سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۲

سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۲

سه کشور اروپایی و مکانیسم ماشه: انگیزه‌ها، پیامدها و راه‌های پیش رو
می‌توان گفت که مکانیسم ماشه از همان ابتدا ابزاری نامتوازن و سیاسی بود و اقدام اخیر سه کشور اروپایی بیش از آنکه از دغدغه‌های واقعی ناشی شود، بازتاب فشارهای ژئوپلیتیک...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن‌آبادی
ما دوباره دست در دستان هم و برای دادخواهی و عدالت جمع خواهیم شد!
ما زندانیان سیاسی چپ بند ۷ زندان اوین هر بار که به تابستان نزدیک می‌شویم و هر بار که شهریور ماه آفتاب گرمش را بر دیوارهای زندان می‌گسترد اندوهی به...
۱۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیامک امینی
نویسنده: سیامک امینی
نقدی بر مقاله‌ی «تفکیک جنسیتی: مسئله‌ای مدرن در ساختار اجتماعی ایران»
شهناز قراگزلو: نویسنده با رویکردی تاریخی و تحلیلی، به بررسی ریشه‌ها و تحولات سیاست‌های تفکیک جنسیتی در ایران می‌پردازد. نویسنده تلاش می‌کند نشان دهد آنچه امروز به‌عنوان «تفکیک جنسیتی» شناخته...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
از زبان رحمان هاتفی‎
کدام نامم را می خواهی...؟ در پشت هر یک از نامهای من، سرهایِ از بدن جدا شده، مناره  شدند، تن های در آتش سوخته و پیکرهای به دار آویخته صف...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رحمان ـ ا
نویسنده: رحمان ـ ا
گفتمان چپ: بایسته‌ها و درس‌های تاریخی
می‌توان تصور کرد که به‌هر‌حال تمامیِ جریاناتِ طیف چپ، از راستِ چپ، چپ میانه، چپ انقلابی، و منفردین چپ، به درجات مختلف با هر برنامه و هر گذشته‌ای در صحنه...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سعید رهنما
نویسنده: سعید رهنما
آشتی ملی؛ از بیانیه تا عمل: گذار از بحران‌های جمود سیاسی به سوی آینده‌ای مشترک
مهرزاد وطن‌آبادی: برای تبدیل شعار آشتی به یک پروژه ملی، باید الزاماتی را به طور شفاف برشمرد: به رسمیت شناختن حق‌ حضور و حق‌ اعتراض همۀ نیروهای اجتماعی و سیاسی،...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
مردم همسایه و هم‌تبار افغانستان، مصیبت و غم شما، مصیبت و غم ماست!
مردم ما خود بارها رنج و مصیبت ناشی از زلزله و دیگر بلایای طبیعی را تجربه کرده و با آن آشنا می‌باشند و قطعاً در این لحظات همسایگان‌مان را تنها...
۱۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

جدایی دو جنبش در ایران امروز، گامهای سبز بدون کفش کارگری

کارگران به طور عمده به جنبش سبز نپیوستهاند. سندیکاهای کارگری و چهرههای جنبش کارگری از جنبشی که جنبش دانشجویی و بخشی از جنبش زنان را با خود همراه ساخت، حمایت نکرده و سکوت کردهاند. چرا؟ ... پرسش مطرح شده پیرامون همبستگی دو جنبش است. یکی با سابقه اعتراضات پراکنده صنفی و سندیکایی و قدیمیتر و دیگری با اعتراضاتی سیاسی و وسیعتر و فراگیر

بارها این سو و آن سوی، گلایههایی پیرامون جدایی جنبش کارگری و جنبشی که پس از انتخابات خرداد ۸۸ شکل گرفت، شنیدهایم. این موضوع که هنوز از چرایی عدم پیوستن کارگران به جنبشی که استبداد حاکم را نشانه رفته، سخن به میان نیامده، نشانه خلاء موجود است. صورت مسالهای است که روی آن بحث نمیشود. معیارهای جدایی روشن نیست و راهکار همگرایی و جبران چنین کمبودی کمتر پیشنهاد میشود.

با نگاه به جنبش سرکوبشده کارگران پیش از خرداد ۸۸ و تنهایی طبقهای که حقوق سندیکایی، صنفی و معیشتی خود را طلب میکند و قبل از سیاست، رفاه بلاواسطه مسالهاش است، میتوان دریافت که اگر این موضوع امروز به میان میآید، دو دلیل پس پرده دارد. نخست آن که طبقه کارگر اگر چه طبقهای موثر بر آرایش سیاسی ایران نیست؛ اما وسیع است و قشر قابل توجهی را در سراسر کشور به خود اختصاص داده است. پس نمیتوان در یک کنش اعتراضی تداوم یافته، جای خالی آن را نادیده انگاشت. دوم این که شاخصهای اقتصادی رو به افول در ایران بیش از هر قشری، فشار بر دوش کارگرانی میآورد که در اوج ناامنی شغلی به سر میبرند. پس این نیروی بالقوه معترض، باید هر چه زودتر همگام با جنبش طبقه متوسط شود تا مگر سازمان یابد و برآیندی مطلوب در سطح عمومی جامعه از خود به جای بگذارد.

با این دو فرض کمی به گذشته نه چندان دور بازگردیم. دوم خرداد سال ۱۳۷۶ انتخاباتی در ایران برگزار شد که شورای نگهبان و نظارت استصوابی چنان امروز، نامزدهای ریاست جمهوری را از فیلتر سخت عبور میداد. در این انتخابات حضور نسل جوان، آمار شرکتکنندکان در انتخابات پس از انقلاب ۵۷ و عزم طبقه متوسط در روی کار آوردن جریان اصلاحطلب چشمگیر شد.

انکار نباید کرد که اعمال سیاستهای موسوم به تعدیل اقتصادی دوران هاشمی رفسنجانی در کنار فضای بسته سیاسی آن دوران، مهمترین عوامل چنین رویدادی بود. خرداد ۷۶ در واقع سرآغاز اعتراض طبقه متوسط در ایران پس از انقلاب ۵۷ در قالب حرکت در بستر قانون اساسی جمهوری اسلامی بود. دانشجویان، معلمان، زنان، دانشآموزان مقطع متوسطه، هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب برای باز شدن روزنههای کوچکی که بتواند حداقل اکسیژن برای زیستن به درون جامعه راه یابد، دوم خرداد را به یک رویداد بدل کردند. چهار سال بعد با آن که حوادث مهیبی چون تداوم قتل دگراندیشان در پاییز ۷۷ و حمله به خوابگاه دانشجویان تهران در تابستان ۷۸ روی داده بود باز هم خاتمی و جریانش به جناح مقابل ترجیح داده شد.

تیر ۸۴ در پی رو در رویی هاشمی رفسنجانی با محمود احمدینژاد این بار جدای از موضوعیت یافتن تحریم انتخابات و بایکوتی که بخشی از کنشگران آن را برگزیدند، طبقه کارگر و پائین جامعه در جهت مخالف طبقه متوسط حامی حضور در انتخابات، حرکت کرد. رفسنجانی نماد فساد اقتصادی برای محرومان، کارگران و مزدبگیران بود و عامل مقتدر جلوگیری از بازگشت به دهه شصت برای روشنفکرانی که طوماری در حمایت از او امضا کردند و منتشر ساختند.

خرداد سال گذشته اما ورق برگشت. حنای احمدینژاد برای طبقه پایین و کارگران نه تنها رنگی نداشت که سقوط سطح معیشت و رفاه را در چهار سال گذشته تجربه کرده بودند. جو عمومی ایران جو تحریم نبود. بایکوت انتخابات با وجود نامزدی مجدد احمدینژاد و گرا دادن رهبری مبنی بر حمایتش از وی، بیمعنی مینمود. پس عمدهی رای احمدینژاد را باید در جای دیگر و از خاستگاه دیگری مطالعه کرد نه از کارگرانی که یا بیکار شده بودند یا بیکاری همصنفان خود را نظارهگر بودند. وانگهی تقلب چنان آشکار بود و شواهدش روشن که باز طبقه متوسط را به صحنه کشاند؛ اما این بار پس از اعلام نتیجه.

اما کارگران به طور عمده به جنبش سبز نپیوستهاند. سندیکاهای کارگری و چهرههای جنبش کارگری از جنبشی که جنبش دانشجویی و بخشی از جنبش زنان را با خود همراه ساخت، حمایت نکرده و سکوت کردهاند. چرا؟ پیش از هر چیز باید یادآور شد که بیشک در میان تمام اعتراضهای خیابانی، کارگران به صورت فردی حضور یافتهاند و شاهد این مدعا آن که اخیرا نام ده تن از جانباختگان کارگر نیز به میان امده است. تردید نباید کرد که در میان بازداشتشدگانی که سرکوبگران آنان را کف خیابانی میخوانند، کارگران هم وجود دارند؛ اما پرسش مطرح شده پیرامون همبستگی دو جنبش است. یکی با سابقه اعتراضات پراکنده صنفی و سندیکایی و قدیمیتر و دیگری با اعتراضاتی سیاسی و وسیعتر و فراگیر. باز باید خاطرنشان ساخت که خردهگیری بر اطلاق نام “جنبش” به دلیل فقدان ایدئولوژی واحد و رهبری قطعی و روشن در این مجال راه به بیراهه است؛ چرا که اولا جنبش بار معنایی مطالبات مشترک لااقل به صورت حداقلی را با خود دارد و ثانیا شرایط استبداد حاکم بر ایران پیدایی چنان صورتی از اعتراض سازمانیافته را مهیا نساخته است. شواهد مبنی بر بیمعنایی شورش نیز آنقدر دمدستی است که نیازی به شمارش احساس نمیشود.

با این تعبیر از جنبش که به طور طبیعی در مسیر تحول گام بر میدارد و تداوم آن تاکنون غیر قابل انکار است ، جنبش سبز و جنبش کارگری از هم جدا ماندهاند. این جدا افتادگی شاید ناشی از افتراق در خواستهای طبقاتی تلقی شود اما مهم، توجه به مطالبات مشترک است.

برای دقیق شدن در این موضوع، درک کارگر و فضایی که در آن تنفس میکند ضرور است. نمیتوان کارگر ایرانی را با کارگر یک کشور صنعتی حتی در اوج بحران اقتصادی قیاس کرد. کارگری که بابت تشکیل انجمن و سندیکا تهدید میشود و زندان میرود و کارگرانی که همه تلاششان برای تشکیل سندیکا، احقاق حقوقی است که بی آن نمیتوانند تامین معاش کنند را نمیتوان به یک باره در گود سیاست انداخت.

مساله آزادی و دموکراسی و حقوق بشر برای آن کس که یک سال حقوق معوقه دارد، از پرداخت اجاره بهای مسکن باز مانده، ناتوان در تامین مخارج تحصیل فرزند است و … مسالهای فوری نیست. حتی در بلند مدت هم غم نان، مجال تفکرش حول سیاست را نمیدهد. باید کارگر را با همه مصائب گریبانگیرش و در کشوری به نام ایران درک کرد و آنگاه پرسید چرا کارگران همراه جنبشی نمیشوند که البته نگاهی هم به اقتصاد دارد؟

توقع جنبش سبز از اتحادیهها برای اعلام حمایت، واقعبینانه نیست و در واقع نگاهی وارونه است. انگار جای نهاد و گزاره در بخشی از یک نوشتار تغییر کرده باشد. میتوان فهمید که منظور و هدف چیست؛ اما همخوان با دیگر جملات نیست. این که جنبش سبز از سطح رهبری تا هواداران بیشمارش خواهان پیوند با دیگر جنبشهای اعتراضی هستند، مایه دلگرمی است؛ اما توقع استقبال دیگران بدون آن که از مطالباتشان یادی شود، پرتوقعی است.

اسالوها زمانی به زندان افتادند که خیابانها خالی از معترضان به حاکمیت بودند. نامی از موسوی و کروبی اگر برده میشد شور و حرارت امروز را نداشت. نهادهای صنفی زمانی تهدید شدند که کمتر اصلاحطلبی از طبقه کارگر یاد میکرد؛ مگر محجوبهایی که محبوب زحمتکشان نبودند.

از کارگر یاد نشد مگر در بزنگاههای سیاسی تاریخ. سراغ کارگر را نگرفتند چه در داخل و چه خارج از کشور، مگر با توقع اعتصاب. مطالبات کارگران هنوز هم به عنوان مطالبات بحق بخش وسیعی از جامعه ایران از زبان کمتر روشنفکر و سیاستمداری به وضوح شنیده میشود.

با این همه آیا باز این کارگراناند که وظیفهای ملی برعهده دارند تا به صفوف جنبش سبز بپیوندند؟ یا این که بر دوش تک تک اعضای جنبش سبز در هر گوشهی جهان است که اول در فهم مطالبات کارگران بکوشد و دوم فریاد صدای سرکوب شده آنان باشد؟ میگویند اول برادری ات را ثابت کن و سپس ادعای میراث. جنبش سبز میتواند و ضروری است که به سوی طبقه کارگر قدمی جدی بردارد. مسیر مبارزه علیه استبداد پیمودنی نیست؛ مگر به اتفاق همه طبقات جامعه.

تاریخ انتشار : ۱۶ اردیبهشت, ۱۳۸۹ ۷:۵۹ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

مردم همسایه و هم‌تبار افغانستان، مصیبت و غم شما، مصیبت و غم ماست!

مردم ما خود بارها رنج و مصیبت ناشی از زلزله و دیگر بلایای طبیعی را تجربه کرده و با آن آشنا می‌باشند و قطعاً در این لحظات همسایگان‌مان را تنها نخواهند گذاشت. در این روزهای سخت در کنار شما دوستان و مردم هم‌تبار و همسایهٔ افغانستان خواهیم بود و بار دیگر مراتب هم‌دردی عمیق و صمیمانهٔ خود را با شما مردم و زلزله‌زدگان افغانستان اعلام‌ می‌داریم.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

سه کشور اروپایی و مکانیسم ماشه: انگیزه‌ها، پیامدها و راه‌های پیش رو

ما دوباره دست در دستان هم و برای دادخواهی و عدالت جمع خواهیم شد!

نقدی بر مقاله‌ی «تفکیک جنسیتی: مسئله‌ای مدرن در ساختار اجتماعی ایران»

از زبان رحمان هاتفی‎

گفتمان چپ: بایسته‌ها و درس‌های تاریخی

آشتی ملی؛ از بیانیه تا عمل: گذار از بحران‌های جمود سیاسی به سوی آینده‌ای مشترک