روحانی در آخرین سخنرانی اش در آخرین جلسە کابینە دولت دوازدهم، گفت کە دولت او بخشی از واقعیت را بە دلیل حفظ وحدت ملی بە مردم نگفتەاند!
فارغ از اینکە روحانی منظورش از ‘بخشی’، چند درصد کلیتی چیزیست بە اسم واقعیت، اما بگذارید فرض را بر این بگذاریم کە ایشان و همکارانش بخش مهمی از واقعیتها را گفتەاند، از جملە فاکتهای مربوط بە کارشکنیهای تندروهای درون مجلس، انحصارگرائی سازمان صدا و سیما، موشک پراکنی های برادران سپاهی با شعارهای ضد اسرائیلی کە بر روی آنها حک شدەبودند و تا بالارفتن از دیوار سفارت عربستا سعودی برای کارشکنی در مورد برجام و عقیم کردن آن؛ واقعیتهائی کە بیانشان از زبان دولتیها در افشای جریان تندرو بسیار مهم بودند.
اما بحث اینجاست کە گفتن همان بخش از واقعیتها هیچ وقت نتوانست منجر بە عقب نشینی و تضعیف تندروها و هستە سخت قدرت شود، و در تمامی سالهای ریاست جمهوری روحانی، این بخش قدم بە قدم جلو آمدند و نهایتا بە تسخیر دولت، یا قوە مجریە هم نائل گشتند. در واقع آن چیزی کە روحانی نامش را حفظ وحدت ملی می گذارد، درست بە تقویت آن نیروهائی منجر شد کە با قدرت گیری بیشترشان، امنیت ملی را کە از جملە از اهداف حفظ وحدت ملی است، با مشکل جدی روبرو کردەاست. همە واقعیتهای تلخ کشور، نشان می دهند کە حفظ وحدت ملی، بە تقویت جریانی در کشور منجر شدەاست کە همین اصل وحدت ملی را با خطرات جدی مواجە کردەاست.
البتە در کنار تمامی این موارد، یک موضوع دیگر وجود دارد کە باید روی آن هم مکث کرد، آن هم مورد رابطە میان واقعیت و حفظ وحدت ملیست. سئوال این است کە واقعیت از اولویت برخوردار است یا حفظ وحدت ملی، و یا سنتزی و از هر دو؟ و آیا می توان با سکوت در مورد واقعیت و بە عبارت دیگر کتمان واقعیت بە حفظ وحدت ملی رسید؟
بی گمان نمی شود همیشە واقعیت را گفت. انسانها در زندگی عادی هم گاها در مورد واقعیت حتی بە دروغ مصلحت آمیز روی می آورند. در این نگرش مصلحت آمیز کە نتیجە را بر اصل برخورد ترجیح می دهد، فرض بر این است کە از تشدید وخامت اوضاع جلوگیری شود. ولی آیا با کتمان واقعیت توسط روحانی ما بە همان فرض مورد نظر رئیس جمهور هم رسیدەایم؟ آیا با پنهان کردن آن، اوضاع بهتر شدەاست؟
البتە می توان در حد حفظ وحدت میان جناحهای موجود در درون و پیرامون رژیم، بە کنە نظر روحانی در این مورد رسید، اینکە حفظ وحت ملی یعنی حفظ وحدت میان جناحها، کە اساسا ربطی بە ترم حفظ وحدت ملی ندارد. زیرا این ترم ناظر بر وحدت در عرصە اجتماعی و در پهنە جامعە با حضور همە تنوعات موجود در میان مردم است. در واقع آنچە روحانی از آن می گوید حفظ وحدت حاکمیتی است، و نە حفظ وحدت ملی.
انسانها و دولتهای مسئول، آنگاە کە آیندە کشور و راندن نیروهای تندرو از حاکمیت مطرح است معمولا و باید دست بە انتخاب واقعیت مقابل حفظ وحدت ملی بزنند. زیرا حفظ وحدتی کە بە عروج ‘بد’ها منجر شود و آیندە کشور را در وضعیت بەمراتب بدتری قرار دهد، نە تنها از جنس حفظ وحدت نیست، بلکە فرسنگها از آن فاصلە دارد.
سالهاست در ایران، حتی بخش غیرتندرو حاکمیت هم بە نام حفظ وحدت ملی دست بە قربانی کردن واقعیتها می زنند، واقعیتهائی کە در حقیقت بنوعی آشکار هم هستند و تنها با بیانشان توسط دولتی ها جنبە رسمی تر و دقیقتری پیدا می کنند. در واقع روند استحکام موقعیت کشور، در شرایط کنونی، کاملا وابستە بە تغییر این معادلە کج است، یعنی اولویت دادن بە بیان واقعیت و وابستە دیدن حفظ امنیت ملی بە ترم واقعیت.