انتخابات نهم ریاست جمهوری بی شک از پر تنش ترین انتخابات ، پس از اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود. نتیجه غافلگیر کننده انتخابات نهم بهت و حیرت غیر قابل وصفی در میان اپوزیسیون ایجاد نمود و از یکسو باعث تشدید سردرگمی های قبلا موجود در بین فعالان و تشکل های داخل و خارج از کشور گردید . از سوی دیگر بلا اثر بودن تمامی محاسبات و ارزیابی های ذهنی نخبگان سیاسی را بار دیگر هویدا ساخت . نتیجه این انتعابات شاید تلنگری باشد تا خیال پردازی ، از فضای ذهنی استراتژیک های اصلاح طلب در هر موقعیت سیاسی برای همیشه سخت بر بندد و تا باعث آن گردد تا تولیدات فکری آنان با واقعیات جامعه از سنخیت لازم برخوردار شود.
جهت عبور همفکران از حیرت و سردرگمی ناشی از پیروزی کاندیدای محافظه کاران عزم بر آن استوار نمودم تا به ارزیابی استراتژی های گوناگون ارائه شده نسبت به انتخابات نهم بپردازم . بنابر این قبل از هر چیز ضرورت بررسی استراتژی انتخابات نظام سیاسی ایران را احساس کردم . آنچه که نتیجه انتخابات را رقم زد ماحصل تلاش اطاق فکر به تعبیر امروزین ( یا میز انتخابات به مصداق دیروزی بود) . محصولی که باید برآمد جمعبندی از تجارب تاریخی نظام سیاسی ایران تلقی شود . نتیجه انتخابات نهم حاکی از آن بود که رژیم جمهوری اسلامی با عبور از گذرگاه های سیاسی و پشت سر گذاردن فراز و فرود هایی بر خلاف تصور ما ، استراتژیست ها بیش با شیوه های مدرن سیاسی – اجتماعی آشنا تر شده اند و مانند هر نظام سیاسی برای خود گروههای فکری تشکیل داده تا به تولید فکر ، ایده و تدوین استراتژی بپردازد . اطاق فکر نظام ، استراتژی را بنا نهاده بود که اهدافی چند بقرار-: بالا بردن سطح مشارکت سیاسی مردم یا گسترش اکثریت مدنی ، ترغیب و جذب بخشی از آراء جامعه خاموش یا بدنه اجتماعی خاکستری برای برونرفت از وضعیت سیاسی در آن منظور شده بود . شاید چنین اهتمامی را در شان و توان رژیم سیاسی ایران کنونی ندانیم اما باید باور داریم که اینان در چارچوبی پیچیده و تا اندازه ای ناشناخته و حتی عموما ناهمخوان با اصول مدرن ، اهداف خود را بویژه در عرصه انتخابات با در نظر گرفتن روانشناسی مردم ایران و تاثیر آن در مشروعیت قدرت سیاسی مستقر تدوین می نمایند . پس شکی نیست که رژیم سیاسی ایران بدنبال تحقق اهداف پیشگفته بود و نتیجه انتخابات هر چه که بود چندان مشکل ساز نبود . در این رابطه پرسشی به میان می آید که آیا با وجود تشتت و تفرقه در جناح های عمده و اصلی هدف استراتژی اطاق فکر تامین میشد ؟ آیا به لحاظ تنش های درونی و. بیرونی جناح اصلاح طلبان حکومتی و تکوین احساس امکان شکست ، استراتژی میز انتخابات نظام تمایل مشارکت آنان را بر می انگیخت . باید تصریح نمایم که در جناح عمده و اصلی رژیم در عین باور به ساختار کلی قدرت و امکان باز تولید اجتماعی حرکت تبلیغاتی خود را آغاز کردند و بدینگونه پیکار انتخاباتی برای ورود به قوه مجریه آغاز گردید .
در این فرصت به نشانه شناسی رژیم در چارچوب پیچیده و ناشناخته وارد میشوم . واقعیت آن است که هر دو جناح رژیم در دور اول با معرفی چند کاندیدا نشان دادند که از امکان اتحاد یا ائتلاف و توافق برای معرفی کاندیدای واحد برخوردار نیستند و این عدم اجماع یعنی عمیق بودن تنش های درونی ( بویژه در اصلاح طلبان حکومتی) در عین وجود چالش با جناح رقیب ، تعدد کاندیدا و تنوع برنامه های ارائه شده آنان مبین افزایش فزلینده و بی سابقه بر سر نحوه مدیریت اجرایی کشور بود . تعدد کاندیدا های جناح مخالف اصلاحات در ظاهر نشان از آن میداد که توان پیروزی آنان را کاهش میدهد و یا اینکه با تظاهر به تشتت جناحی عواقب شکست انتخاباتی احتمالی را بستر سازی میکنند . اشاره کوتاه به ترکیب شعار و حامیان کاندیدا های محافظه کاران می نمایم . – شورای هماهنگی نیرو های انقلاب اسلامی متشکل از حزب مؤتلفه و انجمن های اسلامی مهندسین و اکثر تشکل های سنتی در تریبون مطبوعاتی خود ( روزنامه رسالت ) بر طبل تبلیغاتی لاریجانی می کوبیدند و شعار غیر باور ً دوری از اقتدار گرایی ً را سر میدادند . ً جمعیت ایثار گران انقلاب اسلامی ً متشکل از طیف تندتر جناح منتقد اصلاحات ( مدیران میانی و برخی فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران ) در حالیکه عضو شورای مرکزی آنان احمدی نژاد کاندیدا بود از حمایت ً جمعیت ایثار گران …. ً برخوردار نبود و این جمعیت سنگ کاندیدایی قالیباف را بر سینه میزد . اما گروه نوپای ً آباد گران ً که جزء طیف تند رو جناح محافظه کار بود و از پایگاه اجتماعی در میان اقشار کم درآمد و محروم بود . با تکیه بر شعار مردم سالاری دینی ، تبعیت از ولایت فقیه ، وعده حل مشکلات فقر و فساد مالی – اداری با اجرای مدیریت تحول گرا را میداد. آباد گران به یاری احمدی نژاد برخاستند . نکته قابل طرح در خصوص کاندیداهای جناح محافظه کاران آنست که تمامی آنان تحت واژگان متفاوت رویکرد به طبقات فرودست و طرح مطالبات اقتصادی آنان را داشتند . رویکردی که نگاه خود را متوجه بستر جامعه نمودند . بستر جامعه یا مردمی که بعد از حماسه دوم خرداد بیشترین بها را به اصلاحات پرداختند و کمترین دستاورد را دریافت کردند چرا که اصلاح طلبان در طول ۸ سال تصدی گری دو قوه و نهاد های انتخابی کمتر به مطالبات بستر جامعه پرداختند و مطالبات طبقات فرو دست را وقعی نگذاردند و بیشتر در خدمت تامین توقعات و انتظارات اقشار فرادست برآمدند. تبعات چنین استراتژی دوری بستر جامعه از اصلاح طلبان حکومتی و پیوستن به کاندیدای دیگری بود .
باید تصریح نمایم که اصلاح طلبان حکومتی با پافشاری بر کلام آزادی و توسعه سیاسی ، عقوبت جان فرسای اقتصادی را بر مردم ایران تحمیل کردند که ماحصل آن به ً سونامی اصول گرایان ً معروف شد . سونامی که نتیجه خطاهای راهبردی دوم خردادیها بود . سونامی ۲۷ خرداد و ۳ تیر ۸۴ برآمد جمعبندی اصول گرایان محافظه کار از شکست تاریخی دوم خرداد ۷۶ بود . جمعبندی از شکستی که خود در قالب پیروزی در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا و مجلس هفتم نشان داد. بهر صورت جبران خطا توسط اصول گرایان بار دیگر آنان را بر صندلی ریاست جمهوری نشاند . امیدوارم که همفکران اصلاح طلب حکومتی اعم از پیشرو و اعتدال گرا به این بیندیشند که پذیرش شکست ، کشف خطا های خود را بدنبال دارد و با کشف خطا ها میتوان تلاش برای رفع آنها را اغاز کرد . تلاشی که بهترین گزینه برای جبران خطا و شکست ناشی از آن میباشد . در پرتو چنین ویژگی میتوان امیدوار بود که اصلاح طلبان حکومتی منزلت اجتماعی خود را باز خواهد یافت . همچنانکه محافظه کاران شکست خورده در حماسه دوم خرداد ۷۶ ، در پرتو چنین اصلی سونامی اصول گرایان را رقم زدند . پس بازگشت اصلاح طلبان به نقطه صفر نخواهد بود و میتوانند از وضعیت ارتقا یابند .
اگر بتوان از برخی از کوتاهی های اصلاح طلبان حکومتی براحتی گذشت ولی نمیتوان از قصور و خطای آنان در زمینه توجه به مطالبات واقعی و آنی مردم صرف نظر کرد . کوتاهی نسبت به مطالبات مردم به موازات اصرار آنان بر دموکراسی خواهی مطلوب نخبگان سیاسی، نمود چنین اصراری را حتی میتوان در تعدد کاندیداهای آنان ردیابی کرد . قرار دادن دکتر معین با وعده های روشنفکرپسند در برابر کروبی با قولهای عوام پسند که مردم دیگر آنها را جدی نمیگرفتند و نهایت اینکه اشتباه استراتژیک و جبران ناپذیر آنان در دور دوم ، و رو آوردن به رفسنجانی بود . اشتباهی که در امتداد اشتباه استراتژیک در دور اول صورت گرفت . قطعأ اشتباه استراتژیک آنان برآمد استنتاجات غیر واقعی مراکز افکار سنجی آنان بود. مراکزی که همچون اپوزیسیون خارج از کشور حرف اول خود را حرف مردم می پنداشتند. اصلاح طلبان حکومتی اگر در دور اول دکتر معین را به عرصه پیکار نمی فرستادند و در پرتو حمایت از کروبی به لحاظ شعارها اقتصادی او میتوانستند بخشی از بستر جامعه اعم از اقوام و اقشار فرودست را به سوی صندوق اصلاحات بکشانند و دیگر در دور دوم نیاز نبود جهت پیشگیری از شکست به انتظار نشسته در برابر آنان به سوی رفسنجانی بروند . رفسنجانی که همگان میدانند که دارای رای ثابتی است و با توجه به اثرات ناشی از عملکرد او در ادوار گوناگون و تصدی پست های کلیدی متفاوت نمیشد در کوتاه مدت یک بسیج احساسی براه انداخت تا آراء ثابت او را تغییر داد . ضمن آنکه رفسنجانی نزد اقوام درون و بیرون، اقلیت های دینی و نخبگان سیاسی داخل و خارج از کشور دارای مسئله بود. باید تاکید کرد که تمامی تاکتیک های تبلیغ انتخاباتی آنان برای مشوب کردن اذهان عمومی اعم از ترور شخصیت تاکید بر پیشینه سیاسی رقبا ، نه احتمال اینکه امکان تسلط فاشیسم بمثابه خطر آتی نتوانست تنور سرد اصلاح طلبان را با فروزش رای مردم گرم نماید و ماحصل انتخابات آن شد که خواندیم ، شنیدیم و دیدیم .
و اما چرا احمدی نژاد پیروز شد ؟ پیروزی او به علل گوناگون باز میگردد .۱- بازنگری محافظه کاران در عملکرد خود بعد شکست در پیکار انتخاباتی دوم خرداد . ۲- وجود شکاف میان مسئولیت و قدرت .۳- امتناع اصلاح طلبان به مطالبات اقتصادی و عینی مردم . ۴- اتخاذ روشهای رادیکالیستی و فرصت سوزی توسط لایه رادیکال یا به تعبیر امروز پیشرو و اصلاح طلبان حکومتی . ۵- عملکرد احمدی نژاد در دوران تصدی او در شهرداری کلان شهر که مبین رویکرد متفاوت از رویکردهای گذشته وکنونی . عوامل مزبور را باید به مثابه نه بزرگ به وضع موجود ارزیابی کرد .
بهر صورت پیروزی کاندیدای نه چندان سرشناس محافظه کاران مولود تلاش اطاق فکر برای ترمیم شکاف فقر وثروت ، شکاف حاکمیت و مردم ، البته شکافی که متوجه عملکرد و رویکرد مسئولان و مدیران ارشد نظام سیاسی بود تا اصل آن . باید احمدی نژاد را از منظر دیگ باز تولید اجتماعی- سیاسی دانست که آراء و واکنش مردم در آن نقش بسزا داشت .
سطور پایانی :
سرانجام اینکه ناهمراهی برخی عناصر شاخص مجمع روحانیون با کروبی اصلاح طلب و اکراه و ناز تحریم کنندگان دکتر معین زمینه مصاف نهایی در دور دوم را رقم زد و رفسنجانی میانه رو و زیرک از رقیب خود شکست خورد. شکستی که حتی شعار خطر فاشیست در صورت پیروزی اصول گرایان مانع از آن نگردید. اقتباس ناشیانه اپوزیسیون داخل کشور و دنباله روی اپوزیسیون خارج از کشور از مقایسه این انتخابات با انتخابات ۲۰۰۲ فرانسه و مقایسه نهادهای کارزار انتخاباتی فرانسه مبنی بر جدال برای ً مقابله با فاشیسم ، به شیاد(منظورشان شیراک بود) رای بدهید. نیز گره گشای مشکل اصلاح طلبان نشد . چنین ترفند تبلیغی حتی باعث آن نخواهد شد تا سهمی از قدرت بیشتر از نقش و وزن سیاسی خود را طلب نمایند یا بدانان محول شود .
اما تاثیر انتخابات نهم و نتیجه آن بر نخبگان و جامعه را از اینجا آغاز میکنم که اثبات خطر رویکرد فاشیستی با توجه به خصائل و ممیزه های فاشیسم بعید به نظر میرسد. نخبگان سیاسی قطعأ آنچه درو کردند که کاشته بودند و حیرت ناشی از پیروزیهای احمدی نژاد آنان را بس. نخبگان فرهنگی طبیعی است که نگرشی منفی نسبت به رئیس جمهور آتی داشته باشند ولی شاید چنین نگرشی در پرتو عملکرد احمدی نژاد دچار تجدید نظر شود. اما نباید به خاطر برد که همواره در آغاز جابجایی مدیریت در هر تو، از توی سه گانه نگرانی و ابهاماتی وجود داشته باشد . چنین اصلی شامل وضعیت کنونی نیز میباشد . من نیز فارغ از این نگرانی نیستم. ولی هنوز برای اظهارنظر قطعی و قضاوت نهایی زود است. باید در ارزیابی ً سونامی اصول گرایانً دچار هیجانات سیاسی یانومیدی نگردیم و از طرح ادعا های اثبات نشده بپرهیزیم . بنابر این هر گونه حرکت تبلیغاتی مبنی بر رجعت به دوره انقباض فرهنگی و سیاسی آنچنان بدبینانه جلوه خواهد کرد که شاید امید به گشایش اقتصادی و حل مشکل معیشتی مردم خوشباورانه .
باید گفت پایان انتخابات نهم دوره یکپارچه شدن حاکمیت به تصدی گری اصول گرایان محافظه کار میباشد .مدت کوتاهی دیگر عنصری بر مسند مسئولیت قوه مجریه خواهد نشست که جناح متبوعش دو قوه سیاسی دیگر را در اختیار دارند . بنابر این با تصرف قانونی قوه مجریه شکاف میان مسئولیت و قدرت که سر منشاء اصلی بسیاری از نابسامانی های اجتماعی – سیاسی و اقتصادی بوده ، مرتفع خواهد شد و چنین تصرفی زمانی قابل پذیرش خواهد بود که محافظه کاران ایران جریان بی برنامه و دارای اختلافات نبوده چنانچه در شرایط سیاسی پیچیده که هر جریان سیاسی در پی تغییر انتخابات به نفع اهداف فکری خود بود . محافظه کاران توانستند با طراحی چند لایه در یک رقابت فشرده حمایت اکثریت مردم را به سوی خود جلب نمایند .
محافظه کاران فردی را به میان بازی انتخابات فرستاده بودند که به لحاظ فساد ستیزی به مردم باورانید که یکی مثل آنها ، دارد مثل آنها حرف میزند . یعنی رابطه زبان و قدرت در دوره نهمین انتخابات ریاست جمهوری اصولی و منطقی طراحی شده بود . از سوی دیگر در این انتخابات در عین بخش بندی رای دهندگان به گروه رای به مثابه تکلیف و رای به گونه حق انتخاب تا حدودی شفاف تر شده بود اما نمیتوان کتمان کرد که هنوز منطق سیاست با منطق فقهی دارای درهم آمیختگی خاصی است و مرزبندی بین تکلیف و حق در حوزه رای چنان نیست که کاملا حالت ژلاتینی خود را از دست داده باشد . نکته درس آموز دیگر انتخابات نهم آن است که حتی کاندیداهای محافظه کار نیز بدون اشاره مستقیم به شریعت به تبلیغ پرداختند. البته چنین اقدان بیسابقه ای با واکنش محافلی و عناصری از دین باوران غیر لائیک مواجه شد . چنانچه برخی عنوان میکردند که چرا در تبلیغات انتخاباتی ایندوره نشان و آثاری از ارزشهای دینی یافت نمیشود . چنین اقدامی معنادار میباشد . صد البته بخشی از اپوزیسیون آنرا برآمد رویگردانی مردم از ارزشهای دینی خواهند پنداشت که چنین تصوری با توجه به رفتارهای فرهنگی مردم اثبات ناشدنی است . از سوی دیگر چنین اقدامی میتواند ماحصل تلاش اطاق فکر نظام از ارزشهای دینی مردم بدون نیاز به طرح آن در شعارهای تبلیغاتی تلقی گردد . اقدامی که بطور بطئی و تدریجی در صدد ادغام هر چه بیشتر اصول شریعت با نظام حقوقی – سیاسی مدرن میباشد که در مبحث روند عرفی شدن حکومت دینی در ایران میتوان بدان پرداخت .
در پایان خطاب به اپوزیسیون مسالمت جو ابراز میدارم که خروجی ها و موضعگیریهای سیاسی ما در این انتخابات بار دیگر نشان داد که سنخیت چندانی با واقعیات جامعه ایران نداریم و از این رهگذر به لحاظ ذهنیگری صرف فاصله بین نخبگان و مردم روزبروز عمیق تر شده تا اینکه بر خلاف دوم خرداد که ما در صف واحدی با مردم قرار گرفتیم امروز در وضعیت نگران کننده کنونی قرار داده شدیم. چنین عملکردی قطعاً بر رفتارانتخاباتی مردم ایران در راستای سمتگیری اپوزیسیون خارج از کشور تاثیر سوء خواهد گذاشت . مردم ایران در ۲۷ خرداد و سوم تیر بر خلاف پندارهای ذهنی ما نشان دادند که هنوز به سمت اپوزیسیون خارج از کشور اندک نگاهی نمی افکنند و عموماً با رویکردی های انتقادی در قالب روی آوردن به انتخابات به برنامه و فردی رای میدهند که با ارزشهای فرهنگی آنان نسبت نزدیکتری دارند.
نباید از خاطر برد که پایان انتخابات نهم آغاز بازی نوینی است . بازی سیاسی که اپوزیسیون مسالمت جو و مشخصاً ( اجا ) باید با محاسبه گری دقیق بدان وارد شود . اگر اجا قصد دارد که در جایگاه سیاسی خود قرار گیرد . باید این ویژگی را به کنار نهد. ویژگی که در بزنگاههای سیاسی تنها به تدوین و صدور چند بیانیه کلی بسنده میکند و حرف خود را حرف مردم میپندارد و از روشهای معطوف به هدف استفاده نمی نماید . بنابر این بایستی از طرح و انتساب واژه های غیر سیاسی جهت پوشش دادن ناکارآمدی موضع گیری سیاسی پرهیز کنیم و از خصلت طالع بینی سیاسی و صدور توصیه های آینده نگرانه ذهنی دوری گزینیم تا در فرجام چنین خصائلی ، گرداب رویدادها ما را در خود بزیر نکشاند . چرا که توجیه گران هماره مفروق گرداب رویدادها بوده اند .