در آستانه 32 امین سالگرد آغاز جنگ ایران و عراق قرار داریم. جنگی که ۸ سال به درازا کشید و میلیونها انسان از هر دو کشور را به خاک و خون کشید. دهها هزار زخمی و معلول و شیمیائی به همراه چندین هزار آواره جنگی و ویرانی های بسیار که تا کنون نیز آثار آن از پیکر شهرهای جنگ زده زدوده نشده اند، و قطعات بسیار بزرگی از گورستانهای شهرها که «قطعه شهدای جنگ» نام گرفته اند، برای مردم کشور مان یادآور آن دوران شوم وسیاه هستند. جنگی که توسط رهبر “نعمت الهی” نام گرفت، براستی نیز نعمتی بود که در وجه بین المللی آن، میلیاردها دلار سود به جیب کشورهای تولید کننده و فروشنده و دلالان اسلحه وارد نمود، و در وجه داخلی آن نیز منجر به فربه تر شدن کیسه کسانی گشت که در تقسیم سفره این “نعمت الهی” در رقابت با یکدیگر قرار داشتند.
هنوز هم بحث های بسیاری در رابطه با علت آغاز و نیز”آغازگر جنگ”، در میان صاحبنظران مسائل ایران و نیز ناظرین سیاسی ، در جریان است. برخی سازمانهای سیاسی، ازجمله سازمان ما با تاکید بر عادلانه بودن رفع تجاوز، تا مرحله آزاد سازی خرمشهر از شرکت در جنگ حمایت کرده و با وجود کارشکنی های فراوان از جانب انحصارطلبانی که حتا دفاع از مردم بی پناه در برابر متجاوزین را نیز در انحصار خود می دانستند، در جنگ شرکت کردند و جانباختگان بسیاری را نیز به مثابه بهای این سیاست، پرداختند.
بررسی درستی و یا نادرستی آن سیاست، هدف کنونی این نوشته نیست؛ اما آنچه که هرگز نباید فراموش شود، فاجعه مرگ انسانها، از هم پاشیدگی بسیاری زندگی ها در نتیجه کشته و یا مجروح و معلول شدن انسانها و نیز ویرانی شهرها و نابودی زیرساختهای شهری است که تا کنون نیز درشهرهائی از مناطق جنگی آندوره، هنوز نیز ترمیم نیافته و نشانگر تداوم زندگی سخت و دردناک مردم این مناطق است. درست در همین رابطه است که وقتی اینروزها صدای ناقوس شوم جنگ از حنجره های جنگ طلب شنیده می شود، پیش و بیش از هرچیز به همراه مردم در این کابوس وحشتناک فرو می رویم که: «باز هم جنگ»، «بازهم پشته ها از کشته ها»، «بازهم انبوه بیشمار معلولین»، « باز هم مادران داغدار و همسران و کودکان جاودانه در انتظار».
تلاشهای اسرائیل در یافتن “همراه”
آنچه که موجب نگرانی همه انسانهای صلح دوست و محالف جنگ و ویرانی، گشته است، بالا گرفتن “تب” تبلیغاتی است که در رسانه های گروهی بین المللی، بر سر حمله قریب الوقوع اسرائیل و چه بسا نه به تنهائی، به ایران است. روزی نیست که در رسانه ها شاهد خبری در رابطه با این گفته و یا ان گفته فلان مقام اسرائیلی در رابطه با تدارک حنگی این کشور و نیز رایزنی مقامات عالیرتبه آن در گوشه و کنار جهان، جهت جلب “همراه” در این ماجراجوئی خطرناک نباشیم. حرکتی که براحتی می توان ابعاد فاجعه آمیز آنرا گمانه زد، اما هرگز قادر به تخمین عمق «فاجعه انسانی» منتج از آن نخواهیم بود.
آنچه که تاکنون پیش رفته است را بجرات می توان عدم موفقیت اسرائیل در جلب نظر بارک اوباما و دستگاه دولتی وی در همراهی با اسرائیل در این جنگ روانی علیه ایران، نام نهاد. تمامی شواهد، حکایت از آن دارند که باراک اوباما و دستگاه اداری او برنامه جنگ با ایران را در دستور کار خود ندارند. حال این مقاومت در برابر لابی نیرومند اسرائیل در آمریکا و نیز رقیب انتخاباتی باراک اوباما و جناح طرفدارش، تا کجا ادامه خواهد داشت، قطعا بستگی به بسیاری عوامل چه در داخل و چه در خارج از آمریکا، خواهند داشت. از جمله این عوامل نیز مواضع و سخنان تند و پرخاشگرانه مقامات رسمی جمهوری اسلامی است که همواره موجب شادی سران جنگ طلب اسرائیل و محافل تند روی بین المللی و نیز رسانه های مورد حمایت آنان گردیده است.
اما از این نکته نیز نباید غافل بود که جنگ منطق خود را دارد؛ در عین خوشبینی به امکان موفقیت تلاش نیروهای طرفدار صلح در مهار کردن آتش جنگ طلبان، اما هوشیاری های لازم از تحرکات بین المللی را نیز نباید از دست داد.
بر اساس گزارش رسانه های بین المللی، قرار است که از ۱۶ سپتامبر، مانور دریائی بزرگی با شرکت ۲۵ کشور از جمله: آمریکا، فرانسه، انگلستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و … انجام گیرد. در این مانور قرار است که راههای حفظ تردد کشتیرانی در تنگه هرمز، جمع آوری مینهای آبی و واردن آوردن ضربه بر حریف، چه در خشکی و چه بر روی آب، مورد تمرین قرار گیرد.
جالب توجه این است که پایان این مانور روز ۲۷ سپتامبر اعلام شده است، و این درست در همان روزی است که قرار بود بارک اوباما درواشنگتن با نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل دیدار داشته باشد. روشن است که گامهای اخیر باراک اوباما در رابطه با ایران را نبایستی که تنها در چارچوب واکنش به یاوه گوئی های اخیر مقامات ایران در رابطه با اسرائیل و یا حتی گزارشات در مورد آخرین وضعیت ایران در مسئله هسته ای، دید.
بدترین انتخاب ممکن برای رهبران کنونی جمهوری اسلامی، اینست که مانند آندوره، این جنگ را نیز در صورت بروز آن، “نعمت الهی” بنامند و مردم را به مقاومت در برابر ” توطئه استکبار جهانی و رژیم اسرائیل” تشویق کنند. تردیدی نیست که بخشی از جامعه و نیروهای سیاسی آن نیز در مقام دفاع از کشور در برابر تجاوز قرار خواهند گرفت. قطعن راههای دیگری وجود دارند که با کمی درایت و تدبیر در سیاست، بتوان با کمک بخش صلحدوست جامعه جهانی، بر این آتش افروزیهای جنگ طلبانه مهار زد و کشور را از سقوط در جهنم جنگ و ویرانی رهانید. این وظیفه هر انسان صلحدوست و مخالف با جنگ است که از هر امکانی در محالفت نه تنها با جنگ، بلکه حتی با تبلیغ روانی آن نیز از طرف رسانه های سخنگوی جنگ طلبان، استفاده کرده و در برابر آن ایستادگی کند.