چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۳

چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۳

واقعیت‌های جدید در قفقاز و "جادۀ ترامپ": روی کاغذ صاف و روان بود!
ایروان به یک آزمایش پرداخت: سیستم اتحادهای سنتی و تضمین‌های واقعی را به نفع وعده‌های توهمی غرب رها کرد. روی کاغذ، همه چیز زیبا به نظر می‌رسد: صلح، همکاری، فناوری،...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
نویسنده: برگردان: سیامک سلطانی
روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغه‌ای و دیگر منتقدین،زمانی . می‌تواند دست‌مایه‌ای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: اسد
نویسنده: اسد
کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی...
کشتار ۶۷ تنها یک تراژدی ملی نبود، بلکه مصداق نقض فاحش و گستردهٔ حقوق بشر به شمار می‌رود. نهادهای بین‌المللی هم‌چون عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر بارها خواستار روشن...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی...
خوش‌بینی طرف ایرانی در مورد موضع کرملین در این مورد ممکن است با واقعیت دشوار امروز در تضاد باشد. مشکل اینجا نه تنها طیف گستردۀ ارزیابی‌ها از اسناد امضا شده...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: یوری کوزنتسوف
نویسنده: یوری کوزنتسوف
کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی
ابلاغ «جراحی ساختار وزارت جهاد کشاورزی»، که ازجمله حاوی انحلال سازمان منابع طبیعی بود، بلافاصله با واکنش کارشناسان و سمن‌های تخصصی مواجه شد. به‌دنبال این برخوردهای فعال ۷ روز بعد...
۴ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار نهادهای شهروندی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است
دو ماه مانده به انتخابات پارلمانی، بحران جاری دولت در لاهه بار دیگر تشدید شده است. روزنامه چپ لیبرال به نقل از یک منبع ناشناس نزدیک به دولت از «هرج...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
فرخ نگهدار در واکنش به بيانيه جبهه اصلاحات ایران | گفتگو با آذر منصوری و ابراهیم اصغرزاده
سخنان فرخ نگهدار در کلاب‌هاوس ایران من: «آشتی ملی، نسخه‌ای برای بقای ایران»؛ در واکنش به بيانيه جبهه اصلاحات ایران | گفتگو با آذر منصوری و ابراهیم اصغرزاده؛ ▫️بیانیه گامی...
۳ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: فرخ نگهدار
نویسنده: فرخ نگهدار

جنبشهای کارگری آیا امیدی هست؟

در مكزيك، كارگران فدراسيون و اتحادهاي جديد متمايل به چپ تشكيل داده‌اند. در ونزوئلا، با الهام از راديكاليسم دولت هوگو چاوز فدراسيون كارگري جديد جايگزين فدراسيون فاسد گذشته شده است. در برزيل، در پي ناآراميهاي ناشي از عدم موفقيت دولت لولا دا سيلوا در مبارزه پيگير با نئوليبراليسم، در حزب كارگر انشعابي رخ داد كه داراي عناصر چپ‌گرا ميباشد.

فرناندو ای گاپاسین و مایکل دی ییتس
(Fernando E. Gapasin & Michael D. Yates)

 

در طول سی سال گذشته، به واسطهُ ضربات پی در پی سرمایه‌داری به جنبش­های کارگری، مبارزه طبقاتی کاملاً یک طرفه بوده است.  وقتی در اواسط دهه ۷۰ تازیانه رکود سرمایه به اقتصادهای پیشرفته سرمایه‌داری آغاز شد، سرمایه‌داری با باور به این­که بهترین شیوه برای حفظ و افزایش سود در شرائط کسادی و بیرمقی سرمایه کاستن هزینه‌های کار می­باشد، موضع تهاجمی به خود گرفت. دولت­ها و آژانس­های وام دهنده جهانی، از قبیل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، سیاست­های خود را در راستای ایجاد ناامنی فزاینده در بین کارگران تنظیم کردند.

 

لیست بلند بالائی از اقدامات انجام شده از طرف دشمنان طبقه کارگر که با مرور آن حالت افسردگی به انسان دست می­دهد از این قرار است: کاهش دستمزد و مزایا (و به تبع آن افزایش صدمات حین کار و مشکلات بهداشتی، که این روزها به ندرت از طرف آژانس­های عمومی اعلام می­شود)، تعطیل کارخانه‌ها و اماکن عمومی، راه‌اندازی جنگ ایدئولوژیک از طرف راست، خلع سلاح دولت رفاه اجتماعی، خصوصی سازی خدمات عمومی، لغو قوانین کار، کاهش مالیات­ها، دستیابی به منابع کار ارزان، توافقنامه‌های تجاری ضد کارگری، و تجاوزهای آشکار و مستقیم بر علیه کارگران.  به شرایط حاکم در “بلوک شرق” سابق باید به طور ویژه توجه کرد.  این کشورها شاهد به سرقت رفتن و خصوصی سازی گسترده اموال هستند که در مالکیت عموم بوده است. این پدیده، همراه با حذف تقریباً همهُ اشکال مصارف اجتماعی منجر به بیکاری ده‌ها میلیون نفر، اشتغال کاذب ده‌ها میلیون نفر دیگر، و مرگ زودرس ده‌ها میلیون کارگر و افراد بازنشسته‌ شده است. جامعه چین شاهد زیر پا گذاشتن گسترده حقوق کارگر و رشد استثمار بوده است.

 

جنگ طبقاتی از طرف کارفرمایان، علاوه بر صدمات آشکار و مستقیم به کارگران، ساختار اشتغال را عمیقاً تغییر داده است.  در مقیاس جهانی، میلیون­ها انسان زندگی می­کنند که یا کاملاً غیر شاغل و یا بطور کاذب شاغل می­باشند. این دسته از کارگران، دهقانان مهاجر از روستا به شهر که در حومه‌های پر جمعیت شهرها زندگی می­کنند شامل می­شود. در بین بقیهُ طبقه کارگر، انواع مشاغل موقت، از قبیل کارگران شاغل در منازل، کارگران فصلی، کارگران قراردادی، کارگران خود گردان (خود استثمار کننده) (self-employed) گسترش یافته است.  نسبت به دوران پس از جنگ جهانی دوم مشاغل دائم بسیار کمتر شده است. کارگرانی که زمانی به لحاظ شغلی احساس امنیت می­کردند، اکنون به راحتی ریشه‌کن شده و در دیگر نقاط کشور خود و یا دیگر کشورها در جستجوی کار هستند و طبقهُ کارگر هر کشوری را بیش از پیش چند ملیتی و ناهمگون می­کنند و این خود به پدیده­ای بسیار عادی تبدیل شده است.  و همه جا، فشار و خطرات ناشی از کار رو به افزایش است. نیاز به گفتن نیست که مجموعه تغییرات بر شمرده، مشکلات عدیده‌ای را برای کارگرانی ایجاد می­کند که در تلاش منتشکل کردن خود در اتحادیه‌ها و سازمان­های سیاسی هستند. لازم به یادآوری است که، در مقیاس جهانی، زنان بطور مضاعف در معرض تحمل مصائب زائیده سیستم استثمارگر کار موجود قرار دارند.

 

سازمان­های طبقهُ کارگر، بخصوص در کشورهای غنی، در مقابله با تهاجم سرمایه بکندی عمل کردند. در ایالات متحده، اتحادیه‌های کارگری به “قرارداد کار” که در اواخر دهه 40 و در دهه 50 ایجاد شد و به واسطه آن کارفرمایان مجبور به پذیرش اتحادیه‌های کارگری شده و اتحادیه‌ها کنترل نسبی بر محیط­های کار داشتند دل بسته بودند. این توافق محصول همکاری بین رهبران سنتی و رهبران واقع‌بین کارگری بود.  گروه اول برهبری مرتجعانی مانند جورج مینی (George Meany)، که یشدت ضد کمونیست و طرفدار امپریالیسم آمریکا بود، در تلاش آن بود تا چپ مترقی را با جنبش کارگری بیگانه سازد.  گروه دوم به رهبری کسانی مانند والتر رویتر (Walter Reuther) از (nited Auto Workers)، به این امید بودند که اعضای اتحادیه آن­ها موفق به دستیابی به زندگی با استاندارد طبقات میانی جامعه میشوند و خود نیز در اتحادیه‌های خود به قدرت می­رسند.  کارگران در ده‌های ۵۰، ۶۰، و ۷۰ به موفقیت­هائی دست یافتند اما وقتی کارفرمایان “قرارداد” را به زباله‌دان تاریخ سپردند،‌ کارگران بر سر دو راهی قرار گرفتند و اغلب آن­ها به هیچ اقدامی دست نزدند.

 

در اروپای غربی، طبقه کارگر بخشی از یک سیستم پیچیده صنفی بود که در آن احزاب سیاسی سوسیال دموکراسی طبقه کارگر به طور فعال در دولت شرکت داشتند و اتحادیه‌ها، در رابطه تنگاتنگ با این احزاب، در محیط­های کار قدرت چشم­گیری داشتند. در مجموع، این آرایش به نفع طبقه کارگر بود تا بتواند موجودیت دولت­های تمام عیار رفاه اجتماعی و حقوق و مزایایی که مورد رشک کارگران در هر کجای دیگر دنیا بودند را تضمین کند. میزان قوی بودن مدل اتحادیه‌ای در کشورهای مختلف متفاوت می­باشد. ضعیف­ترین آن در انگلستان می­باشد، که کارگران در دوران تاچر شکست­های پی در پی متحمل شدند و قوی­ترین آن در کشورهای اسکاندیناوی می­باشد. بطور کلی، در مقایسه با کارگران کشورهای آمریکا، بریتانیا، نیوزیلند، و استرالیا، کارگران کشورهای اروپای غربی موفق شدند دستاوردهای قبل از رکود نیمهُ دهه ۷۰  را حفظ کنند. کارگران اروپای غربی این موفقیت خود در مقابل کارفرمایان را به مقدار زیادی مدیون ترس کارفرمایان از اتحاد شوروی وقت و رشد کمونیسم در خانه هستند.  پس از سقوط اتحاد شوروی کارفرمایان جنگ طبقاتی را بیشتر جدی گرفتند و امروز کارگران در آلمان و حتی سوئد، فنلاند، و نروژ زیر فشار نئولیبراها هستند.

 

کارگران در مقابل قدرت سرمایه به شیوه‌های مختلف مقاومت می­کنند و سه دهه گذشته نیز از این قاعده مستثنی نیست.  در طول دهه ۱۹۹۰ حوادث هیجانی بسیاری رخ داد و امید آن میرفت که یک قیام کارگری در شرف تکوین باشد. شاغلین بخش عمومی در فرانسه در مخالفت با محدود کردن حقوق و مزایا به وسیله دولت، کشور را به پرتگاه تعطیلی تمامی فعالیت­ها کشاندند. کارگران صنعت اتوموبیل سازی در کانادا کارخانه‌ها را اشغال و در تلاش رادیکالیزه کردن کل جنبش کارگری آن کشور بودند. در ایالات متحده، رفرمیست­ها (American Federation of Labor and Congress of Industrail Organizations) (AFL-CIO) را در کنترل گرفتند، و کارگرانUnited Parcel Service  موفق به راه اندازی اعتصابی شدند که در پی داشتن اعتصاب­های مشابه را نوید می­داد.  طبقهُ کارگر موفق شد با گرایشات مختلف جنبش ضد جهانی شدن انگیزه‌های مشترک ایجاد کند – نمونه بارز آن در سیاتل بود – توانست خود را با جنبش رو به رشد دانشجوئی که برای بهبود شرایط محیط کار فعالیت می­کرد نیز متحد کند. انواع تشکل­های‌ ابتکاری، از قبیل ایجاد اتحادیه‌های محلی، فعالیت­هائی در راستای نفی تبعیض­های جنسی و قومی، و فعالیت­های فرامرزی، شکل گرفتند که تعدادی نیز موفق بودند.

 

مخالفت با ویرانی‌های ناشی از سیاست­های نئولیبراسم در کشورهای فقیر گسترده بود. در آرژانتین، کارگران بیکار جنبشی قوی با پتانسیل عملیات مستقیم، از جمله خواباندن شاهراه‌های کشور، به هدف وادار کردن دولت به رسیدگی به خواست­های آن­ها مبنی بر ایجاد مشاغل و خدمات عمومی، به وجود آوردند. در آفریقای جنوبی، جنبش “فقرا”، که غالباً فعالیت آن خارج از جنبش کارگری بود، به وجود آمد که مبارزات مردم محلات در راستای دستیابی به مسکن، آب، و برق و لغو بدهی کشورهای فقیر را سازماندهی می­کرد. در مکزیک، از اولین روز جاری شدن نفتا (North American Free Trade Agreement, NAFTA)، زاپاتیست­ها برای حق خودگردانی دهقانان وارد مبارزه شدند. در برزیل، جنبش دهقانان بی زمین با حزب سراسری کارگران، نه تنها برای “زمین برای دهقانان بی زمین”، بلکه برای بقدرت رساندن لولا دا سیلوا (Lula da Silva) متحد شد.

 

با وجودی­که اشکال متنوع مبارزات و جنبش­های گوناگون دارای تأثیرات معین و چشم­گیری در مبارزه طبقاتی بودند و هر کدام از آن حرکت­ها برای جنبش کارگری و متحدین آن به موفقیت­هائی نیز منجر شد، اما نه به طور مجزا و نه به مثابه یک مجموعه نتوانستند به نقطه عطفی در مبارزهُ طبقاتی تبدیل شوند.  تعداد اتحادیه‌ها روز به روز کمتر، و غارت نئولیبرالیسم بیشتر شده است.  پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، امپریالیسم آمریکا از آن به عنوان پوششی برای ضرب وشتم نظامی و حرکات تجاوزگرانه خود بر علیه حقوق و امنیت کارگران استفاده و به طور کاملاً آشکاری حالت تهاجمی به خود گرفته است.

 

با توجه به عدم موفقیت مبارزات دهه ۹۰ در تأثیرگذاری بر مناسبات سرمایه‌داری، جنبش­های کارگری در عین ناامیدی اعتقاد به ایجاد تغییرات پیدا کردند. رهبران جنبش­های کارگری عادت دارند در مواقع افت جنبش­های کارگری عوامل خارجی را مقصر بدانند. این نوع برخورد تقریباً عمومیت دارد.  با توجه به غیر قابل مهار بودن پیشرفتهای تکنولوژیکی و گسترش سرمایه به وسیله اتحادیه‌های کارگری، به نقش کارگران در تولید آسیب فراوان وارد می­شود. تغییرات در ترکیب نیروی کار تقریباً انسجام و اتحاد کارگران را غیر ممکن کرده است. در ایالات متحده بکرات متحده شنیده می­شود که قوانین کار حتی ارزش آنرا هم ندارند تا به خاطر آن­ها کارگران را بسیج کرد. بنا بر این، وقتی ابتکارات کارساز نیستند، یأس و ناامیدی و بینش: “شرایط بر علیه کارگران عمل می­کند” غلبه می­کند، و نتیجه گرفته می­شود که نباید بیهوده تلاش کرد.

 

از طرف دیگر، شکست و ناکامی، تجزیه و تحلیل عملکرد خود را در پی خواهد آورد.  آشنائی ما از ایالات متحده خیلی بیشتر از جاهای دیگر است، پس بهتر است به طور اجمالی ببینیم در آنجا چه می­گذرد.  نظر به شرائط اسفبار جنبش کارگری در ایالات متحده، به کرات اتفاق افتاده است که نیروهای رادیکال مطرح کنند که صحبت و تلاش در جهت احیاء جنبش کارگری بی­فایده است. این یک اشتباه است. به طور نمونه، طرفداران اتحادیه‌های صنفی در اروپا مشتاقانه نظاره‌گر جنبش کارگری در ایالات متحده هستند.

 

وقتی جان سوئینی (John Sweeney) در سال ۱۹۹۵ به ریاست AFL-CIO رسید، گرایشات چپ در جنبش اتحادیه‌های صنفی اروپا اعتقاد داشتند که “صداهای نو” (New Voices) در حکم پایان عمر سیاست­های دوران جنگ سرد که سیاست­های اتحادیه‌ها در آمریکا را در انحصار داشتند می­باشد. برای تعدادی از رهبران اتحادیه‌های صنفی و گروه قابل توجهی از چپ­ها در اروپا، اقداماتی از قبیل فرستادن نمایندگانی به فوروم اجتماعی جهانی (Global Social Forum) در برزیل و شرکت در مبارزات بر علیه گلوبالیزاسیون به عنوان حرکت­های چپ محسوب می­شدند. به نظر می­رسید که برنامه “شهرهای اتحادیه”، از ابتکارات AFL-CIO، فدراسیون را فعالانه در جهت اتحاد وسیع­تر و پذیرش مسئولیت در سراسر آمریکا پیش می­برد. AFL-CIO نیز از موضع ضد مهاجرتی خود-که از ابتدای پیدایش در سال ۱۸۸۱ حامل آن بود- به سیاست حمایت از کارگران غیرقانونی و حق تجمع و تحزب برای آن­ها  قائل شدن روی آورد. اروپائی­ها، AFL-CIO را یک نیروی “چپ” در آمریکا و در سطح جهان و یک نیروی بازدارنده در مقابل سیاست­های ضد کارگری- نئولیبرالی می­شناسند.  با انتخاب رهبری “صداهای نو” برای هدایت AFL-CIO در سال ۱۹۹۵  این امید جان گرفت که ضعیف­ترین جنبش­های کارگری در ثروتمندترین کشورها خود را باز می­یابند.

 

در پی به یأس تبدیل شدن این امید در ۱۰ سال بعد، این بحث جدی و مستدل مطرح شد که کارگران متشکل چگونه می­توانند از حاشیه‌روی اجتناب کنند.  نظر به اینکه در آمریکا قدرت واقعی در دست اتحادیه‌های منفرد هست (AFL-CIO فقط یک در صد اتحادیه‌ها را کنترل می­کند)، پیشنهادات برای تغییر از طرف تعدادی اتحادیه و تعدادی منفرد مطرح می­شد. این منفردین در دو کاتاگوری می­گنجند: یک گروه که به وسیله اتحادیه جهانی شاغلین بخش خدمات (SEIU) و اخوت جهانی رانندگان کامیون (IBT) رهبری می­شود بر این اعتقاد است که بحران را می­توان از طریق تغییر ساختاری جنبش اتحادیه‌ای مهار کرد.  گروه دوم به وسیله خود AFL-CIO  رهبری می­شود.

 

SEIU در برنامه ۱۰ ماده‌ای خود – اتحاد برای پیروزی – بر اهمیت خدمات درمانی همگانی، حق تشکل‌یابی، ایجاد جنبش جهانی کار، و تقویت سیستم سیاسی انتخابات انگشت می­گذارد. اما مرکزی­ترین مورد در برنامه SEIU مورد تشکل‌یابی در مقیاسی آن­چنان وسیع می­باشد، که هیچ سرمایه‌داری نتواند با کاهش مزد کارگر در مقابل رقبای خود به امتیازی دست یابد. اتحادیه‌هائی که کارگران غیر متشکل را متشکل کرده‌اند باید مورد تقدیر قرار گیرند.  برنامه SEIU بر ادغام اتحادیه‌ها در اتحادیه‌های بزرگتر و پیشروتر در ۱۵ بخش اقتصاد تأکید می­کند. این طرح در تلاش ایجاد اتحادیه‌های بزرگی هم­چون اتحادیه‌های موجود در استرالیا و اروپا است.  این طرح بر این است که اتحادیه‌های متشکل کننده این بخش­ها را رهبری و منابع بیشتری برای متشکل کردن بوجود می­آورند.

 

IBT در برنامه ۷ ماده‌ای خود – چه راهی در پیش روی AFL-CIO می­باشد؟ – خیلی کمتر بر رفرم تأکید می­کند و اساساً بر اهمیت فعال کردن AFL-CIO تأکیدی نمی­کند.  IBT همانند SEIU خواهان ادغام هرچه سریع­تر اتحادیه‌ها، پرداختن بدهی­های اتحادیه‌ها به  AFL-CIOبه اتحادیه‌هائی که به تشکل‌یابی اهمیت می­دهند، و بازبینی مکانیزم­های مورد بحث AFL-CIO می­باشد. IBT استدلال می­کند، و SEIU هم آنرا پذیرفته است، که اختلاف در حوزه قدرت باید توانائی اتحادیه را در نظر بگیرد.

 

AFL-CIO سراسری برنامه ‌خود را در ماه مارس امسال به این شرح منتشر کرده است “برپائی جنبش کارگری واحد: ایجاد شرایط پایدار و شوراهای کارگری منطقه‌ای.”  اولین پاراگراف برنامه چنین می­گوید: “جنبش کارگری در آمریکا با بزرگ­ترین چالش خود روبروست و رمز موفقیت ما در این است که سریع و در مقیاس گسترده قدرت سیاسی خود را توسعه دهیم… به طور چشمگیری کیفیت کار سازمان­های محلی و ملی را تقویت کنیم، که در این راستا مبرم­ترین مسئولیت ما اجرای برنامه‌ AFL-CIO  می­باشد.”  دو مورد از برنامه که هدف و ساختار تشکیلاتی آن­را بیان می­کند به این شرح است:

 

هدف ما باید برنامه‌ای واحد، مؤثر، و قادر به سازماندهی باشد که بتواند اعضا را هر جا که کار و زندگی می­کنند حول مسائل مبرم در مقیاس منطقه‌ای، ایالتی، و ملی به هم وصل کند.

 

فدراسیون­های ایالتی و شوراهای کارگری باید در قبال عدم موفقیت خود در پیشبرد برنامه‌ای که در مقیاس ملی تصویب شده است پاسخگو باشند. AFL-CIO به مثابه سازمانی در مقیاس ملی باید از این که این برنامه‌ها بازتاب همکاری بین فدراسیون­های ایالتی و شوراهای مرکزی کارگری می­باشند، و با حمایت، کارآموزی، همکاری و منابع کافی به مورد اجرا گذاشته می­شوند اطمینان حاصل کند. AFL-CIO باید دارای قدرت کافی باشد و بتواند بر عملکرد یک تشکل ایالتی یا منطقه‌ای اشراف و کنترل داشته باشد.

 

از این بحث­ها می­توان چنین نتیجه گرفت که نیاز به تشکیل فدراسیون کارگری رقیب، مانند ایجاد CIO در سال­های ۱۹۳۰، به دلیل عدم موفقیت AFL در متشکل کردن کارگران صنایع تولیدی بزرگ احساس شد.

 

هم­زمان با این بحث­های فشرده و گاهاً تند در باره‌ آینده‌ جنبش کارگری، از طرف افراد و گروه­های مترقی اقداماتی چند انجام شده است.  مهم­ترین این اقدامات تشکیل سازمان “کارگر آمریکا بر علیه جنگ – US  (USLAW)Labor Against the War ” در سال ۲۰۰۳ بود.  این سازمان، متشکل از افراد، اتحادیه‌ها، و دیگر سازمان­های مترقی، نه تنها مخالف جنگ آمریکا در عراق بلکه مخالف سیاست خارجی آمریکا هست.  بیانیه اعلام موجودیت این سازمان، در مقابل تاریخ چرکین حمایت کارگران متشکل از امپریالیسم آمریکا بر سیاست خارجی عادلانه، پایان اشغال کشورهای خارجی، به کارگیری منابع در حوزه‌هایی که نیاز به منابع دارند، انتقال نیروهای نظامی آمریکائی به کشور، حفظ حقوق مدنی و حقوق کارگران و مهاجرین،  و همبستگی با کارگران و سازمان­های آن­ها در اقصی نقاط دنیا تأکید دارد.

 

کارگران دیگر کشورها هم نگاهی به درون داشته‌اند و بعضاً هم اقداماتی انجام داده‌اند.  در مکزیک، کارگران  فدراسیون و اتحادهای جدید متمایل به چپ تشکیل داده‌اند.  در ونزوئلا، با الهام از رادیکالیسم دولت هوگو چاوز فدراسیون کارگری جدید جایگزین فدراسیون فاسد گذشته شده است. در برزیل، در پی ناآرامی­های ناشی از عدم موفقیت دولت لولا دا سیلوا در مبارزه پیگیر با نئولیبرالیسم، در حزب کارگر انشعابی رخ داد که دارای عناصر چپ‌گرا می­باشد. در زیمبابوه، گروه­های جدید کارگری سیاست­های رژیم موگابه را به چالش کشیده‌اند. در آلمان، بحث آسیب دیدن اعضای جنبش کارگری به واسطه سیاست­های ائتلاف سوسیال دموکراسی و سبزها در نتیجه کاهش مزایای سیستم تأمین اجتماعی در جنبش کارگری در جریان است. کارگران فرانسوی و ایتالیائی هر کجا که حقوق و مزایای کارگری مورد تعرض قرار گرفته است قدرت خود را  به نمایش گذاشته‌اند. و در کشورهای فقیر (به عنوان نمونه، اکوادر و بولیوی)، کارگران، همان دهقانان مهاجر، و مردم بومی در مقابل تهاجم نئولیبرالیسم آشکارا شورش کرده‌اند.

 

با شکل‌گیری گروه­بندی­های جدید و تغییر استراتژی در جنبش کارگری، ما بر این باوریم که نکات عدیده‌ای باید در نظر گرفته شوند. اولاً،  این واقعیت که عرصه‌های مختلف از قبیل: محل کار، محلات مورد سکونت، روابط فامیلی، سازمان­های مدنی و مذهبی، و غیرو بخشی از زندگی کارگران را در بر می­گیرند. هر کدام از این­ها می­تواند محل سازماندهی باشد، و هیچ­کدام نباید از نظر دور داشته شود. در تمامی این عرصه‌‌ها، این واقعیت که مردم دارای فرهنگ­ها و وابستگی­های متفاوت می­باشند باید در امر سازماندهی کردن به عنوان نکته مرکزی در نظر گرفته شود. هر چند خواسته‌های کارگران در محیط کار می­توانند مکمل خواسته‌های آن­ها در محلات مورد سکونت باشند، مثلاً وقتی که کارگران همزمان خواستار دستمزد بیش­تر و مسکن بهتر می­شوند، این خواسته‌ها در عرصه‌های مختلف متفاوت می­باشند. هر چند تاکتیک­های به کار گرفته شده در طرح خواسته‌ها نیز می­توانند مکمل هم باشند، مثلاً کارگران می­توانند در محل­های کار و هم­چنین در مقابل دفاتر مقامات دست به اعتصاب بزنند، این تاکتیک­ها در عرصه‌های مختلف متفاوت می­باشند. حائز اهمیت است که به یاد داشته باشیم که آینده جنبش­های کارگری می­تواند به توانائی و قابلیت اتحادیه‌ها و فدراسیون­های محلی، به مثابه ابزار قدرت جنبش کارگری  بستگی داشته باشد. کارگران و مردم از طریق اتحادیه محلی  با جنبش کارگری در ارتباط هستند. این واقعیت به این معنی نیست که به سازمان­های ملی و بین‌المللی نیاز نیست؛ البته که به وجود آن­ها نیاز هست. در هر صورت، وقتی قدرت از بالا اعمال می­شود، دیکتاتوری بوروکراتیک زاده می­شود.

 

در راستای متشکل کردن جنبش کارگری، یکی از شیوه‌های ایجاد مرکز قدرت منطقه‌ای ، برپائی مراکز متعدد کارگری می­باشد. در این مراکز، کارگران بدون در نظر گرفتن اینکه شاغل باشند یا نه با هم محشور می­شوند.  این مراکز می­توانند بر پایه محل کار و یا محل سکونت، بدون در نظر گرفتن اینکه کارگران در چه صنایعی شاغل باشند شکل بگیرند. تجربه این نوع مراکز کارگری در همه جای دنیا، بویژه در بین کارگران با درآمد کم، کارگران شاغل در محیط­های با ضریب خطر بالا، و کارگران مهاجر چشمگیر می­باشد. این مراکز به طرق مختلف می­توانند مثمر به ثمر باشند:  ایجاد فرصت برای کارگران برای برپائی تجمعات محلی و پای درد دل هم نشستن، آموزش حقوق پایه‌ای کارگران، انتقال و کسب آگاهی­های سیاسی به شیوه‌های کم هزینه‌تر، و تلاش در راستای ایجاد آن­چنان جنبش کارگری که بتواند به دستاوردهای مهمی چون “دستمزد عادلانه” دست یابد. این مراکز هم­چنین می­توانند برای دسترسی اتحادیه‌ها به کارگران مهاجری که قادر به تکلم به زبان انگلیسی نیستند و در غیر این­صورت دسترسی به آن­ها مشکل می­باشد مورد استفاده قرار گیرند.

 

دوم، در هر نوع سازماندهی، افرادی که بالاترین آگاهی طبقاتی را دارا می­باشند باید به عنوان محور در نظر گرفته شوند. این افراد کسانی هستند که قادر هستند موضوعات را به خوبی و روشنی برای دیگران بیان کنند و رابطه بین موقعیت­های محلی و جهانی و هم­چنین رابطه بین اشکال گوناگون نابرابری در همه جوامع سرمایه‌داری را درک می­کنند. با توجه به خصلت سرمایه‌داری مدرن،‌ زنان و افراد متعلق به نژادهای مختلف با بالاترین آگاهی­های طبقاتی باید رهبران کلیدی هر جنبش کارگری باشند. و بطور هم­زمان، باید تلاش کرد تا ضعیف­ترین حلقه‌های سیستم سرمایه را شناسائی کرد؛ اینجاست که آگاه­ترین کارگران می­توانند مؤثرتر واقع شوند. کارگران حمل و نقل، کارگران مخابرات، کارگران صنایع غذائی، کارگران تکنولوژی مدرن، و دیگران باید در مراکز کلیدی سازماندهی شوند و نیروی خود را به هر شیوه ممکن بکار ببرند.

 

سوم، باید برای وصل کردن بخش­های کارگری که ثبات شغلی دارند و آن بخش­ها که ثبات شغلی ندارند تلاش کرد.  کارگران با ثبات شغلی آنانی هستند که شاغل هستند و از نظر شغلی در امنیت هستند و کارگران بی ثبات شغلی آنانی که یا شاغل نیستند و یا به لحاظ شغلی در امنیت نیستند. باید سازمان­های جنبش کارگری وسیع­تر از اتحادیه‌های کارگری معمولی باشند و بتوانند تمامی جنبش کارگری را زیر چتر خود بگیرند. شاید تسخیر کارخانه توسط کارگران آرژانتین و ونزوئلا نمونه‌هائی از این دست باشند.

 

 

 

چهارم و مهم­ترین، ما باید از خود بپرسیم که هدف جنبش کارگری چیست. کارگران چرا باید متشکل شوند؟  به زبانی دیگر اصول و راهنمای عمل یک جنبش کارگری چه هستند؟ نظر به اینکه اصول و راهنمای عمل یک جنبش به مقدار بسیار زیادی ساختار آن جنبش را تعیین می­کند، اگر پاسخی برای سؤال­های فوق نداشته باشیم، دلیلی برای بازسازیAFL-CIO  و اتحادیه‌های آن وجود ندارد.  نظر به اینکه برنامه‌های  SEIU  و IBT  به این سؤالات نمی­پردازند، بنا بر این ما فقط می­توانیم این گونه فرض کنیم که آنها خواهان ادامه اتحاد محافظه‌کارانه-مصلحت‌گرایانه هستند و امید به بازگشت “توافق کار” بسته‌اند.  به زبان دیگر، آنها خواهان تغییر نیستند و یا حداقل خواهان شرائط۴۰  سال قبل هستند.

 

 بیل فلتچر جونیر (Bill Fletcher Jr.) مشکل نهفته در این بینش را به شیوائی چنین بیان می­کند:

 

“جنبش اتحادیه‌ای آمریکا با مشکلی روبرو است که به آسانی قابل حل نیست.  اگر جنبش اتحادیه‌ای آمریکا بپذیرد که سرمایه جهانی درگیر جنگی نابود کننده بر علیه طبقه کارگر می­باشد؛ اگر بپذیرد که سرمایه‌داری آمریکا قصد دارد اتحادیه را از صحنه حیات آمریکا پاک کند؛ اگر بپذیرد که بدون یک دید انترناسیونالیستی بسیار مشکل می­باشد استانداردهای موجود هر بخش اقتصاد را تقویت کرد؛ اگر بپذیرد که کیفیت نیروی کار در آمریکا در حال تغییر است؛ اگر بپذیرد که سیاست خارجی آمریکا در خدمت دو جناح هیئت حاکمه می­باشد و منافع هیچ­کدام با منافع طبقه کارگر همسو نیست و هر دو در سلطه جهانی سرمایه ذینفع می­باشند؛ اگر بپذیرد که سیاست خارجی آمریکا زاینده تنفر بر علیه آمریکا در اقصی نقاط دنیا می­باشد، آنزمان طبقه کارگر متشکل آمریکا باید در برنامه عمل خود بازنگری کند.

 

بازنگری خود به این معناست که درون جنبش اتحادیه‌های صنفی و همچنین بین جنبش اتحادیه‌های صنفی و دیگر جنبش­ها دیالوگی برقرار شود. هدف این دیالوگ باید باز تعریف اتحادیه صنفی باشد.  این باز تعریف باید در راستای آن مسیری باشد که من و همکارم فرناندو گاپاسین آنرا “اتحادیه‌گرائی برای عدالت اجتماعی-Social Justice Unionism” می­نامیم. این امر به متشکل کردن و متحدیابی در بین دیگر اقشار جامعه محدود نمی­شود.

 

“اتحادیه‌گرائی برای عدالت اجتماعی” با این پیش فرض آغاز می­شود که “طرح نو – New Deal*” و دولت رفاه که زمانی واژه‌ای آشنا بود، غیر قابل برگشت هستند. در عین حال، احیاء بربریت، جنگ بی‌پایان، و پدیده فقر در بین مردم که در حال رشد فزاینده می­باشد باید متوقف شوند.  بنابر این، آینده اتحادیه‌های صنفی در این کشور باید در ارتباط با یک آرایش جدید سیاسی و مبارزه آگاهانه برای قدرت سیاسی و هم­چنین همراه با یک نوع نگرش کاملاً متفاوت به اتحادیه و دیگر سازمان­ها در دیگر کشورها باشد.  به زبانی دیگر، ما باید به آن تکبر و خود‌بینی که معتقد بود “همه راه­ها به آمریکا ختم می­شود” پایان دهیم.

 

در گفته‌های فلتچر این موضوع که آینده طبقه کارگر در گروی گرایش به چپ درون این طبقه می­باشد نهفته است. اگر، به عنوان مثال، یکی از اهداف جنبش کارگری از بین بردن فاصله بین فقیر و غنی و یا ایجاد برابری اجتماعی بیش­تر می­باشد، خود به خود این سؤال مطرح می­شود که آیا این خواست­ها در سیستم سرمایه‌داری قابل دسترسی هستند و یا طبقه کارگر (و اتحادیه و جنبش کارگری) باید متدهائی را در پیش بگیرند که با آن­ها نهادهای سرمایه‌داری را به انضمام سیستم اساساً استثماری مزدی را به چالش بگیرند. به تجربه ثابت شده است که تعدادی از رهبران که خود را چپ، رادیکال، و یا حتی سوسیالیست می­نامند، در عین حال معتقد هستند که طرح خواست­های سوسیالیستی به میزان زیادی ایده‌آلیستی و غیر عملی می­باشد. آن­ها با باور به این که برای دستیابی به این خواست­ها باید به قدرت بیش­تر دست یافت، طرح این خواست­ها را به آینده‌ نامعلوم وعده می­دهند. اما، شاید، داشتن اهداف بلندپروازانه پیش شرط دستیابی به قدرت می­باشد. تا مادامی که اتحادیه‌ها به تلاش در درون سیستم سرمایه‌داری قانع هستند، و قوانین پایه‌ای آنرا می­پذیرند، محکوم به نابودی هستند.  بحرانی که با آن درگیر هستیم نباید ما را کوته نظر‌تر بلکه باید دید ما را وسیعتر کند.

 

تاریخ شاهد نیاز به بازبینی رادیکال در جنبش­های جهانی کارگری، مانند “طبقه کارگر آمریکا بر علیه جنگ”می­باشد. طبقهُ کارگر بدون سوسیالیست­ها و کمونیست­ها، که متعهدترین و معتقدترین به برابری در همه عرصه‌ها و آماده ریسک کردن در صورت نیاز (و تشویق دیگران به نترسیدن از ریسک کردن) در راستای ایجاد جنبش­های قوی کارگری هستند، ره به جائی نخواهد برد. حتی در ایالت متحده محافظه‌کار، اتحادیه‌های CIO با رهبری چپ مبارزه بر علیه امپریالیسم و نژادپرستی را رهبری و موفق به کسب بیشترین دستاوردها شدند. این اتحادیه‌ها در حقیقت عملی را انجام دادند که استوارت آکوف (Stuart Acuff) مدیرAFL-CIO  معتقد است که اتحادیه‌ها الان باید انجام دهند: “ما باید برنامه‌ای را تعریف کنیم که قابلیت تغییر در زندگی مردم را داشته باشد.”

 

 

 

منبع: مانثلی ریویو (Monthly Review)   – ژوئن ۲۰۰۵

 

این مقاله از اخبار روز برگرفته شده است 

 

* “طرح نو- New Deal” – اشاره به برنامه فرانکلین روزولت رئیس جمهور آمریکا در سالهای بعد از “رکود بزرگthe Great Depression – ” می­باشد. روزولت واژه “طرح نو” را برای اولین بار در سخنرانی پذیرش کاندیداتوری ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۳۲ به کار برد. 

 

فرناندو ای گاپاسین استاد سابق روابط صنعتی و از محققین پیشتاز در زمینهُ توسعهُ اتحادیه‌های شهری  AFL-CIOبود. فرناندو دارای بیش از ۴۰ سال سابقهُ فعالیت در عرصهُ جنبش اتحادیه‌ای در آمریکا می­باشد و در حال حاضر مسئول شورای مرکزی کارگری یک اتحادیهُ منطقه‌ای می­باشد.

 

مایکل دی ییتس کمک سردبیر مانثلی ریویو می­باشد.  وی سالیان متمادی در دانشگاه پیتزبورگ در جانستون اقتصاد تدریس کرده است. مایکل نویسندهُ “نامگذاری سیستم: نابرابری و کار در سیستم جهانی (۲۰۰۴)”، “چرا اتحادیه مهم است (1998)”، و “ساعات طولانی و مشاغل کمتر: اشتغال و بیکاری در ایالات متحده (۱۹۹۴)”،است  که همه از انتشارات مانثلی ریویو می­باشند .

 

تاریخ انتشار : ۲۷ آذر, ۱۳۸۴ ۸:۴۰ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

ادامه »

افول قدرت‌های غربی از هولوکاست تا غزه

تصاویر استخوان‌های برجسته و چشمان فرورفته این کودکان، تنها پوسته فاجعه را نشان می‌دهد؛ عمق آن، خاموش‌شدن آهسته یک نسل است. پزشکان و متخصصان تغذیه هشدار داده‌اند: حتی اگر جنگ همین امروز متوقف شود، این کودکان با زخم‌های جبران‌ناپذیر جسمی و ذهنی، تا پایان عمر زندگی خواهند کرد

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مشروطه، روایتی از رؤیای ناتمام مردم‌سالاری در چنبره سلطنت و شریعت

تجربه مشروطه در ایران، برخلاف مدل‌های غربی که با تفکیک نهاد دین از دولت و نهادینه‌سازی حقوق شهروندی همراه بود، نتوانست به الگویی برای تحقق سکولاریسم، پاسخ‌گویی و دموکراسی بدل شود. ساختار قدرت در ایران، به‌جای گذار به مردم‌سالاری، با مقاومت سنت‌های استبدادی و مذهبی، مسیر را به سوی تثبیت دوباره قدرت در شکل جدید هموار کرد.

مطالعه »
بیانیه ها

کودتای دشمنان ایران در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سودای پوچ میراث‌داران آن

خانواده پهلوی بار دیگر در پی آن است که با پشتیبانی دشمنان بیگانهٔ ایران به قدرت بازگردد. اما جامعهٔ امروز ایران نه استبداد غالب ولایی و ناقض حقوق بشر را می‌طلبد و نه استبداد مغلوب سلطنتی مدرن و ناقض حقوق بشر را. خواست قاطبهٔ جامعهٔ مدنی و نیروهای مترقّی میهن ما برقراری جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و حقوق بشر است.

مطالعه »
پيام ها

«مرا بلند کن و بر شانه‌ات بنشان» رفیق حسن صانعی درگذشت!

حسن چهل سال پس از فاجعۀ پرپر شدن گل نورسیدۀ دخترش میترا به دست کوردلان، از دخترش، از گل دوست‌داشتنی زندگی‌اش، در پیوند با سرود انترناسیونال یاد می‌کند. آری فلسفۀ زندگی شخصی و سیاسی حسن در یک راستا قرار داشتند.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

واقعیت‌های جدید در قفقاز و “جادۀ ترامپ”: روی کاغذ صاف و روان بود!

روایت‌ یک‌سویه، بیماری تاریخی و همگانی

کشتار ۱۳۶۷؛ زخمی باز در تاریخ ایران و ضرورت دادخواهی…

راهرو ترامپ در قفقاز و خوش‌بینی های طرف ایرانی…

کنش‌گری کارشناسان و سمن‌ها در زمینۀ محافظت از منافع ملی

بحران دولت در هلند: پارلمان خواستار تحریم دولت اسرائیل شده است