کشورهای جهان یا دارای عمق استراتژیک اند، و یا بخشی از عمق استراتژیک کشورهای دیگرمحسوب می شوند. از جملە کشورهائی کە دارای عمق استراتژیک اند، ایالات متحدە آمریکا، روسیە، و چین اند؛ و قدرتهای نوظهور و مدعی دیگری مانند جمهوری اسلامی هم بە عمق استراژیک می اندیشند، کە البتە بنوعی بە آن دست هم یافتەاند. از سوی دیگر، کشورهائی کە بخشی از عمق استراتژیک دیگر کشورها محسوب می شوند افغانستان، سوریە و عراق اند.
اما کشورها و یا مناطقی کە عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب می شوند، کجا هستند؟ می توان گفت کە این مناطق عمدتا در عراق، سوریە، یمن و لبنان قرار دارند. یعنی در مقایسە با دیگر کشورها می توان گفت کە عمق استراتژیک جمهوری اسلامی عمدتا در مناطقی واقع اند کە بشدت بحرانی اند، و این شاید مهمترین خصیصەای باشد کە این دولت را از دیگر دولتها در این زمینە جدا می کند.
تردیدی نیست تا عمق استراتژیک دولتها با ثبات تر باشد و از استحکام بیشتر سیاسی و اجتماعی برخوردار باشد، قدرت و توان آنها در رقابتها و درگیری های بین المللی هم بالاتر است، و بە همین نسبت تا عمق استراتژیک بحرانی تر باشد و از ثبات و استحکام لازم برخوردا نباشد، قدرت و توان رقابت و چانە زنی هم بە همان نسبت پایین تر و ضعیف تر است.
جمهوری اسلامی بعد از فروپاشی رژیم بعث در عراق و تغییراتی کە در منطقە خاورمیانە صورت گرفت، توانست برای خود عمق استراتژیک درست کردە و آن را توسعە بخشد، اما چنانکە اشارەشد تمامی کشورها و مناطقی کە عمق استراتژیک آن محسوب می شوند بشدت بحرانی اند و درگیر جنگ و یا اختلافات کشندە داخلی.
خصوصیتی این چنینی علیرغم ظاهر توان بخشی اش بە جمهوری اسلامی، اما درست بە علت همین خصلت خود برای نظام قدرت در ایران نە تنها ثبات بە ارمغان نیاوردە، بلکە بحرانهای همراە خود را وارد کشور کردە و بە مشکلات عدیدە آن افزودەاند. در واقع می توان گفت عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقە، بعنوان خصلتی پارادوکسال عمل می کند کە هم وهم قدرت را در درون نظام ایجاد کردە و هم همزمان ترس از خطرات بیشتر را.
جمهوری اسلامی در تمامی این سالها توانستە فقط در مناطق بحرانی و بحران زا برای خود عمق استراتژیک بنا کند. و این نشان می دهد کە این نظام از توان ساماندهی بهرەمند نیست و درست مانند خود نظامش در داخل کشور، از بی ثباتی و شرایط غیرمتعارف تغذیە می کند. بنابراین مشخص نیست کە حتی بە فرض ایجاد ثبات در داخل کشور و در مناطق عمق استراتژیک خود، تا چە حد بە ایدە ادامە ثبات وفادار خواهدماند.
ایدئولوژی جمهوری اسلامی بر خلاف لیبرال دمکراسی، کمونیسم و یا ایدەهای زمینی دیگر، یک ایدئولوژی جهانشمول نیست تا بتواند مرزهای میان فرهنگهای متفاوت را درنوردد؛ بنابراین خیلی سریع می تواند بە مرزهای نهائی خود برسد و از هویت تعرض گونەاش باز ماند. و شاید درست بە همین علت است کە مرتب مایل بە بحران سازیست.
در چنین شرایطی، حتی عمق استراتژیک هم معنای متعارف خود را از دست دادە و کارائی اش خیلی سریع مختل می شود. عمق استراتژیکی کە نتواند بە موازات عمق بخشی بە خود، برای کشور و مردم بهرەای داشتە باشد و ثبات و آرامش متعارف ایجاد کند، خیلی سریع بە ضد خود تبدیل می شود.