جنگ داخلی در سوریە کە حالا دیگر شباهت آنچنانی بە جنگی داخلی ندارد و بیشتر بە صحنە رقابت نیروهای رقیب و متعارض جهانی در فرم جنگ داخلی می ماند، وارد مراحل بسیار مرگبارتر، ویران کنندەتر و خطرناک تری شدە است. بیش از چهل هزار کشتە، دهها هزار نفر زخمی، ویرانی شهرها و روستاها، مداخلە روزافزون قدرتهای جهانی و کشورهای منطقەای، و فراتر از اینها عدم تصور خط پایانی بر این فاجعە ممتد، خطوط برجستە ترسیم گر وضعیت کنونی در سوریە را تشکیل می دهند.
در کنار این واقعیت موجود، اخیرا خبرهای دیگری نیز بە گوش می رسند کە حاکی از وخامت بیشتر اوضاع و شدت گیری هرچە بیشتر آن در آیندە می باشد، وخامتی کە نە تنها کل زندگی، تمدن و موجودیت سوریە را تهدید می کند، بلکە از طریق پر رنگ تر شدن خطوط احتمالی برخوردهای جدی تر میان قدرتهای درگیر پشت صحنە، کل وضع منطقە نیز دارد بە چالش امنیتی جدی تری فراخواندە می شود. استقرار سیستم ضد موشکی پاتریوت ناتو در مرز میان سوریە و ترکیە، خوانش جنگ سوم مآبانە یکی از فرماندهان سپاە پاسداران (فیروزآبادی) از این اقدام غرب، سخنان بان کی مون دبیر کل سازمان ملل در خصوص عدم آیندەای روشن برای اتمام این درگیریها، حضور قویتر نیروی دریائی روسیە در آبهای خلیج فارس و سواحل سوریە در دریای مدیترانە، و سرانجام بگومگوهای نمایندە چین با نمایندە آمریکا در سازمان ملل بر سر آزمایش موشکی کرە شمالی و تشدید تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیە ایران بە علت ادامە کمک های تسلیحاتی این کشور بە سوریە، از جملە موارد دیگری هستند کە خطیربودن شرایط را بیشتر و بهتر نشان می دهند.
اما چرا چنین است کە هم نیروهای داخلی درگیر در سوریە و هم قدرتهای جهانی و منطقەای پشت صحنە، علیرغم ویرانیهای وحشتناک و آیندە بشدت تیرە و تار این کشور، باز قائل بە عقب نشینی نیستند؟
در مورد نیروهای داخلی شاید خیلی سادە بتوان بە یک نتیجە رسید، و نتیجە نیز بنابر وضعیت سیاسی دیرباز سوریە کماکان منطقی بە نظر بیاید. سیستم دیکتاتوری رژیم سوریە و سبعیت آن در کشتار مردم، سرانجام مسیر مسالمت آمیز مبارزات مردم را بە قیام مسلحانە کشانید، قیامی کە با جلب پشتیبانی نیروهائی در سطح جهان و منطقە و بویژە با بە رسمیت شناختە شدنش در بعضی کشورهای غربی، دیگر حاضر بە عقب نشینی نیست، و رژیم سوریە نیز با استفادە از همین عنصر دخالت خارجی، بویژە از طریق برجستە کردن آن دستە از نیروهایی کە برای جنگ مسلحانە از کشورهای دیگر وارد این کشور می شوند، خود را در موقعیت جنگ ملی و میهنی می بیند، و حاضر بە عقب نشینی نیست.
اما اگر بحث بر سر کشورهای دیگر است، سخن دیگر نە بر سر خود وضعیت کشور سوریە و معادلات داخلی اش، بلکە حرف بر سر موقعیتش در معادلات جهانی و سودی کە بە یمن این معادلات بە سایر کشورها می رساند، می باشد. بە کوتاە سخن، سوریە برای دو نیرو یا جبهە نسبتا شکل گرفتە (از یک طرف روسیە، چین و ایران، و از طرف دیگر کشورهای غربی، عربی و ترکیە) خط جبهەای است کە از نظر استراتژیکی خطوط ژئوپولیتیکی و سیاسی آیندە در منطقە و جهان را روشن می کند، خطوطی کە در آن تعیین می شود کە آیا غرب کماکان قادر بە پیشروی در خطوط مقابل و عقب نشاندن حریفان نوظهور است، یا تن بە شکستی می دهد کە در آن می تواند برای همیشە اتوریتە جهانی و از این طریق نفوذ تعیین کنندەاش را از دست بدهد. در واقع سوریە دارد بە هر طریقی سوزانیدە می شود تا هر دو طرف بتوانند سرانجام در زیر شعلەهای ویران کنندە اما فروزان آن، آیندە خود را روشن تر کنند.
البتە با تمامی فاکتهای تلخ قرارگرفتە در کنار این بازی برد ـ باخت تاکنونی، فاکتهای مشخص دیگری هم وجود دارند کە می توانند تصور یک بازی برد ـ برد را ایجاد کنند، بازی ای کە در آن چە در سطح داخلی و چە در سطح منطقەای و جهانی همە نیروهای درگیر بە یک مصالحە برسند. بازی ای کە اینجا و آنجا بە نوعی از طرف بعضی از طرفهای درگیر علائمی در مورد اعلام و پیشبرد آن مشاهدە می شود. بطور مثال، تلاشها و تاکیدهای دولت روسیە بر روند مسالمت آمیز تغییر در انتقال قدرت و نیز تلاشهای جمهوری اسلامی در جلب و جذب نیروهای مختلف درگیر، می توانند نمونەهایی از این دست باشند کە تصویر دیگری را از روندهای جاری ترسیم کنند، نمونەهایی کە حاکی از موقعیت سوریە بە عنوان یک کارت بازی برای مصالحە در بعدهای کلان تر هستند، تلاشهایی کە ظاهرا تاکنون با موافقت غرب و مخالفان مواجە نشدە است و بنابراین احتمال تحول مسالمت آمیز در این مرحلە را با دشواری بسیار روبرو کردە است. یعنی در واقع جنگ و گرە کور سوریە با توجە بە وضع موجود و در صورت عدم سازش میان طرفین درگیر در صحنە جهانی و منطقەای، منطقا تنها با شکست و عقب نشینی کامل و یا وسیع یکی از طرفین می تواند پایان پذیرد. شکستی کە در آن طرف شکست خوردە در بهترین حالت باید بە گرفتن امتیازات بسیار کمی بسندە کند. البتە این احتمال در لحظە حاضر ضعیف بە نظر می رسد، چرا کە با توجە بە پتانسیلهای باقیماندە در همە طرفهای درگیر، فاجعە کماکان ادامە خواهد داشت، فاجعەای کە می رود سوریە را بە یک زمین سوختە تبدیل کند.
البتە سوریە با زمین سوختە یا بی زمین سوختە، آن سرزمینی است کە استعداد ترسیم خطوط ژئوپولیتیکی آیندە را کماکان خواهد داشت و شاید بهترین نوع نوشتە، همچون مدارس سبک کلاسیک، آن نوشتەای است کە با گچ سفید بر تختە سیاە نقش می بندد. و سوریە نقش چنین تختە سیاە بزرگی را بازی می کند و خواهد کرد. تختە سیاهی کە البتە با خط قرمز دارد بر روی آن نوشتە می شود.
پوتین در سخنانش با لحن و حالتی عصبی از سوریە گفت، از شرایطی کە در آن حتی در صورت پیروزی مخالفان، این بار جنگ داخلی بە شیوەای دیگر بە پیش بردە خواهد شد، شرایطی کە در آن نیروهای دولتی موجود بە عنوان اپوزیسیون جدید بە دولت نوین خواهند تاخت. اینکە این ارزیابی چقدر بە واقعیت خواهد پیوست، خود می تواند جای بحث باشد، اما لااقل در سخنان رهبر روسیە ما طعم تلخ ادامە جنگی را مزە مزە می کنیم کە شاید در ادامەاش و در صورت عدم پیشبرد یک بازی برد ـ برد بتواند بە فراتر از مرزها کشیدە شود، و بە این ترتیب جهان حادثەای را تجربە کند کە سالهای مدیدیست بە فراموشی سپردە است.
واقعیت تلخ سوریە جامعە جهانی را بە برخوردی سازندەتر و مسئولانەتر فرا می خواند. و ابزار این برخورد نوین در شرایط موجود تنها می تواند نهادهای بین المللی باشند. در شرایط کنونی علاوە بر اصرار بر محک قراردادن عقل سلیم میان طرفین جهانی درگیر در مسئلە، قدرت عددی کشورهای حاشیەای جهان در سازمان ملل، با طرح برنامەهای جدید می تواند نقش و رل جدیدی را بە سازمان ملل متحد در رابطە با معضل سوریه اعطا کند.
معضل سوریە در واقع یک راە حل بینابینی را با توجە بە آرایش نیروهای داخلی و خارجی درگیر در مسئلە می طلبد. امری کە هضم آن برای یک سری از قدرتهای جهانی مشکل است، زیرا عملی کردن آن بە منزلە پی افکندن خطوط نوینی در دیپلماسی جهانی خواهد بود. خطوطی کە نوعی پلورالیسم سود سیاسی را میان نیروهای ناهمگون تحمیل خواهد کرد. اما اگر جهان بە پایان فاجعە می اندیشد، چارەای جز این ندارد. چارەای کە پروسەهای مسالمت آمیز را باز می گرداند، و تمرکز خود را بر انتقال قدرت بە منظور ایجاد یک سیستم دمکراتیک و آزاد قرار می دهد.