در میان بهت و حیرت همگانی، خاتمی با نامه ای گنگ و مبهم با شاه بیت «اخلاق» میدان مبارزه انتخابات ریاست جمهوری را ترک کرد. موضوع تعهد اخلاقی وی چه کسانی هستند؟ انبوه طرفداران وی که خواهان ماندن خاتمی در صحنه بودند، یا از ما بهتران؟ همه گزارشها از سفرهای استانی او بیانگر استقبال گسترده مردم از وی بود. شرط اخلاق، پایبندی به مردم و هزاران جوانی بود که با شور وشوق ستادهای ۸۸ را برافراشته بودند. برخی از جریانات مانند مجمع روحانیون مبارز با آگاهی به این که با کلی بافیهای اخلاقی نمی توان افکار عمومی را فریفت، قول داده اند تا در آینده ای نا معلوم «رمز و راز» این انصراف را باز کنند. چرا خاتمی که حتما به این «رمز و راز» آگاه بود، در نامه انصراف خود هیچ اشاره ای به آنها نکرده است؟ آیا مردم نامحرم هستند؟ آری! مردم برای خاتمی نامحرم هستند. با ورود میر حسین موسوی، که احتمالا با پیامک بیت رهبری قدم رنجه کرده است، خاتمی برای پیروزی می بایست بیشتر به مردم تکیه می کرد و آنها را به قضاوت فرا می حواند. خاتمی از استقبال مردم از یک طرف و بر انگیختن خشم ولی مطلقه فقیه از طرف دیگر هراسید. خاتمی از پیروزی ترسید نه از شکست! اخلاق مورد اشاره وی چیزی بیش از دلگیری از عهد شکنی« بالابی ها» نیست.
عقب نشینی عیرمترقبه خاتمی آرایش نیروهای سیاسی را در انتخابات دسخوش دگرگونی عمیق کرده است. نیروهای اصلاح طلب «آچمز» شده اند. ارتجاع حاکم حد اقل موقتا از کابوس دوم خرداد دیگری رها شده است، و از زبان جنتی هشدار می دهد که هر کاندیدای دیگری به جز «بیت رهبری» به عنوان براندای نرم تلقی خواهد شد. جریانات عمده اصلاح طلبان مانند جبهه مشارکت اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز وعده تعیین سیاست جدید انتخاباتی را در روزهای آینده داده اند. برای اصلاح طلبان پر کردن خلاء کناره گیری خاتمی امری دشوار خواهد بود. واقعیت این است که جریانهای عمده اصلاح طلب به بازنگری عمیق و همه جانبه در سیاستهای خود نیاز فوری دارند. اگر قرار است اصلاح طلبان پراکنده از آزمون انتخابات پرواز نکنند، ضروری است تا در سه عرصه عمده به شرح زیر تغییر مشی دهند:
۱ـ کنار گذاشتن ناپیگیری در مبارزه با ارتجاع حاکم. رژیم ولایت مطلقه فقیه مرکز اعمال دیکتاتوری علیه جامعه ماست و بدون برچیدن بساط آنها نمی توا ن مردم سالاری را در کشور حاکم کرد. نمونه برجسته مماشات با دیکتاتوری دولت خاتمی بود که علیرغم حمایت انبوه مردمی بر خلاف اصل بسیج مردم، سیاست مهلک «چانه زنی» در بالا را در پیش گرفت. سیاستی که به ارتجاع فرصت داد تا بر سراسیمگی آغازین خود غلبه کرده و به ضد حمله بپردازد.
۲ـ محتوای برنامه اقتصادی اصلاح طلبان نه تنها تفاوت چشمگیری را با ارتجاع باز تاب نمی دهد، بلکه با تاکید بر سیاستهای نئولیبرالی و تایید سیاستهای صندوق بین المللی پول و بانک حهانی، مواضع مشترکی با ذوب شدگان در ولایت فقیه را نشان می دهد. مضون و معیار ترقی خواهی در دوران جهانی شدن سرمایه داری نئولیبرال مقابله و مبارزه با آن است. بدون چنین مبارزه ای، هیچ جنبشی از پایگاه محکم مردمی بر خوردار نخواهد بود. تلاش امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا برای تسلط بر میهن ما واقعیتی انکارناپذیر است. در مبارزه علیه این سلطه گری نمی توان قناعت پیشه کرد. بدون درگیرشدن در مبارزه علیه امپریالیسم جهانی، هویت ملی اصلاح طلبان زیر علامت سئوال خواهد رفت.
۳ـ اصلاح طلبان باید مرز «خودی و غیرخودی» را در مبارزه جدی علیه ارتجاع در نوردند و فارغ از خط قرمزهایی که ارتجاع برای آنها کشیده است با اپوزسیون مترقی نظیر حزب توده ایران، سازمان فداییان اکثریت، اتحاد فداییان خلق، حریانات ملی ـ مذهبی و … وارد اتحاد و مبارزه مشترک علیه ارتجاع شوند. این تنها پاسخ علمی به “چه باید کرد؟” در شرایط دشوار کنونی است. تجربه ارزشمندی در زمینه اتحاد، با حرکت «مطالبه محور» در داخل و خارج از کشور شروع شده است که باید با تمام قوا مورد حمایت قرار گیرد.