در از میان برداشتن تبعیض از زنان و از میان بردن خود تبعیضی، گام نخست خودآگاهی ومبارزە زنان است. چرا کە در جامعە مرد سالار، مردان قانون گذار اما شوربختانە با یک ناآگاهی بسیار گستردە کە سکان جامعە را در دست دارند. آنان هیچگاه برابر حقوقی زنان و مردان را بە رسمیت نخواهند شناخت. اینکە انسانها از حقوق خود آگاه باشند کلیدی است کە می توان قفل و زنجیرهای ستم و تبعیض را با آن باز کرد. امروز بخش گستردەای از زنان چە در میهن ما و چە کشورهای همسایە نە تنها از سوی جامعە مرد و دین سالار مورد ستم قرار می گیرند، بلکە خود ایشان نیز دربرجا ماندن زیر یوغ این تبعیض نقش مهمی ایفا می کنند. و این صرفا بە دلایل، طبقاتی، فرهنگی، سواد، ناآگاهی اجتماعی و دین سالاری گستردەای است کە هم مردان و هم زنان را در این بندهای اسارت نگاه داشتە است. بە دلیل اینکە تنها چیزی کە بدان آموختە و یاد گرفتەاند، بە دوش کشیدن کولە بار سنگین و دیرین زندگی در اسارت وبندهای تبعیض است.
من در مقولە خودبردگی و اسارت، زنان را همچون پرندگانی می بینم کە در قفس تاریخی زنگ زدە و کهنەای نگاه داشتەشدەاند. این پرندگان هم بال پرواز و صدای هم آواز دارند. اما حیطە پرواز و آوازشان همان قفسی است کە نسلهای متمادی در آن چشم بە جهان گشودند و در آن بزرگ شدند، قفسی کە کلیدش بر گردن مردان و گاها زنان پرندە باز آویزان است. این پرندگان هیچگاه پرواز درآسمانی باز و فراخ را نیاموختە و تجربە نکردەاند و تنها زندگی در قفس را یاد دارند. هیچگاه اجازە نداشتند آزادانە دانە جمع کنند و همیشە چشمشان بەآب و دانەای بودە است کە بەدست قفس دار بە آنان دادە شدە. هیچگاه نتوانستەاند خود برگ و شاخەای برای ساختن آشیان خود جمع کنند، حتی اجازە یافتن و برگزیدن جفت خویش را داشتە باشند. اما اگرروزی فرا رسد کە بیشک فرا خواهد رسید، تا این پرندگان از این قفسهای تاریخی پوسیدە و گاها طلایی رهایی یابند، برایشان بسیار سخت و دشوار خواهد بود کە در جهانی نو و آسمانی آزاد و فراخ بال بگسترند، پرواز کنند و زندگی نوین خود را حد اقل در نسل اول آزادی بیازمایند. و درست بە خاطر همین وابستگی و آموختە شدن بەقفس و آب و دانە آن قفس داراست کە نمیتوانند خود رها کنند و پس از پروازی کوتاه دوبارە بە سوی قفسها و زادگاهشان بال خواهند زد و چادر و حجاب سیاه خود تبعیضی را دگر بار بە سرخود خواهند کشید. بلە با وجود فاصلەهای طبقاتی و اجتماعی، فقر، جدایی محیط کار وآموزش زنان ازمردان، و با وجود این غریضە خوگرفتگی بە قفسهای مرد ساختە، زنان نسل یکم و حتی دوم در جوامع سنتی براحتی نمیتوانند خود را از یوغ وابستگیها و قفسهایشان رها سازند. حتی اگر در خوشبینانە ترین حالت زنان و مردان همگام وهمسو با هم پیشرفتە ترین قوانین اجتماعی و سیستمهای سیاسی را بوجود آورند و راهبری و قوانین مرد ساختە را منسوخ نمایند.
و درست بە همین دلیل است کە خود آگاهی و مبارزە زنان پیشتاز و همسویی مردان رها شدە از قیود نظام مرد و دین سالار میتواند شاه کلید اصلی در بە سرانجام رساندن برابر حقوقی زنان و مردان در جامعە باشد. درست بە همین دلیل است کە درآغاز این راه دراز وپر پیچ و خم، زنان باید در همە عرصەهای سیاسی اجتماعی (رهبری جامعە و احزاب، انجمنها و اتحادیەها)، وبویژە در عرصە خانوادە از تبعیض مثبت یا جایگاه و سهم ثابت و ویژە برخوردار گردند.
با نگاه بە بسیاری از کشورهایی کە زنانشان در هرم قدرت جایگاه رهبری را دارند، آشکارا می توان تفاوتهای آنها را با کشورهای زیر رهبری مردان حتی با وجود سیستمی قانون سالار دید. از نمونە این ویژگیها، نرمی، انعطاف و خشونت ستیزی جنگ گریزی در جوامع زن راهبر است. این ویژگی ذاتی زنان در طول تاریخ بودە است کە درآموزەهای پداگوژیکی آنرا بە نام مهارتهای نرم و زنانە (رهبری و سازماندهی امورخانە، بعنوان کوچکترین واحد اجتماعی) در برابر مهارتهای سخت و مردانە (شکار، از دار درخت و کوه بالا رفتن و…) می شناسیم. بە همین سبب تاریخی است کە زنان بە شیوەای غریزی می توانند راهبران بسیار مناسبی برای رهبری جامعەای دور از خشونت و جنگ نزاع باشند.
مبارزە زنان برای برابر حقوقی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فراتر از مرزهای حزبی و سازمانی است، اما این بە معنای این نبودە و نخواهد بود کە نیروها و سازمانهای سیاسی این امر مهم را فراموش کنند. من براین باورم کە در این راستا سازمانهای چپ و دموکراتیک کشورمان باید مرزهای تشکیلاتی خود را کنار گذاشتە و حداقل در این زمینە در پلاتفرم و زیر یک سقف فراخ و مشترک جنبش زنان را سازماندهی کنند.
—