دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۰

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۰

چله ی زمستان
یلدا، شبِ قشنگ/ شبِ خاطره ها، و دوران زمان/ دوران دریائی دل،/ و دوستی ها و رفاقت ها
۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!
"اگر بسته شما در تعطیلات به تاخیر افتاد، می توانید حرص سیری ناپذیر آمازون را سرزنش کنید. ما به آمازون مهلت مشخصی دادیم تا به پای میز مذاکره بیاید و...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: گودرز اقتداری
نویسنده: گودرز اقتداری
بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!
ما فقدان رفیق حامد را به خانواده، دوستان و همۀ فداییان و به ویژه  بە همسر گرامی‌اش جمیلە حمزەای و فرزندانش آریا، آرمان و باران از صمیم قلب تسلیت گفتە...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: دبیرخانهٔ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بازی هنوز تمام نشده !
با توجه به شرایط جدید منطقه، نه تنها ایران عمق استراتژیک خود که همان دیوار دفاعی حفظ کشور ما در غربی ترین نقطه سوریه بود را ازدست داد بلکه شکست...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: محمود کرد
نویسنده: محمود کرد
حمایت 753 فعال سیاسی، مدنی و حقوق بشری از رضا خندان!
در مورخه بیست و سوم آذرماه سال ۱۴۰۳ خورشیدی، جمهوری اسلامی با بازداشت غیر قانونی و غیر موجه رضا خندان، فعال حقوق بشر ایرانی؛ برگ دیگری از دفتر ستم، سرکوب...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه

حنا

لنج سلانه سلانه به شهر نزدیک می شد. بادگیرها و گچکاریهای خانه ها چهره نمایان می کردند. عادل دیگر سر از پا نمی شناخت. این لحظه های آخر انتظار دیوانه اش می کردند انگار که زمان با او سر ناسازگاری داشت. اما او با صبر و حوصله حرکت می کرد.

گیره از موها برداشت. دو خرمن گیسو با هم به رقص درآمدند و همچون آبشار بر دوشش روان شدند… در خیال چنین می دید. دل دیگر تاب نیاورد و سر فرود آمد در برابر آن همه شکوه، نفس در سینه حبس شد و زبان به لکنت افتاد.

سپیدی داشت ظلمت شب را می شست و دریا دیگر آن سیاهی شب را نداشت. دل کمی آرام شده بود. خنکای صبحگاهی که به صورت می خورد، کرختی شب و دلهره ها را جاروب می کرد. احساس خوبی به عادل دست می داد. صدای موتور لنج هم دیگر مثل سراسر شب آزارش نمی داد. عادل دیگر دلواپس زمان نبود. او بقولش عمل کرده بود و حالا با دست پرُ برمی گشت. به حنا قول داده بود که “بخاطر تو برمی گردم.” و حالا الهعد و وفا.

یک بار دیگر دستش را در جیب فروبرد و برای اطمینان بسته را با انگشتانش لمس کرد. گرمی بیشتری در چاله دستش احساس می کرد؛ هدیه حنا سر جایش بود. به او قول داده بود که یک سینه ریز و چند بنگری (النگو) برایش بخرد.

لنج سلانه سلانه به شهر نزدیک می شد. بادگیرها و گچکاریهای خانه ها چهره نمایان می کردند. عادل دیگر سر از پا نمی شناخت. این لحظه های آخر انتظار دیوانه اش می کردند انگار که زمان با او سر ناسازگاری داشت. اما او با صبر و حوصله حرکت می کرد.

دیدار حنا بعد از چند سال و عروسی با او همه ی آرزوهایش بود و بس. دو تصویر در ذهن داشت. تصویر دوران جوانی و عکسی که طوبا، خواهرش سه سال پیش برایش فرستاده بود. خرمن موها بر دوشش همچون آبشاری روان بود و در زلالی چشمانش زندگی کمانه کرده بود. لبخندش آینده را نشان می داد. چقدر بزرگ شده بود، چقدر با آن زمانی که همدیگر را می دیدند فرق کرده بود چه خانمی شده بود.

حنای عزیز آیا من برای تو هنوز آن عادل چند سال پیشم یا نه؟ من که بقولم وفا کردم، هم برات اشرفی و بنگیری دارم می آورم و هم پول عروسی مان و خانه ای که در آن می خواهیم زندگی کنیم.

عروسی که تو می خواستی، عروسی که می گفتی توی پنج دری، کپ تا کپ (انبوه) آدم باشه و زیبا، شیروان و زلی (زلیخا) موقع ساخت خنچه دهل بکوبند و جفتی بزنند.

خوشحال بود ولی احساس غریبی داشت. انگار به دلش چنگ می زدند. بیش از حد مضطرب بود. از واکنش حنا می ترسید، این ترس نگرانی را در او دوچندان می کرد. از یک طرف خوشحال بود که بعد از چند سال حنا را می بیند و از طرف دیگر نگران واکنش او بود. نمی دانست او چه خواهد گفت و چه خواهد کرد.

در این حال وهوا، زندگی در چرخش بود و سپری می شد، بی آن که به فکر وخیال عادل تاملی کند. می رفت که سپیده را به روشنائی صبح تبدیل کند.

پنج دری کپ تا کپ پر شده بود. تمام فامیل از دورونزدیک برای خوش آمدگوئی آمده بودند، همسایه ها هم. فضای اتاق از بوی تنباک (تنباکو) و دود قلیان انباشته بود. گرما دوچندان شده بود. کولر اتاق دیگر کفاف این همه جمعیت را نمی کرد. طوبا، خواهر عادل، داشت به مهمانان شربت وینتو تعارف می کرد.

این دوسه روزی که عادل برگشته بود، درخانه خیلی آمدوشد بود. طوبا و خانواده یک پایشان تو مُطبخت (مطبخ، آشپزخانه) بود و پای دیگرشان تو پنج دری.

عادل گرچه حواسش به مهمانان بود و لبخند روی لب داشت، اما فکر و دلش پی حنا بود و چشم از در بر نمی داشت.

داشت مضطرب می شد. تو ذهنش سئوالهای جورواجوری مطرح می شدند. چرا؟ نکند…؟

انتظار و نیامدن حنا، چشمهایش را داشت خیس می کرد و بغض غریبی در گلویش سنگینی می کرد. دلش می خواست که همه ی این آدمها، که آنجا بودند، نباشند و او دور از اغیار گریه کند.

عادل خود خوب می دانست که عشق حنا او را به بندر کشانده و تمام این مدت که دور از او بود، یک لحظه او را فراموش نکرده و او همیشه ملکه ی ذهنش بوده است. ولی امروز زندگی بازی دیگری با او شروع کرده بود.

تو که می دونی چقدر برایم عزیزی. کجائی؟ چرا نمی یائی؟ دارم دق مرگ می شوم، آخه بیرحم! مگر نمی دانی، من فقط به خاطر تو برگشتم! چه خطائی از من سرزده که این جوری مرا به انتظار می کُشی؟

چرا؟ چرا؟ تو چرا طوبا؟

تاریخ انتشار : ۸ دی, ۱۴۰۰ ۹:۳۷ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چله ی زمستان

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

گسترش مقاومت مردم، زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!

پلیس نیویورک در جریان اعتصاب تاریخی آمازون کارگران را دستگیر کرد!

بەیاد رفیق از دست رفتە حامد هنرمند!

بازی هنوز تمام نشده !