چند روز پیش مقالهای به مناسبت گردش سال به تقویم میلادی منتشر کردم زیر عنوان «از سال بد، به سال بدتر» با این توضیح: این یادداشت به مناسبت پایان سال ۲۰۲۴ نوشته شده، سالی که وضعیت در آن نسبت به سال پیش بدتر شد. به نظر میرسد ۲۰۲۵ سال بدتری باشد.
پیش از آن، ارزیابیهای مشابهی در مورد وضعیت جهان دیده بودم و پس از آن نیز به تحلیلهایی در همان راستا برخوردم.
در پایان یادداشت کوشیده بودم بر لزوم مقاومت در برابر نیروهای آدمکش و سلطهگر تأکید کنم، ولی این تأکید در تقریر کلیاش شکل مبهمی یافته است.
از میان نوشتههای تأکیدکننده بر لزوم مقاومت در این دورهی تیره به نوشتهای برخوردم به قلم جُرج لیکاف (زبانشناس) و جیل دوران (روزنامهنگار) در سایت FrameLab. مخاطب نوشته آمریکاییان هستند که از امسال (۲۰۲۵) افزون بر همهی خبرهای فاجعهبار باید هر روز نام و صدای دونالد ترامپ را هم بشنوند. اما این نوشته با عنوان توضیحیِ «اندرز برای مقابله با تهدید اقتدارگرایان» نکتههایی تعمیمپذیر دارد. فکر کردم آن را ببرم در یک بافتار ایرانی. نتیجه این شد:
اصولی برای مقاومت و مبارزه
کشور دچار فقر و استبداد است. وضع جهان هم بد است و زورگویانِ جهان، نه خیر ما را بلکه سلطهی مستقیم بر ما را میخواهند. هدف اصلی رژیم ولایی در سیاست خارجی ایجاد محیطی برای تحکیم پایههای قدرت خود در داخل بوده است. اکنون برای جبران هر شکستی در سیاست خارجی، رو به داخل چنگ و دندان نشان میدهد. اگر جنگ درگیرد، آن ستیز به جنگی علیه مردم تبدیل میشود. اگر رژیم در عرصهی خارجی به سازش برسد، در سیاست داخلی بیشتر بنای ناسازگاری میگذارد. تنها راه نجات، مقاومت و مبارزهی مردم با اتکا به خود است.
دوره دورهی تردید است، دورهی دست شستن از آرمانهای بزرگ است، دورهی امید بستن به چیزهایی است که لحظهی بعد ناامیدمان میکنند. دوره دورهی براندازی است، نه براندازی استبداد، بلکه براندازی این روایت و نشاندن آن روایت به جای آن.
نقاشی: پیروزی بر فاشیسم، اثر هانیبال الخاص
اما وضعیت چندان هم جدید نیست. در این وضعیت باز تجربههای مبارزات آزادیخواهانه از ایران و جهان به کار ما میآیند. اصول کار ساده و روشن هستند. در وضعیت پیچیده، هدایتگر و نجاتبخش همین اصول ساده و روشناند. فهرستی از آنها:
■شجاع باشیم و تسلیم ناامیدی نشویم. استبداد دوام نخواهد آورد. چارهی رژیم سلطانی ولایی، بازگشت به نظام سلطنتیای نیست که خود ورشکسته شد و سپس با انقلاب بَرافتاد. ضرورت زمان، نه بازگشت، بلکه تقریری روشن از خواستههایی است که از زمان مشروطیت تا کنون پایهی مبارزه با استبداد بودهاند.
■همدل و همبسته باشیم. دموکراسی یعنی همهی قدرت از آن جامعه، و جامعه در صورتی میتواند خودآیین و خودسالار گردد که مبنایی استوار داشته باشد از همدلی و همبستگی میان مردم زحمتکش و ستمدیده. استبداد از جنس نفرت است، آزادی اما گشودگی و عطوفت است. اساس مقاومت، پرورش فعال همدلی است.
■متمرکز، متوازن و متعادل بمانیم. باید روی هدفهای اصلی متمرکز شویم، این ور و آن ور نپریم، و در کوران حوادث تعادل خود را حفظ کنیم. به این خاطر باید تصویر بزرگی در برابر خود داشته باشیم، تصویری جامع، به جای آنکه به این یا آن پدیده خیره شویم و تنها به حرکت آن واکنش نشان دهیم. توجه کنیم که کارکرد رسانههای جدید اجتماعی از بین بردن تمرکز است. در آنها خانه نکنیم، و اجتماع را در میان افراد حقیقی بجوییم.
■به فکر گسترش ارتباطهای واقعی باشیم. ترس و بیاعتمادی، یاور استبداد است. وقتمان را به بحث با هواداران استبداد هدر ندهیم، اما به روی هر کسی که از جبههی استبداد خارج شد، گشوده باشیم.
■قوهی تشخیص راست و دروغ را بپرورانیم. در زمانهای به سر میبریم که نیروی داوری در معرض آسیبهای فراوان است. شرّ ابتذال فراگیر است. نادانی نه ندانستن، نه بستهای تهی، بلکه بستهای است مملو از اطلاعات سطحی، غلط و مسحور کننده. همه به یُمن رسانههای جدید میتوانند بگویند: میدانم، خودم دیدهام، خودم شنیدهام – در حالی که نمیدانند، ندیدهاند، نشنیدهاند. مهم در این دوران، تقویت اندیشهی انتقادی است. تمرکز را از روی افراد ببریم به روی روندها و رویهها.
■پُرکار باشیم . با صبر و انتظار و با حرکتهایی کند و کمبُرد چیزی درست نمیشود. تضمینکنندهی ادامهکاری و تقویتکنندهی جبههی مقاومت، شبکهسازی، تشکیل انجمن و در ادامه سازمانهای پایدار است.
■هر انجمن و تشکلی برای مقاومت و مبارزه باید از نظر برابری و گفتوگوی درونی دموکراتیک جلوهای از سامان اجتماعی و سیاسی مطلوب ما باشد. تبعیض، به استبداد تعلق دارد، برابری به قلمرو آزادی. رهبریای که به امتیازهای خانوادگی و طبقاتی و اتصال به کانونهای سلطه در داخل و خارج برگردد، استبداد را بازتولید میکند.
■مشکل فقط نوعی از استبداد نیست؛ خود استبداد در خدمت یک نظام امتیازوری است. هدف اصلی باید برانداختن نظام نابرابری باشد، نه بازسازی آن و تعویضهایی در کاخهای ریاست بر آن.
■به دستاورد نیاز داریم، به انبوهی سرمشق برای مبارزه و نمادهایی که در جامعه پخش و پذیرفته شوند. رهبری جمعی است که به یک سامان دموکراتیک راه میبرد. جنبش اجتماعی به الگوها و نمادهایش زنده است، به پیامهای مثبتاش، به القای این حس که میتوانیم.
■رهایی در گرو پیوند میان مبارزه علیه ستم، علیه تبعیض و علیه فقر و محرومیت و استثمار است. کمتوانی هر یک از این حلقهها کل مبارزه را سست میکند.
■حافظ دستاوردهای جنبش “زن، زندگی، آزادی” باشیم. شاخص این جنبش ولایتشکنی است. زنان و جوانان مسیر ولایتشکنی را گشودهاند. در این مسیر پیش رویم و به هیچ ولایتی گردن نگذاریم. ما دیگر نمیخواهیم صغیر و رعیت باشیم. سامان دموکراتیک، سامان خودآیین است. به یاد داشته باشیم که در نهایت نیروی جوان است که مبارزه را به سرانجام میرساند. جوانان افزون بر استعداد و خلاقیت بالا برای جذب و پرورش ایدههای آزادیخواهانه، برخوردار از بیشترین آمادگی برای تقویت فرهنگ حفظ محیط هستند.
■از گذشته درس بگیریم. به یاد داشته باشیم که استبداد و نابرابری برساختههای جدیدی نیستند و مبارزه علیه آنها تاریخی طولانی دارد. حل مسئلهی گسست در حافظهی تاریخی برای گشودن راه آینده اهمیت تعیینکنندهای دارد. مهم آن است که آن رشتههایی را پیدا کنیم و ادامهیشان دهیم که مبارزهی ضد استبدادی جنبشِ مشروطه و پس از آن را به جنبش ولایتشکن “زن، زندگی، آزادی” پیوند میدهند. به یاد داشته باشیم که خواست آزادی و خواست عدالت در برابر هم نیستند. تحقق هر یک تضمینکنندهی تحقق دیگری است.
■سلیقه و توقع خود را بالا ببریم. به وعدههایی که محک اندیشهی انتقادی نخوردهاند، دل نبندیم. ایران راه حل یکخطی ندارد. پیچیده و در همان حال روشن فکر کنیم. اگر سلیقهیمان در حد اصلاحطلبان یا در خارج در حد دل بستن به ترامپ و نتانیاهو باشد، فقط ممکن است ابتذال و انحطاط را وارد مرحلهی تازهای کنیم. آنانی که دست به نسلکشی میزنند یا از نسلکشی دفاع میکنند، ممکن نیست خیر ما را بخواهند.
■از فکر و هنر و فرهیختگی حمایت کنیم. تجربهی ایران از زمان انقلاب تا کنون گواه آن است که دوری از فکر و فرهنگ و هنر به سلطهی حماقت و جهالت میانجامد. تاریخ روشنفکری و هنر تاریخ پیوستهای است، در عین حال که هر دورهی آن بازتابدهندهی روح زمان است. باروری آن بستگی به تداوم گفتوگوی انتقادی، یادگیری و نوآوری دارد. باید در برابر همه شکلهای قتلهای زنجیرهای روشنفکران چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی ایستاد. اکنون آشکارا دیده میشود که جریانهای استبدادخواه همگی کمر به نابودی روشنفکران بستهاند.
■پیروزی ها را جشن بگیریم. آزادی هر نفر از زندان با یاری همگان، هر تجمع اعتراضی، هر اعتصاب و اقدام جمعی، هر ابتکار الهامبخش برای مبارزه در عرصهی هنر و فرهنگ، باید با شادی و جشن نمادین همراه باشد.
■پافشاری کنیم، ادامه دهیم، همهنگام به شروعهای تازهای فکر کنیم. مسیر رهایی با پشتکار هموار میشود.
برگرفته از رادیو زمانه