کارزارانتخابات دور یازده ام ریاست جمهوری، می رود تا در میزان مشارکت صندوق های رای بپایان برسد. اغراق نیست اگر این دور را سخت ترین دوره بدانیم، یکی از پیچیده ترین مراحل انتخابات ریاست جمهوری که در پیش روی حاکمیت اصول گرا، و از طرفی دیگر جنبش اصلاحات و نیز جنبش مطالبه محورمردم کشورمان قرار داده گرفته است.
نگاه من در این نوشتار به حسن روحانی است، جدا از هر نقد و تحلیلی از گذشته و مطالب بسیار له یا علیه او که عنوان شده و مێ شود. ما از حسن روحانی چه باید مطالبه کنیم و یا می کردیم؟ آیا اساسا حسن روحانی می تواند در قد و اندازه های پاسخگویی به مطالباتی باشد که بطور اخص پس از سال ۸۸ و جنبش اعتراضی شکوفا شد؟ آیا حسن روحانی می تواند همراه با خواستهای دمکراتیک و مدنی مردم ما همراه شود؟ بدون شک هر انتخاباتی می تواند فرصتی فراهم کند که برآیند و سطح مطالبات اجتماعی مردم را در مداری نو قرار دهد، و این نوع از مشارکت صرفا حضور در پای صندوق رای هم نیست. اگر این حضور آنهم با نام حسن روحانی صورت بگیرد و در برآورد یک احتمال، ایشان به مرحله دوم و یا نهایت انتخاب شدن بعنوان ریاست جمهور، در کجای این معادله می تواند قرار بگیرد؟ فراموش نکرده ایم در سال ۷۶ خاتمی در شرایطی پا بعرصه انتخابات گذاشت که جامعه ما سرشار از خواسته ها وپتانسیلی نهفته بود که در شعارهای ایشان امکان بروز یافت. خاتمی بدرستی رشد جنبش سیاسی و قانون گرایی را در راس برنامه های خود قرار داد که با اعتماد و مشارکت عظیم توده ای همراه شد. گذشته از آنچه که بر جنبش اصلاحات رفت، وقفه چهار ساله پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و بروز مطالباتی بمراتب رادیکالتر، درغالب جنبش سبز نمودار شد. اکنون نیزپسآمد آن مورد مناقشه گروههای مختلفی از اصلاح طلبان با محوریت حسن روحانی شکل گرفته است. برخی برآنند که این فضای موجود می تواند روزنه ای برای برون رفت و اعتلا مجدد این خواسته ها واقع شود. بدیهی است بیت رهبری با شخص خامنه ای و الیگارشی قدرتمند نظامیان و نیروهای امنیتی که با حساسیت و نگرانی فضای کنونی انتخابات را زیر نظر داشته و با نگرانی اتفاقات جامعه را رصد می کنند بیشتر از آنچه بنظر می آید نگران التهاب های احتمالی فضای سیاسی و مطالبات دمکراتیک مردمی اند. اوج این نگرانی حضور شتابزده و برآورد نگرانی دو نفر از مقامات عالی امنیتی در شورای نگهبان ازتاییدو حضور هاشمی رفسنجانی بود که منجر به رد صلاحیتی کودتا گونه وحذف هاشمی از عرصه رقابتها شد. وحشت از تحرک دیگر بار مطالبات جنبش مردمی و شعارهای دمکراتیک مدنی یی را که سالها با ارعاب و خشونت تلاش در سرکوب آن داشتند. اکنون با چنین چیدمانی در عرصه انتخابات و امکان حضور به حسن روحانی ،تلاش شد چهره ای مورد وثوق و اجماع نیروهای معترض به ایشان داده شو د. بواقع می توان چنین رسالتی برای شیخ اصلاحطلب اصول گرا متصورشد؟ اگر حمایت توام با تاسی و دیر هنگام آقایان هاشمی و خاتمی را از کاندیداتوری ایشان، یک تعارف سیاسی ندانیم و نیز حمایت های تعدادی از تشکلات اصلاح طلب را با قطعیت به حساب ایشان بگذاریم، در شرایطی که خامنه ای شرط “حماسه سیاسی” را علیرغم گامی به پس او- ونه هر رای، تاییدی بر جمهوری اسلامی -برای حضور گسترده درپای صندق رای بدانیم، این خط قرمزبا “دشمن” را که :”کسانى به او چراغ سبز میدهند، دشمن را امیدوار میکنند. بعضى از حرفها دشمن را امیدوار میکند؛ بعضى از قیافه گرفتنها و رفتارها دشمن را امیدوار میکند”، چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا مخاطب این خطوط قرمز بیت رهبری و “قیافه گرفتن ها”، مگر ژستهای نیمبند و بظاهرهمراه حسن روحانی، با حاضرین در ستادهای ایشان بود و مجالی برای بازنمایی مطالبات مردم ما با حسن روحانی خواهد گذاشت؟
آیا بهتر نیست با اجتناب از آدرس غلط دادن و تصویرسازی یک منجی یا مصلح، با حفظ استقلال خواسته ها و مطالبات دمکراتیک وارد منازعه شد؟ آیا تشکلهای مطالبه محور ما مجال و فرصتی برای تدوین و ارایه خواسته هایشان به حسن روحانی داشته اند که با تجربه سال ۸۸ و میثاق با آقایان موسوی و کروبی شرط انتخاب و رای دادن را التزام و عمل به آن مطالبات بگذارند؟ قطعا پاسخ منفی به این سوالات، نه تنها در محدودیتها و فضای بشدت امنیتی و سرکوبگرانه سالهای اخیر امکان پذیر نبوده است، بلکه وحشت و نگرانی های دو چندان بیت رهبری نیز این دایره را تنگتر و محدودتر کرده است. با چنین فضایی جای ما و خواستهای ما و مطالبات قانونی و دمکراتیک مدنی ما در حمایت از حسن روحانی کجا قرار می گیرد؟