“بر پایهى شواهد باستانشناختى، مردم فلات ایران از هزارهى چهارم قبل از میلاد وارد تجارت بینالمللى شده بودند زیرا در معابر و خانههاى مردم این دوره، اشیایى به دست آمده که در آن محل یافت نمىشده است و مىبایست از جاهایى بسیار دورتر وارد شده باشند.”(١)
در مقالهى پیشین (٢) دلایل عام مبنى بر ناچار بودن کشور ها به قبول جهانى شدن و پذیرفتن قوانین بازى در عرصهى بینالمللى ارائه شد. در تایید این امر همین بس که ١۴۹ کشور عضو WTO هستند و ٣٠ کشور نیز در حال ورود به آن مىباشند. (٣).
به نظر ما، گذشته از دلایل عام که شامل حال همهى کشورها از جمله ایران مىشود دلایل خاصى وجود دارد که نشانگر آن است که حرکت به طرف جهانى شدن با شرط درایت و ارادهى حکومتى عاقل، به نفع مردم ایران است.
این موضوع، همپوشانى گستردهاى با مسئلهى توسعه در ایران دارد که مهمترین طرح و برنامهى هر جریان سیاسى است. بحث جهانى شدن و تاثیر آن در توسعهى اقتصادى-اجتماعى ایران بسیار گسترده است و نمىتوان در قالب یک مقالهى کوتاه به شرح آن پرداخت. ما سعى مىکنیم فقط به رئوس این مقوله بپردازیم و در چند بخش با مثالهایى مشخص، مطالبى را مطرح نماییم. بدیهى است هر بخش مىتواند بنا به میل و کنجکاوى خوانندگان محترم، مفصلتر بررسى شود.
مزیت هاى اصلى اقتصاد ایران، یکى داشتن منابع زیرزمینى و از جمله مهمترین آنها نفت و گاز است و دیگرى موقعیت جغرافیایى آن.
مزیتهاى نسبى دیگر ایران، نظیر جمعیت جوان و تحصیل کرده، وجود حداقل زیرساختهاى لازم براى توسعه، داشتن اقلیت بزرگ و موفق ایرانى در خارج از کشور، زمین فراوان براى توسعهى کشاورزى و غیره در درجات بعدى اهمیت قرار دارند. نقاط ضعف ایران در راه توسعه، مدیریت فاجعهبار کلان در کشور، ضعف فرهنگ کار و توسعه، نبود تکنولوژى پیشرفته و یا قابل قبول در بخشهاى بزرگى از اقتصاد و ندانستن قوانین بازى در عرصهى جهانى و عدم قابلیت استفاده از فرصتهاى بزرگ منطقهاى است.
از آنچه که در صنعت نفت ایران اتفاق افتاده است و یا مىافتد به سختى مىتوان اطلاع جامع و درستى به دست آورد. اطلاعات این حوزه بهشدت محافظت مىشود.
از اخبار پراکندهاى که درز مىکند مىتوان به این نتیجه رسید که اکتشاف در سطح بسیار نازلى است، چرا که نیاز به تکنولوژىهاى پیشرفته، اطلاعات ماهوارهاى و تخصصهاى ویژه دارد که ما فاقد آنهاییم.
استخراج با اتلاف زیاد صورت مىگیرد. امروزه در استخراج نفت از تکنولوژىهاى بالایى استفاده مىشود. شناسایى دقیق محل حفر چاه، تزریق گاز به چاه و تجزیه و تحلیل رفتار چاه توسط گرفتن اطلاعات دقیق و شبیهسازى آن با کامپیوتر، باعث افزایش میزان استحصال نفت چاه خواهد بود.
اصولاً بین ٢۵% تا ۵٠% ذخیرهى نفت هر چاه قابل استخراج نمىباشد و بنا به این که استخراج با چه سطحى از تکنولوژى انجام مىپذیرد، این مقدار نفت دیگر غیر قابل استحصال مىشود و به اصطلاح چاه مىمیرد.
در شرایطى که نفت در ایران عموماًً در عمق کم قرار دارد و استخراج آن نسبت به دیگر نقاط دنیا سهلتر است، منابع عظیم گاز براى تزریق به چاه وجود دارد و علىالقاعده باید بالاترین میزان استخراج حاصل شود، ظاهراً ٣۵% تا ۴٠% نفت چاههاى ایران هرگز استخراج نمىشود.
از این محصول به دست آمده در پالایشگاههایى بسیار قدیمى نظیر پالایشگاه آبادان به جاى آنکه محصولات با ارزش حاصل شود مقدار زیادى قیر و مازوت و مایعات پست نفتى به دست مىآید و در واقع نفت خام ضایع مىشود.
در حال حاضر شرکت نفت، مواجه با کمبود تجهیزات و دکلهاى حفارى است. دکلهاى خریدارى شده اکثراً دست دوم هستند و از کشور هاى فاقد تکنولوژى بالاى این رشته خریدارى شدهاند. (۴)
در میادین مشترک نفت و گاز با کشورهاى دیگر مىتوان به مقایسهاى دست یافت.
حوزهى پارس جنوبى بزرگترین مخزن متمرکز گاز جهان است و دو کشور ایران و قطر به طور مشترک از آن بهرهبردارى مىکنند.
قطر بزرگترین قرارداد صادراتى گاز مایع جهان را با آمریکا بسته است.
“بنا به گزارش بریتیش پترولیم رشد تولید گاز قطر در سال ٢٠٠۵ چهار برابر بیشتر از ایران بوده است.”(۵)
مجهز ترین دکلهاى استخراج گاز در اختیار قطرىهاست و دکلهاى استخراج ایرانىها دکلهاى کهنهى رومانیایى است.
سایت حکومتى بازتاب در این باره خبرى به شرح زیر دارد:
“بوروکراسى شدید در سیستم نفتى کشور، زمینهساز بر باد رفتن منابع سوختى کشور و تاراج آنها از سوى کشورهاى همسایه شده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در حال حاضر، کشور قطر با تعداد نوزده دستگاه دکل حفارى دریایى، در حال حفارى از چاههاى گازى مشترک با ایران و برداشت گاز است، حال آنکه ایران، تنها با سه دستگاه دکل حفارى، برداشت گاز انجام میدهد و با این حساب، قطر شش برابر ایران از منابع تثبیتشده مشترک خود با کشورمان گاز برداشت میکند.
در دو سال گذشته، شش دستگاه دکل حفارى خارجى از حوزه فعالیتهاى حفارى ایران خارج شده و مسئولان مربوطه نیز تلاش نتیجهبخشى براى جبران آنها نکردهاند.
گفتنى است، هماکنون پروژههاى حفارى نفتى و گازى ایران، دستکم به ده دکل حفارى جدید نیاز شدید دارد، ولى به دلیل بوروکراسى حاکم در ایران، حضور شرکتهاى مالک دکل، پیچیده و مشکل شده است.”(۶)
ورود سرمایه و تکنولوژى شرکتهاى غول نفتى، باعث تحول در فناورى مدیریت و بهرهورى کار در بخش نفت و گاز خواهد شد. اگر در این معامله، آنها سهمى ببرند نام آن غارت منابع ملى تلقى مىشود ولى اگر منابع خودمان را از بین ببریم و یا با اتلاف فراوان بدست آوریم نام آن را چه باید گذاشت؟
ایران در رده بندى کشورها بر اساس منابع اثبات شدهى گاز طبیعى مقام دوم و در منابع اثبات شدهى نفتى مقام سوم جهانى را دارد. این منابع، شانس و فرصتى در اختیار ایران قرار مىدهد تا محصولات پالایشگاهى و پتروشیمى با مزیت نسبى بىنظیر در آن تولید شود. سهم ایران از این تولیدات در جهان، کمتر از یک در صد مىباشد.
این تولیدات در ایران به قدرى سودآور است که اکثراً در کمتر از سه سال، سودى بیش از مقدار اولیهى سرمایهگذارى خود حاصل مىکنند.
طرح متانول جزیرهى خارک در عرض یکسال و نیم به اندازهى ارزش سرمایهگذارى اولیهى خود سود داد. آقاى منوچهرى مدیر عامل فاز هاى ۶و۷و٨ پارس جنوبى در مورد این پروژهها مىگوید: “درآمد سالیانهى این پروژه در ١۵ سال اول ١/۴ میلیارد دلار است که این رقم در مقابل ٢۵٠ میلیون دلار سرمایهگذارى کسب مىشود.”(۷)
هیچ طرح بزرگ جدید پتروشیمى و تولیدات محصولات نفتى در هفت کشور بزرگ صنعتى جهان قدرت رقابت با طرحهایى که مىتوانند در نزدیکى منابع نفت و گاز ایران تاسیس شوند را ندارد. در صورت جلب علاقهى شرکتهاى بزرگ نفتى و شیمیایى جهان به سرمایهگذارى در ایران، نه تنها منابع عظیم بالقوهى ایران بالفعل خواهند شد بلکه بسیار مهمتر از آن زمینهى وسیعى براى راهاندازى صنایع پایین دستى شیمیایى و پلیمرى و ایجاد میلیونها فرصت کارى بهوجود خواهد آمد.
منابع انرژى ایران فرصت طلایى دیگرى به وجود مىآورد و آن تولید محصولات انرژىبر نظیر فلزات است.
در اواخر دههى شصت که ایران بعد از سالها انزوا درهاى خود را کمى به سوى جهان پیشرفته گشود، حدس زده مىشد که امکان بالقوهى صد میلیارد دلار سرمایهگذارى در ایران وجود دارد. از جملهى این طرحها، تولید ۵/۶ میلیون تن فولاد اسفنجى توسط سرمایهگذارى ژاپنىها در جزیرهى قشم بود. تولید این طرح قرار بود بعد از سه سال به ١٢ میلیون تن افزایش یابد. سوخت لازم از طریق بندر عباس به آنجا مىرسید. آلمانىها قرار بود نیروگاه برق آنجا را بسازند و استرالیایىها هتلها و بخشى از ساختمانهاى پارک صنعتى قشم را بنا کنند. سنگ آهن آن قرار بود از ایران و هندوستان تامین شود و بازار فروش محصولات آن، جنوب شرقى آسیا و چین پیشبینى مىشد. این طرح اجرا نشد. امروزه اگر گذرتان به جزیرهى قشم بیافتد، جوانان زیادى خواهید دید که کوچکترین شانسى براى پیدا کردن کار ندارند و نگاهشان به یافتن کار در امارات و بحرین و یا واردات کالاى قاچاق است.
هنوز که هنوز است، علیرغم چند بار افتتاح صورى طرح آلومینیم المهدى توسط رفسنجانى و خاتمى این طرح به تولید نهایى نرسیده است. در شرایطى که قیمت آلومینیم در جهان در عرض چند سال گذشته ٣ برابر شده است، تولید سالانهى ٣٠٠ هزار تن آلومینیم طرح المهدى همچون خواب و رویاست.
مزیت نسبى دوم بزرگ ایران موقعیت جغرافیایى آن است. همان موقعیتى که هخامنشیان را به فکر ساختن راه شاهى و اشکانیان را به فکر بناى جادهى ابریشم انداخت.
در دور و بر ایران حدود ده کشور وجود دارد که به دریاى آزاد راه ندارند و ایران بهترین راه ترانزیت مسافر، کالاى بازرگانى و انتقال انرژى براى آن ها مىباشد. منابع نفت و گاز آسیاى میانه، آذربایجان، دریاى خزر، افغانستان، خانگیران، پارس جنوبى و بازارهاى موجود در شرق و غرب ایران فرصتى بىنظیر براى این کشور ایجاد مىکند. اگر فقط لولههاى انتقال نفت و گاز را که از ایران امکان گذر دارند، در نظر بیاورید ایران پر از خطوط لوله خواهد بود.
خط راهآهن بندرعباس به کشورهاى آسیاى میانه مىتوانست و هنوز هم میتواند رگ حیاتى انتقال کالا به آنها باشد و این در حالى است که اجراى این پروژه بیش از ٢٨ سال زمان برد و هنوز یک شبکه مدرن ریلى تلقى نمىشود.
در اوایل دههى پنجاه به ایران توصیه شد که به فکر ایجاد یک فرودگاه بزرگ بینالمللى مدرن باشد چرا که پیشبینى مىشد حجم مسافر بین اروپا و آسیا به شدت گسترش یابد. تهران در بین شهرهاى میان راه آسیا، اروپا و افریقا بیشترین مزیت را داشت. تهران در بهترین فاصله بین سه قاره بود، منابع نفت براى عرضهى سوخت ارزانتر به هواپیماها داشت و از همه مهمتر داراى ارتفاع بالاى هزار متر از سطح دریا بود که بیشترین فایده را براى فرود و برخاستن هواپیماها داشت. این فرصت، با به سرانجام نرسیدن پروژهى فرودگاه بزرگ تهران – که اکنون به طرح ناقص و مسخرهى آن نام امام خمینى دادهاند- بر باد رفت و فرودگاه دوبى جانشین آن شد. پیشبینى مىشود که فرودگاه دوبى در سال ٢٠١٢ یکى از بزرگترین فرودگاههاى جهان و همچنین خط هوایى امارت با جابجایى ٣٣ میلیون نفر مسافر در آن سال تبدیل به یکى از بزرگترین خطوط هوایى جهان شود.(٨)
ایران داراى مزیتهاى ترکیبى دو موقعیت ذکر شده نیز هست.
ایران مىتواند نفت و گاز ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان و آذربایجان را بخرد و با ایجاد مجتمعهاى پالایشگاهى و پتروشیمى در استانهاى شمالى ایران آنها را تبدیل به محصولات با ارزش کند و یا حداقل سوخت مورد نیاز خود را تولید نماید. این کشورها مجبورند نفت و گاز خود را با سرمایهگذارى سنگین خطوط لوله، هزینهى پمپاژ و حق ترانزیت به کشورهاى در راه و با صرف هزینهى زیاد، در سه هزار کیلومتر دورتر به اروپا بفروشند.
مسئلهى حیاتى براى کشورهاى جهان این است که بتوانند “تولید محصول جهانى” بکنند. محصول جهانى یعنى محصولى که داراى استانداردهاى جهانى است و قیمت آن مىتواند در شرایط بازار آزاد جهانى قابل رقابت باشد.
در ایران اگر بتوان تولید محصول جهانى کرد، بازارهاى وسیع منطقهاى در دسترس است. در صورت شراکت با تولیدکنندگان بزرگ جهانى و انتقال فناورى آنها به ایران، مىتوان بازار اکثر همسایگان ایران و کشورهاى آسیاى میانه را بهدست آورد: از ساختن راه و ساختمان گرفته تا سد و نیروگاه و پالایشگاه، از خدمات مخابراتى گرفته تا محصولات غذایى و اتوموبیل.
ایران این شانس را دارد که مىتواند با این کشورها زبان و فرهنگ مشترک داشته باشد و از موقعیت تاریخى و جغرافیایى خود حداکثر بهره را ببرد.
براى آن که فقط یک نمونه از موارد متعددى را ذکر کرده باشیم که تولید درونگراى صنعتى چه بلایى مىتواند بر سر این کشور بیاورد کافى است به سرنوشت غمبار ساخت اتومبیل در ایران توجه کنیم.
در جهان سالانه ۶۵ میلیون اتومبیل تولید مىشود. چندین سال است که همهى کارشناسان اقتصاد جهانى مىدانند فقط شرکتهایى در رقابت باقى خواهند ماند که تولید سالیانهى آنها بالاى ده میلیون اتومبیل باشد. بدین لحاظ تولیدکنندگان یا از ادامهى تولید منصرف شدهاند یا کارخانهى خود را به بزرگترها فروختهاند و یا با یکدیگر ادغام شدهاند.
عقل سلیم حکم مىکند که براى تولید سالیانه یک میلیون دستگاه اتومبیل، باید ابتدا به فکر بازار مصرف آن بود. پرواضح است که اگر بخواهیم هر سال یک میلیون اتومبیل تولید و آنها را روانهى شهرهاى کشور خودمان کنیم در مدت کوتاهى، کل مملکت تبدیل به یک پارکینگ بزرگ مىشود. براى دستیابى به بازارهاى خارجى، باید اتومبیلى تولید کرد که قابل رقابت با اتومبیلهاى مدرن و روزآمد و پیشرفتهى جهان باشد.
تا سال گذشته پیکان با تکنولوژى ۵٠ سال پیش انگلستان به تعداد ٣٠٠ هزار دستگاه در سال در ایران تولید مىشد. هنوز موتور پژوى RD و وانت پیکان با همان موتور قدیمى و با مصرف بنزین ۵/٢ برابر موتور هاى روز دنیا تولید مىشود.
بدیهى است که نمىتوان تمام صنعت حجیم قطعهسازى با دهها هزار کارگر در ایران را تعطیل کرد. بدیهى است که بدون شراکت با یکى از شرکتهاى بزرگ تولید اتومبیل جهان نه تنها “ایران خودرو” بلکه هیچ خودروسازى در جهان شانس بقا ندارد. همهى این داستان احمقانه در شرایطى اتفاق مىافتد که بنا به نظر گروه رنو – نیسان، اگر ایران شرایط آنها را براى تاسیس شرکتى مشترک بپذیرد و تولید رنو لوگان در ایران شروع شود، بازار هاى منطقه به تسخیر آنها در خواهد آمد. طرح بزرگ تولید رنو لوگان قرار بود همزمان در رومانى، روسیه، ایران، مراکش و کلمبیا شروع شود. تولید در رومانى شروع شد و حتى تولید آنها در بازار فرانسه حضور دارد. تولید در روسیه سال گذشته آغاز شد و در ایران ماندهاند که به چه نحوى سهم بیت رهبرى را از فروش آن بیرون بکشند و به یک شرکت خارجى اجازه دهند در کنترل قیمتگذارى مافیاى اتومبیل ایران دخالت داشته باشد؟
به نظر ما اقتصاد و سیاست در ایران دو بیمارى اساسى دارند. یکى نبود عقلانیت و دیگرى نبود شفافیت.
یکى از محققین جهانى شدن “جن شلت” علاوه بر انقلاب ارتباطات، عامل عقلانیت و گسترش آن را از مشخصات جهانى شدن مىداند. شلت مى گوید که عقلانیت واقعیت را بر اساس دنیاى عینى تعریف مىکند و اصول تصمیمگیرى را در عالم واقع جستجو مىنماید. مهمتر اینکه عقلانیت بر اساس منافع و فعالیتهاى انسانى هدایت مىشود و یک پایهى کلیدى علمى دارد و درک پدیدهها را مبتنى بر روشهاى تحقیقى، عینى و میدانى تلقى مىکند عقلانیت کنونى عقلانیت ابزارى است و انسان را از آسمان بر روى زمین مىآورد.(۹)
جمهورى اسلامى بنا به ذات و ساختار خود امکان قبول جهانى شدن را ندارد. جامعهى مدنى آخوند ها بر اساس بسط خرافات و تحمیق کار مىکند و گسترش فضاى عقل باعث نابودى آن هاست. جمهورى اسلامى راضى به ورود سرمایه و آمدن فرهنگ پیشرفتهى کار و مدیریت در ایران نخواهد شد.
آنها براى حفظ تولید خودرو هاى مزخرف با مصرف وحشتناک سوخت، بنزین را ارزان عرضه مىکنند و دهها میلیارد دلار سوبسید مىدهند و چون بنزین حدود شش سنت یورو و گازوئیل لیترى کمتر ازیک و نیم سنت یورو عرضه مىگردد، هیچ خودرو سازى به فکر بهبود تولید نمىافتد و بدین ترتیب چرخهى حماقت خود را تکرار و تشدید مىکند.
عدم شفافیت روابط اقتصادى نیز با ورود شرکاى خارجى خدشهدار خواهد شد.
طبق آخرین اطلاع از جانب سازمان “شفافیت بینالملل” که درجهى گسترش فساد را در کشور ها مىسنجد، ایران از لحاظ شفاف بودن اقتصادش در ردهى ۹٣ میان کشورهاى جهان است.(١٠)
متاسفانه در فرهنگ ما یک گرایش غلط وجود دارد که هر خارجى که به ایران مىآید یا جاسوس است یا به دنبال دزدى و غارت آمده است. این شبه فرهنگ، توسط جمهورى اسلامى به شدت تبلیغ مىشود ولى واقعیت غیر از این است.
درست است که سرمایهگذاران خارجى حاضرند دست به زد و بند با مقامات فاسد محلى بزنند ولى در جهان صنعتى فساد به این سادگىها نیست. تمامى شرکتهاى بزرگ جهانى به صورت سهامى اداره مىشوند و سهامشان در بازارهاى بورس قابل خرید و فروش است. آنها سیستمهاى پیشرفتهى حسابدارى و حسابرسى دارند و اسناد مالیشان در معرض دید بازرسان بورسها هستند. آنها حداقل براى ارا ئهى حسابهایشان به سهامداران و کنترل بر اموالشان قادر به قبول فساد گسترده در حد جمهورى اسلامى نیستند. ماجراى رسوایى شرکت استات اویل نروژ که به پسر رفسنجانى و مقامات شرکت نفت ایران رشوه داده بود مثال کوچکى از این ماجرا است.
جهانى شدن، عامل ورود عقل ابزارى به جامعه است و به تنهایى شرط کافى براى حاکمیت عقل و شفافیت روابط تولیدى در جامعه نیست منتهى برخلاف نظر بعضى از جامعهشناسان چپ، دلیلى بر تضاد آن با ادارهى آگاهانه و عاقلانهى جامعه در ایران وجود ندارد.
ورود ایران به جرگهى کشورهاى جهانى شده عواقبى جدى نیز به دنبال دارد. به نظر ما دیدگاه لیبرالیسم قادر به حل و یا کنترل مناسب این عواقب نیست. ما در مقالهى دیگرى دلایل خود به طرفدارى از راهبرى پیوستن ایران به جهانى شدن توسط سوسیالیسم را ارائه خواهیم داد.
ما توجه دوستان فدایى را به این نکته جلب مىکنیم که متاسفانه به عقیدهى بسیارى از مردم، فعالان سیاسى چپ در ایران در پى توسعهیافنگى و ایجاد و بهرهبردارى از مزیتهاى نسبى ایران و افزایش ثروت ملى نیستند و نمىتوان از آنها انتظار داشت تا توسعه را در دستور کار خود قرار دهند. به نظر ما بدون حل این معضل و پاسخگویى به این شائبه و برخورد با واقعیتهاى موجود نمىتوان ادعاى طرفدارى از زحمتکشان ایران را داشت.
حمید برزگر از سوى جمعى از هواداران فداییان خلق ایران (اکثریت)
پانویس ها:
۱- “سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهانى“، عبدالحمید نیر نورى، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ١٣۷۵، ص۵۵١
۲- “جهانى شدن و جنبش چپ ایران” حمید برزگر
۳- http://www.wto.org/english/thewto_e/whatis_e/tif_e/org6_e.htm
۴- “کمبود دکل هاى نفتى”، روزنامه سرمایه، ۱۳۸۵/۰۸/۱۱
۵- “رشد تولید گاز قطر ۴ برابر بیشتر از ایران است”، روزنامه جوان، ٢۹/٠٣/١٣٨۵
۶- “بوروکراسى نفتى و تاراج سرمایه هاى ایران”، سایت بازتاب، ١/٠۶/١٣٨۵
۷- “فاز هاى ۶و۷و٨ پارس جنوبى تابستان امسال به بهره بردارى مى رسند”، همشهرى، ١۹/٠١/١٣٨۵
۸- http://www.ekgroup.com/AnnualReports/Index.asp
۹- ” ایران و جهانى شدن “، محمود سریع القلم، انتشارات مرکز مطالعات استراتژیک، ١٣٨۴، ص ۴٢
۱۰- http://www.transparency.org/policy_research/surveys_indices/cpi/2005