جمهوریت بی سامان و بی آیندە است، ندارد. ولی سوال این جاست کە تا کی اصلاح طلبان هنوز معتقد بە سامانە ولایت- جمهوریت بە عبث برممکن بودن سازگاری ولایت و جمهوریت بایستند و وقت کم خود و مردم را بە هدر دهند. فرایند تحولات دمکراتیک در غالب نظامهای دیکتاتوری طی دو دهە گذشتە موید آن است کە عامل تغییرات فکری در جامعە و در میان پارەای از مسئولین اصلی نظامهای دیکتاتوری در فرایند تحول در کشورهای تحت سیطرە رژیم های دیکتاتوری نقش مهمی داشتە و بە همان نسبتی کە گسترە تحول فکری درمیان سران و کادرهای آنها وسیع بودە، فرایند گذار کم دردتر و کم هزینە تر پیش رفتە و همراە با ثبات بیشتری بودە است. این تجربیات و تغییر و تحولاتی کە در گذشتە تصور آنها در ذهن کمتر کسی می گنجید، امروز کە کشور ما در بحرانهای مختلف غرق گردیدە و این بحران ها با سرعت در حال تعمیق و توسعە هستند و نارضایتی اجتماعی بە حد اعلا رسیدە و رژیم چهار نعل بە سوی فروپاشی می تازد، دلیلی ندارد کە در کشور ما تکرار نشوند و سیاستمداران عاقلتر بە نتایج و عواقب کارشان بیندیشند و بە هر دلیل بە حقیقت و خواست مردم گردن نهند و با اعتراف بە خطاهایشان و جبران آنها در کنار مردم قرارگیرند و کمک کنند کە فرایند تحول دمکراتیک در کشور سریعتر و کم دردتر بە پیش برود.