در تاریخ اخیر دولت های روسیه، هر جنگی عواقب سیاسی بر جا گذاشته است. جنگ جهانی اول سبب سقوط امپراطوری روسیه گردید و انقلاب بولشویکی را پایه گذاشت.
اگر همت و از جان گذشتگی مردم و کمونیستهای شوروی در سالهای ۴۰ نمی بود، ارتش آلمان شهرهای این کشور را یکی پس از دیگری در مینوردید.
در آغاز دهه ۸۰ میلادی وزرا و ژنرال های دفتر نشین شوروی تصمیم به فتح افغانستان گرفتند. نتیجه سی هزار کشته، اعمال تحریمهای کمرشکن، و در نهایت تسلیم و فروریزی شوروی در اواخر سده بیستم شد.
در سرکوب چچن ها، اگر جهان دخالت می کرد و حرکت چچن ها را به رسمیت میشناخت، روسیه توان مهار آن را نداشته و چه بسا تسلیم می شد. ولی از آنجایی که سرکوب چچن ها یک موضوع داخلی به حساب میآمد روسیه به راحتی خانواده «غدیرف» را خرید، چچن ها را مهار کرد و پوتین و دولت وی نزد مردم در سکوی نخست قهرمانی جای گرفتند.
پس از تصرف برخی مناطق کوچک متعلق به کشورهای همسایه، این شبه به وجود آمد که روسیه هنوز دارای یک ارتش بزرگ و قدرتمند است و می تواند کشورها و مناطق نزدیک به خود را تصرف نماید.
این تصور غلط و دور از واقعیت، در چندین دهه گذشته مدام کار دست مردم این کشور داده، رهبران روسیه را هار نموده، کشور روسیه را به انزوا کشانده و به اروپا و آمریکا فرصت داده که در راستای دست یابی به مقاصد خود، روسیه را به تبدیل به مترسکی در برابر مردمشان بکنند.
نگارنده قبل از تجاوز آشکار روسیه به اوکراین نوشت که اوکراین لقمه چربی برای دندان های روسیه نیست. امروز پس از گذشت یک سال و اندی می بینیم که روسیه با آن ارتش «مقتدر» خود در باتلاق اوکراین اسیر گشته و بر همین مبنا جنگ گرگها در کرملین آغاز شده است.
در اینجا باید خاطرنشان کرد که «یوگنی پریگوژین» یک شخص، که تا دیروز در دالانهای پناهگاه زیرزمینی آقای پوتین به قول روسها با پا در می گشود، نیست که اینچنین بیدریغ سخن می راند. اگر چه او چندی پیش به شخص پوتین نیز حمله می کرد، اما اینک تغییر موضع داده و تنها به وزیر دفاع و ژنرالهای ستاد فرماندهی اکتفا کرده است. تردید نیست که در پشت سر ایشان جناحی به مراتب قدرتمندتر قد برافراشته است و پریگوژین در واقع سخن آنان را بر زبان می آورد.
در مصاحبه های اخیرش آقای پریگوژین چنان محبوبیتی در میان مردم پیدا کرده که حتی آقای پوتین را هم پشت سر گذاشته. شاید از این رو است که ذکر نام وی در رسانه های رسمی کشور مشخصا از طریق فرمانی ممنوع گردید.
آنچه که در زیر میآید واکاوی و نظر یک تحلیلگر مارکسیست نیست، بلکه نظر جناحی قدرتمند در روسیه است که توسط آقای پریگوژین بیان شده است.
بیان چنین نظرهایی در روسیه امروز که ذکر واژه جنگ با اوکراین مجازات کیفری به همراه دارد نشان از ژرفای یک اختلاف بزرگ است، که احتمالاً جناحی از درون کاخ کرملین در راستای تهی کردن اعتبار دولت حاکم دست به کار شده است.
پدربزرگهای ضعیف النفس:
پریگوژین انزوای پوتین را دلیل شکست های نظامی روسیه خوانده است. وی گفته که تهاجم به اوکراین برای روسیه به یک “شرم هیولایی” تبدیل شده، زیرا ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، از همان روز اول خود را منزوی کرد و اطلاعات در مورد روند درگیری را به وزارت دفاع معطوف کرد. آنها نیز او را گمراه می کنند. یوگنی پریگوژین، فرمانده مزدوران «واگنر»، افزود: کشور ما هنوز هم در انزوا است و براین پایه هیچ یک از تصمیم گیرندگان تا بحال [با ژنرال های میدانی و چگونگی پیروزی در جنگ] نشست حضوری نداشته اند. پریگوژین گفت همه تصمیمات آنها [در راستای تجاوز به اوکراین] تلفنی بوده است.
به گفته وی، در ابتدا برای همه روشن بود که ارتش روسیه دومین ارتش قدرتمند جهان نیست. «همه روی یک معجزه حساب میکردند، و آن معجزه سلاحهای هستهای تاکتیکی، یا بمب قدرتمندی که قرار بود به سمت ورشو پرتاب شود، بود. چنین حرفی بود، ولی جرات کافی وجود نداشت. پریگوژین خاطرنشان کرد: پدربزرگ های ضعیف النفس، نمی توانند حیطه راحتی خود را ترک کنند.
فرمانده ارتش مزدورها تاکید کرد: وزارت دفاع و کرملین همچنان امیدوارند که در جنگ پیروز شوند، اما به دلیل فقدان فرماندهی و کنترل عادی نیرو، موفقیت نظامی غیرممکن است. بنابراین، وزارت دفاع باید پوتین را “با دقت” بفریبد.
رئیس جمهور گزارش هایی دریافت می کند که به هیچ وجه با واقعیت مطابقت ندارد.
به گفته پریگوژین دو دستور کار شکل گرفته است: یکی روی زمین جنگ و دیگری روی میز رئیس جمهور. پریگوژین توضیح میدهد که به همین دلیل است که رئیس جمهور خبر از انهدام ۶۰ “لئوپارد” و حدود سه هزار سرباز دشمن می دهد. او افزود در مورد کیفیت ارتش روسیه مشکلاتی وجود دارد. در روزهای اول جنگ، «شویگو» هزاران سرباز روسی را که آماده ترین و حرفه ای ترین دسته ارتش که بخش بسیار کوچکی از ارتش ما این چنین آماده و حرفه ای هستند، را به کشتن داد.
به گفته وی، برای اینکه شویگو درجه مارشال و “ستاره قهرمان” را دریافت کند، جنگ علیه اوکراین لازم شد. همچنین این جنگ در راستای منافع “قطب الیگارشی که امروز در واقع کنترل روسیه را در دست دارد” بود. پریگوژین نتیجه میگیرد که برنامه های شایگو شامل انتصاب «ویکتور مدودچوک» “پدرخوانده” پوتین به عنوان رئیس جمهور اوکراین پس از پیروزی برق آسا، در راستای تقسیم تمام دارایی های ملموس این کشور بین خودیها و الیگارشی حاکم بر روسیه بوده است».
با بررسی دقیق رویداد ها، میبینیم که آنچه که پریگوژین می گوید زیاد دور از واقعیت نیست. وقتی الیگارشی حاکم بر روسیه کلیه ثروت این کشور را بین خود تقسیم کرده است، چرا نمی باید با اوکراین نیز چنین کند؟
جنگ ضربات مهلکی بر اقتصاد روسیه و اعتبار بینالمللی ارتش آن کشور وارد آورد.
اینک اوکراین و بسیاری از کشورهای اروپا و آمریکا خواهان استفاده از ذخایر ارزی روسیه که در بانکهای خارج قرار دارد و بلوکه شده است در راستای آبادانی اوکراین شده اند. آنها در پی اهرمهای حقوقی هستند تا توسط آنها این ذخایر به حساب دولت اکرائین واریز گردد.
در عرصه جهانی نیز فروش سلاح های روسی بی اعتبار شده. مثلا هند، یکی از مشتریهای پروپاقرص روسیه، قرارداد خرید بالگرد و زیر دریایی از روسیه را فسخ کرد و هیاتی برای خرید سلاح را به آمریکا فرستاد.
چین نیز اخیرا از عدم خرید نفت روسیه تا اطلاع ثانوی خبر داد. همزمان بسیاری از بانکهای چینی معاملات پولی با روسیه را به بهانه تحریمها لغو کرده اند. از طرفی نیز هر ماه بسته های تازه ای به تحریمها اضافه میشود.
با وجود تحریمها و سایر دشواریها، آقای پوتین و دولت الیگارش های روسیه همانند متحد ایرانی خود آقای خامنه ای به دروغ نقش تحریمها را ناچیز اعلام میکنند و خبر از پیشرفت های بزرگ در بسیاری از رشته های اقتصادی میدهند. این گفته شنونده را به یاد دستگاه ویروس یاب «برادران سپاه» می اندازد.
2 Comments
این ایران بود که سوریه را نجات داد و شهرتش به پوتین رسید .
تا پیش از محاصره کامل پایگاه نظامی لکاتیه بدست داعش و در معرض خطر قرار گرفتن جان نظامیان روسی و خانواده های انان، روسیه عملا درگیر جنگ سوریه نبود و داعش دختربچه های سوریه متحد پوتین را در جلوی دوربین آتش میزد و یا میفروخت .
لاوروف حتی پیشنهاد پناهندگی سیاسی به اسد و خانواده آش داد.
درست در همان زمان پوتین و برلوسکونی شامپاین جندهزاردلاری جلوی دوربین مینوشیدند
هالیوود بازیهایی که در دوره ترامپ به اوج رسید و با افول ترامپ در احتضار و در ارتباط است
ان زمان نیز این ضعف بزرگ سیستم سیاسی روسیه را یادگار رومانوفهای المانی دانستم و آن را عملا بیان نمودم (فیسبوک)
تشنجات و امواجی جهانی که به روسیه و اروپا محدود نمانده و نمیماند و گویای سقوط و فروپاشی جهانیست .
اما همه این داستانها هیچ تاثیری در برتری قطعی روسیه در برابر اوکراین نخواهد داشت و پوتین بهترست که راهی برای این علی بابا و چهل دزد بغدادی که خود آفریده و سرنوشت جنگ میهنی روسیه را به انان سپرده بیابد وگرنه واگنر و پوتین و شاید که حتی اوکراین و اروپا با یکدیگر بروند اما روسیه برجای خواهد ماند .
پایگاه نظامی لتاکیه درست میباشد .
به نفع همگان است که در دنیایی بدون واگنر به سر برند .
در خبرها آمده بود که پرچم واگنر را در اسراییل به اهتزاز دراورده اند 😂
جهودهای فاشیست المانی در سطح جهان (امریکا،انکلیس،اسراییل ،…)به بن بست رسیده و توان پذیرفتن شکست و تسلیم نهایی را ندارند ،اینگونه با تشنج آفرینی زالوصفتانه روزگار میگذرانند که راه حل نیست و به نابودی بیشتر بسیار سخت تر خودشان منجر میشود و نیز بی خسارت برای دیگران نیست.
اگر پوتین در همان روز نخست وقاحتها و جنایات و تجاوزات اسراییل و آلمانیها در سوریه پاسخی در شان یک متحد شرافتمند را میداد امروز اسراییل آتش صهیونیسم و فاشیسم المانی را به دروازه های روسیه نمیکشانید .
البته پوتین خودش هم مقصر نیست و پرورده پرورشگاه جاسوسی المان شرقی (جوجه فرانکفورتی های سوسیال نازی 😜) است و مملکتداری و ژیوپولتیک روسیه را از المانها آموخته است .
به هر شکل این وظیفه اوست که این دسیسه بزرگ تاریخی و میهنی را به هر شکلی منهدم کند
وگرنه خود و نهاد بین المللی پشتیبان و پشت سر او و این وقایع نابود خواهند گردید و روسیه همچنان برپا خواهند ماند .
همه تبارهایی که پایان نامشان واژه استان است و نیز قزاقستان که ستون فقرات همه ارتشهای منطقه بوده و میباشند و مرکز عصب تصمیم گیری و اقدام منطقه خود در طول تاریخ بوده اند و میباشند ،هرگز تسلط همجنس بازان یهودی المانی را نخواهند پذیرفت و قضیه شکل پایان جهانی به خود خواهد گرفت .
اینان بزرگترین ، حقیقی ترین اتحادیه نامریی همه زمانه هایند و از ترکستان و مغولستان سیستان و بلوچستان و پلستان (فلسطین) و تا عربستان و صربستان امتداد دارند و همگی انان شاخه یک درخت تناور و ریشه دارند و سرنوشت یکایک انان با یکدیگر در ارتباط کامل و ارگانیک است .
قابل توجه همه مشتاقان علم تاریخ و ژیوپولتیک.
ازین سخنان در هیچیک از نسخ معتبر و مقدس ماتریالیسم تاریخی و مارکسیست و لنینیستی و آکادمی های هزار درصد علمی زمانه سخنی به میان نیامده است و دانستن و اندیشیدن به آن ناقض سوسیالیسم و علوم مربوطه نیست .
ریشه های ژرفتر این داستانها از حوصله و اندازه این نوشته خارج است .
میدان سخن فراخ باید
تا طبع سواریی نماید