حمید اشرف و ۹ تن از یاران، در ۸ تیر ۱۳۵۵ در حمله مسلحانه نابرابر نیروهای ساواک شاهنشاهی به خانه تیمی آنها طی یک جنگ و گریز کشته شد. حمیدی که ۱۴ بار از تعقیب و گریز و از زیر تیغ ساواک، این بازوی رژیم محمد رضا شاه، گریخته و زنده دستگیر شدن خود را برای نیروهای اهریمنی سازمان امنیت به یک آرزوی دست نایافتنی تبدیل کرد
چه کوته فکر بودند کسانی که فکر میکردند با کشتن حمید، انسانیت و عدالت و آزادی را خواهند کشت. حمید به مانند ریشه درختی کهنسال ریشه در خاک داشت. حمید و یاران او متعلق به یک جنبش جهانی ضد ظلم و ضد بی عدالتی بودند. حمید یکی از ستاره های بلند آواز جنبش چریکی بود. او با چشمانی میشی و روشن، لبخندی ملایم و چهره ای آرام اینجاست! حمید زنده است! حمید افسانه نیست، ولی به افسانه بدل شد. نام حمید و آرمان انسانی حمید بر قله بلندترین آرزوهای انسانی همه مردم زحمتکش ایران و جهان میدرخشد. عشق حمید به انسانیت و عدالت و آزادی مرز نمی شناخت. آنکه مرگش میلاد پر هیاهوی هزار شهزاده بود.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شدبه عشق!
هنوز طنین صدای بلند نسترن ال آقا که وارد خانه شد و با فریاد گفت: «حمید زنده است!» در برابر چشمان من است. روزنامه ای در دست داشت که خبر کشته شدن تعدادی از یاران در جنگ گریز با گزمههای رژیم، و درگیری حمید و تیر خوردن و فرار او از چنگ ساواک و رساندن خود به خانه تیمی را گزارش می کرد. «حمید زنده است!» احمد شاملو در مورد این قهرمانان حماسی نوشت: خونشان فریاد و چنگ در آسمان می افکند!
حمید و دهها و صدها مبارز راه آزادی و عدالت زمینی بودند؛ آنها ترس را شکستند، سکوت را شکستند، ناامیدی را شکستند. آنها زیستند اگرچه کوتاه زیستند. ارزش این ایثار و فداکاری و از جان گذشتن آنها در هر مرحلهای از زمان تغییر کرد. زمانی حمید قهرمان بود، گلسرخی قهرمان بود، مجید و حمید احمدزاده و پویان، مرضیه احمدی اسکویی. نسترن آل آقا ، چه گوارا و صدها مبارزی که در ایران و جهان بخاک افتادند، و به بی عدالتی و ظلم و استبداد نه گفتند، قهرمان بودند.
ولی یک چیز انکار ناپذیر است: ادبیات و هنر و شعر و موسیقی و فیلمهای دهه های ۴۰ و ۵۰ ایران، جدا از راه و روش مبارزه مسلحانه و نقد آن، شکوه و ایثار و انسان دوستی و صداقت و فداکاری را چنان بر سینه تاریخ و فرهنگ ایران و حافظه تاریخی آن حک کرده است که نه در روزگار ما و نه در هیچ زمانی دیگر قابل نقی و انکار نیست.
مگر میتوان باور کرد که ما اینقدر تغییر کرده ایم؟ مگر میتوان در زمانه ای که فرد گرایی، خود پرستی و منفعت پرستی دائماً تبلیغ می شود، فداکاری و انسان دوستی و ایثار این مبارزان بزرگ را ماجراجویی نام داد و انگ تروریسم بر آن زد؟ تقلیل دادن این مبارزان جان برکف و نامیدن آنها با چنین عناوینی، نهایت بی حرمتی به آرمانهای والای انسانی همه آنهاست.
تاریخ را قلب کرده اند؛ نسل جوان باید بداند که این انسانهای فداکار و صادق بخاطر جه برخاستند و به بیداد و بی عدالتی و نبود آزادی نه گفتند. جنبش چریک به عنوان یک جنبش انکار ناپذیر در همه عرصه های زندگی رسوخ کرد. علیرغم سیاه نمایی و سم پاشی و تقلیل این جنبش به گروهک و دهها عنوان نا متعارف، این جنبش یکی از تاثیرگذارترین جنبشهای اجتماعی دوران معاصر بود و لازم است از نگاهی عمیقاً اجتماعی و سیاسی مورد بررسی قرار گیرد. زوایای مختلف آن آشکار و در معرض نگاه نسل جوان و کنجکاو که آیندهسازان جامعه هستند قرار گیرد. این زوایا هنوز به درستی آشکار نشده اند؛ کار و تلاش زیادی لازم است که امیدواریم منصفانه و صادقانه این مهم انجام شود.هگل راست گفت: ما بر دوش غولهای گذشته نشسته ایم. پس لازم است گذشته و آینده را بهتر بشناسیم.