چرا ١۶ آذر ماندگار شد و به یکی از روزهای ملی تبدیل گردید؟
واقعه شانرده آذر ۱۳۳۲، امسال ۶۰ ساله شد. وقتی به آنروز تاریخی و فراموش نشدنی تاریخ جنبش دانشجوئی کشورمان مراجعه می کنیم با دنیایی از مقاومت، شور و حماسه مواجه می شویم. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکم شدن فضای استبداد، دیکتاتوری، انحلال احزاب، تعطیلی مطبوعات، زندان و شکنجه شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان در ۱۶ آذر ۳۲، متاثر از پیآمدهای سیاسی کودتای ۲۸ مرداد، به عنوان مرکز مقاومت باقی مانده بود. در واقع دانشجویان قاطعانه و مصمم به اعتراض و اعتصاب خود ادامه می دادند.
در این روز، دانشجویان بشکل خشونت باری توسط حکومت وقت سرکوب شدند و سه دانشجو بنام زنده یادان مصطفی بزرگ نیا، شریعت رضوی و ناصر قندچی توسط سرنیزه، گلوله مهاجمین و نظامیان به شهادت می رسند. در ماه آذر همان سال آزادیخواهان ایران برای همبستگی و حمایت از مقاومت و اعتراض دانشجویان و نیز گرامیداشت سه شهید دانشجو، مراسم باشکوه و بزرگی را در تهران برگزار کردند. بعدها این روز، شانرده آذر به نماد مقاومت و اعتراض دانشجو و دانشگاهی علیه استبداد و دیکتاتوری تبدیل شد و بدین ترتیب این روز در تاریخ جنبش دانشجوئی و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران بدرستی به “روز دانشجو” بیادگار ماند و عاملی شد تا جنبش دانشجویی ایران با گرامیداشت آن به مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه خود توان بیشتری دهد.
به نظرم ویژگی شانزده آذر ۳۲، تنها دفاع و تجلیل از مبارزات دلیرانه دانشجویان و دانشگاهیان علیه استبداد و دفاع از حقوق دمکراتیک مردم نیست بلکه گویای مسئولیت خطیر و بزرگی است که جنبش دانشجوئی به عنوان پیشگامان مبارزات دمکراتیک، در قبال سرنوشت کشور و مردم خود بر عهده دارند نیز محسوب می شود.
نظر شما در رابطه با وجوه مثبت و احتمالاً منفی که تجربه جنبش ۱۶ آذر بر جای گذاشته، چه می باشد؟
من واقعه شانرده آذر ۱۳۳۲ را به عنوان سرفصلی از یک جنبش سیاسی و اجتماعی پایدار در مبارزات دمکراتیک دانشجویان و مردم کشورمان تلقی می کنم. جنبشی که در تاریخ مبارزات دانشجوئی ارزش ها و سنن مثبتی را به یادگار گذاشته است. البته برای ارائه تحلیل در این مورد ضروری است که پیش از هر موردی، خودمان را در فضا و شرایطی که دانشجویان در آن مقطع زمانی بسر می بردند، قرار دهیم. از نظر من در آن دوره تاریخی، دانشجویان بدلیل روحیه پرسشگری و عواطف جوان، وضعیت سیاسی، کودتا و سرکوب خونین در آن مقطع زمانی، باعث شده بود که این جوانان علاقمند به کشور نسبت به نیروهای اجتماعی دیگر در پیگیری مطالبات شان پر تحرکتر و نیز در برابر استبداد مقاوم تر و مصمم تر، باشند. چنین ویژگی هایی منجر به این شد که دانشجویان، پیشتاز مبارزات ضد استبدادی و علیه تسلط خارجی ها فعالیت و عمل کنند. ارزشها و سنتهایی که از آن زمان یعنی از شانرده آذر ۱۳۳۲، برای جنبش دمکراتیک و بویژه جنبش دانشجوئی کشورمان باقی مانده است را می توان چنین برشمرد:
– دفاع از استقلال و حاکمیت ملی؛
– اعتراض و مقاومت در برابر دخالت نیروهای بیگانه در امور داخلی ایران؛
– دفاع از استقلال دانشگاه و مخالفت با حضور نیروهای انتظامی و نظامی در داخل دانشگاه؛
– مقاومت و اعتراض در برابر دیکتاتوری، استبداد و اختناق در کشور؛
– سازش ناپذیری و مقاومت در برابر به سکوت کشاندن دانشگاه و دانشجو؛
– پیگیری و تلاش برای مطالبات مردمی؛
– دفاع از آزادی و عدالت اجتماعی؛
و….
در طول ۶۰ سال گذشته، دانشجویان با توجه به تغییر نسل ها، تغییر وضعیت جهانی و کسب تجربه های متفاوت و …، توانسته اند مشترکاً در دوره های مختلف فعالیت خود، بصورت پیگیر در جهت دفاع از مطالباتی که پیشتر متذکر شدم، تلاش کنند. در خصوص موارد منفی که می توان با نگاه و تجربه امروزی مان نسبت به گذشته جنبش دانشجوئی و بویژه از مقطع زمانی شانرده آذر ۳۲، می شود مطرح کرد، چنین می باشد:
– گفتمان های آن دوره دانشجویان و تشکل هایشان، بیشتر ایدئولوژیک بوده است؛
– تنوع و دمکراسی درون گروهی در دانشگاه در سطح مطلوبی نبوده است؛
– تولرانس یا رواداری میان جریانات گوناگون دانشجوئی غالباً در آن دوران وجود نداشت؛
– مطالبات صنفی، فرهنگی، قومی، اجتماعی، علمی و تفریحی جای بسیار مهمی را در مبارزات تشکل های دانشجوئی نداشت؛
– داشتن نگاه صرفاً حزبی به فعالیت تشکل های دانشجوئی در دانشگاه ها؛
– غالب فعالیت ها دانشجوئی در آن دوره تحت تاثیر و نفوذ احزاب و سازمان های سیاسی قرار داشت؛
و …
همه موارد بر شمرده فوق نشانگر این است که در آن دوره تاریخی، و حتی تا سال ها پیش، فرهنگ سیاسی و فرهنگی بسیار متفاوت با امروز بوده است.
ارزیابی شما از جنبش دانشجوئی در شرایط کنونی چیست، به چه علتی جنبش دانشجوئی در وضعیت رکود به سر می برد؟
اگر بخواهم از نحوه تفکر دانشجویان، جریانات دانشجوئی و یا بقول شما از جنبش دانشجوئی ارزیابی دهم می توانم تاکید کنم که سال هاست که جنبش دانشجوئی یا بهتر است بگویم بخش بزرگی از دانشجویان و جریانات دانشجوئی در دانشگاه های کشور، تغییرات اساسی را در روش و نگاه به مسائل کشوری و جهانی و نیز در نوع فعالیت های خود، ایجاد کرده اند. بعنوان نمونه مواردی از این تغییرات را متذکر می شوم:
– جریانات دانشجوئی بیشتر خود را غیر ایدئولوژیک و لائیک تلقی می کنند؛
– در روش فعالیت به مبارزه مسالمت آمیز و نفی خشونت اعتقاد دارند؛
– وحدت در تنوع و دمکراسی درونی بعنوان ارزش های اعتقادی بیش از پیش در جریانات دانشجوئی گسترش یافته است؛
– گفتمان های دمکراسی خواهی، آزادی خواهی، حقوق بشر، جدائی دین از دولت و انجام تغییرات دمکراتیک و مسالمت آمیز را بعنوان ارزش های اصلی در فعالیت ها و برنامه های مبارزاتی شان قرار داده اند،
– مطالبات مدرن و امروزی و کلاً این دنیایی برایشان بسیار پر اهمیت می باشد؛
– آزادی های اجتماعی، فضای آزاد برای ارتباط و اطلاعات گیری برای آنان از اهمیت اولیه برخوردار است؛
– برابرطلبی حقوقی و جنسیتی بدلیل حضور، نفوذ و نقشی که دختران دانشجو در میان دانشجویان دارند، افزایش زیادی در مجموعه دانشجویان یافته است؛
– خواسته های مربوط به درون دانشگاه و دانشجو یعنی مسائل صنفی، اجتماعی، فرهنگی و غیره از اهمیت بالایی برای دانشجویان یافته است؛
و …
همه فاکتورهای فوق بیانگر این واقعیت است که جنبش دانشجوئی از سیمایی دمکراتیک، مدرن و امروزی برخوردار شده است و می توان تاکید کرد که دانشجو و جریانات دانشجوئی در کلیت خود از آمادگی لازم برای گسترش دمکراتیسم درونی و دفاع از حق دگراندیشی و فعالیت دیگر تشکل های دانشجوئی دگراندیش، و نیز توجه به منافع دانشگاه، برخوردار است. و روشن است که چنین تجربه ای آسان بدست نیآمده است و تاکنون دانشجویان و دانشگاهیان بابت آن هزینه های بسیاری را در دوره های مختلف فعالیت پرداخته اند.
و اما در باره بخش دوم سوال شما اگر منظورتان فعالیت های علنی سیاسی و عمومی دانشجویان مد نظرتان باشد که بدلیل سرکوب و هزینه های شدید برای دانشجویان کاهش پیدا کرده است، می توانم با شما در همین سطحی که متذکر شدم موافق باشم. اما در حین حال من اعتقاد ندارم که شور و شوق در فعالیت ها در دانشگاه های کشور کم شده است. دانشگاه و دانشجویان دائماً در حال تکاپو هستند. در عرصه های که برای دانشجو هزینه ها زیاد است و حکومت اجازه فعالیت نمی دهد و فعالین دانشجوئی را با زندان، ستاره دار کردن، اخراج و انواع دیگر محکومیت های ناعادلانه مواجه کرده تا بلکه از این طریق جلوی فعالیت عمومی دانشجوئی را بگیرد. ولی عرصه فعالیت دانشجویان در دانشگاه ها بدلیل سرکوب قطع نشده بلکه فعالیت به عرصه های دیگری انتقال یافته است.
دانشجویان بطور روزانه در محیط های دانشجوئی تجمع و حضور دارند و امکان ندارد فعالیت، بحث، گفتگو و سازماندهی درونی در درون دانشجویان و فعالین عرصه های مختلف قطع شود. حوزه های فرهنگی، هنری، صنفی، موزیک، کوهنوردی، علمی، روزنامه نگاری، اینترنت و دیگر فعالیت های مجازی، سرگرمی ها و … به اشکال مختلف در دانشگاه ها گسترش یافته است. حکومت این را می داند اما نمی تواند تحت هیچ عنوانی جلوی چنین سطحی از فعالیت ها را بگیرد. زیرا در عرصه های فعالیتی برشمرده فوق می بایست تعداد بسیاری از دانشجویان را به چالش بکشد و چنین کاری را حکومت و ارگان های امنیتی و سرکوب به نفع نظام نمی دانند.
در برخی از دانشکده ها و دانشگاه ها فعالین عرصه سیاسی و فرهنگی تحت عناوین گوناگون تجمعات خودشان را در فرصت های مختلف بر مسئولین دانشگاه تحمیل می کنند. همه اینها نشانه شور و شوق برای ادامه فعالیت است. مگر می شود جلوی انواع فعالیت چهار میلیون دانشجو را بسادگی در دانشگاه ها گرفت؟ می توان با سرکوب محدودیت و هزینه ایجاد کرد اما نمی توان آنرا از بین برد. این واقعیتی است ملموس که عرصه های فعالیت متشکل و عمومی که برای دانشجو هزینه آور است می تواند موجب رعب و وحشت و نگرانی او در دانشگاه شود. اما پس از مدتی دانشجو فعالیت خود را در عرصه های دیگری که کمتر هزینه آور باشد ادامه خواهد داد.
این واقعیتی است که دانشگاه بدنبال فرصت است و این فرصت هم بوجود خواهد آمد و شما و ما هم خواهیم دید که آنها سریع با سازماندهی مشخص وارد فعالیت علنی در دانشگاه ها خواهند شد. بسیاری از فعالیت های برشمرده بالا در تشکل های عمومی و سراسری بازتاب خواهند یافت و همه می دانند که اگر چهار میلیون دانشجو به این نتیجه برسند که می بایست وارد صحنه علنی مبارزه شوند دیگر کسی نمی تواند جلوی آنها را برای انجام تغییرات اساسی بگیرد. دانشجویان این قدرت را دارند که همه را و حتی جامعه را به سمت تحولات بکشاند.
حکومت چه نگاهی به فعالیت و تشکل های دانشجوئی دارد؟ در دوره احمدی نژاد چه برخوردهایی با دانشگاه انجام گرفت؟ آیا در دولت حسن روحانی نگاه امنیتی به فعالیت دانشجوئی در مسیر تغییر است؟
حکومت بویژه در دوره دولت احمدی نژاد به دانشجویان وتشکل های آنان دائماً گوشزد می کرد که جریانات دانشجویی با دخالت در سیاست و نیز رادیکالیزه کردن فعالیتها و مبارزات شان، تاثیر خود را در میان دانشجویان و مردم از دست داده اند و دیگر به عنوان نیروی جدی و پیشگام مطرح نیستند. در چنین وضعیتی که انتقاد های زیادی بابت سیاست مستقل دانشجویان برای نقد قدرت انجام می گرفت. ارگان های امنیتی وانتصابی حکومتی در دانشگاه ها بیکار ننشستند و با همراهی قوه قضائیه، ارگان های امنیتی و حراستی به شدت فعالین تشکل های دانشجوئی را تحت فشار های امنیتی و قضایی قرار دادند و آنها را با زندان،محرومیت از تحصیل، اخراج از دانشگاه، لغو فعالیت و دیگر محدودیت ها مواجه ساختند. این ارگان های سرکوب از یک طرف به دانشجویان گفتند که می بایست دست از فعالیت های خود بردارند و برای ماندن و فعالیت قانونی به آشتی با حکومت روی بیاورند یا اینکه ساکت و خاموش شوند. از طرفی دیگر وزارت علوم نقش حوزه اسلامی، بسیج دانشجویی و دیگر ارگان های انتصابی را برای مقابله با دانشجویان غیر خودی، افزایش داد و با کمک ارگان های امنیتی و حراستی به جنگ دانشجویان رفت و آنها را ازعواقب کار متشکل سیاسی، صنفی، فرهنگی و اجتماعی خارج از حکومت ترساند.
ارگان های سرکوب و مسئولین دانشگاه به تاکتیک زدن انجمن های موازی جعلی دانشجویی در دانشگاهای کشور که منافع حاکمیت را تامین کند حساب باز کرده و می کنند و با ایجاد و فاصله انداختن میان اساتید، دانشجویان و دانشگاهیان به اشکال گوناگون جلوی ارتباط های آنان را برای تبادل نظر و فعالیت مشترک در سطح دانشگاه های کشور گرفتند و ارتباط میان آنها را با هزینه های بالایی مواجه ساختند. وزارت علوم و وزیر بنیاد گرای دولت احمدی نژاد را با همراهی حوزه اسلامی و شاگردان آیت الله مصباح یزدی به جنگ دانشکده علوم اجتماعی و انسانی فرستادند تا بلکه با طرح اسلامی کردن این مراکز چون زمان انقلاب فرهنگی، جلوی آگاهی دانشجویان از علوم عصر جدید را بگیرند و دوباره تجربه شکست خورده اسلامی کردن علوم اجتماعی و انسانی را مجددا” تجربه کنند.
حکومت در دوره احمدی نژاد توانست انجمن های اسلامی و دیگر تشکل های دانشجویی منتقد را تحت عناوین گوناگون منحل و جلوی انتشار و پخش نشریات دانشجویی را بگیرد و هرگونه ارتباط با بیرون دانشگاه را تحت عنوان توطئه براندازی زیر سوال ببرد تا بلکه از این طریق ارتباط دانشگاه را با مردم و جنبش های اجتماعی قطع کنند. حکومت و ارگان های انتصابی آن فعالیت وسیع وهمه جانبه ای را برای مقابله با انجمن های دانشجویی سکولار، دمکرات، تحول خواه و دگر اندیش و هر آن کسی که غیر خودی شده بود را در دانشگاه های کشور سازمان دادند و از طرفی دیگر با سانسور و فیلتر کردن وبلاگ ها و سایت ها و فیس بوک های دانشجوئی را بیش از پیش گسترش دادند تا بلکه از این طریق ارتباط فعالین دانشجوی را با بدنه اجتماعی خود در دانشگاه ها، قطع کنند.
قابل توجه است که همه این سیاسیت های وسیع توطئه آمیز و سرکوبگرانه ظاهرا” برعلیه جریاناتی دمکراتیک و آزادیخواه در داخل دانشگاه انجام می گیرد که به قول حکومت اسلامی وعد ه ای دیگرکه دائماً تکرار میکنند که جنبش دانشجویی یا جریانات دانشجوئی وجود ندارند، و اینکه جنبش دانشجوئی تاثیر خود را از دست داده است و بهتراست دانشجویان در لحظه کنونی برای زندگی خود فقط به دنبال درس خواندن باشند و سراغ کار متشکل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و صنفی نروند زیرا این فعالیت های گفته شده، هزینه های بسیار بالایی برای آنها دارد و دانشجویان با انجام فعالیت گفته شده در واقع با آینده شان بازی می کنند و از این طریق حکومت سیاست خاموش کردن و بی اثر نمودن صدای دانشگاه را به اشکال گوناگون گام به گام دنبال کرد.
دانشجویان در حین آگاهی به این موضوع که فعالیت تحصیلی آنان از عمده ترین وظایف شان در دانشگاه به شمار می رود، توانسته اند با تلفیق فعالیت های تحصیلی با فعالیت های صنفی– سیاسی، مبارزات خود را دنبال کنند. این تلفیق با تجربیات متعدد دانشجویان در زندگی دانشجویی بارها امکان آن درعمل ثابت شده است. دانشجویان به خوبی به نحوه سوءاستفاده حکومت از این تاکتیک آگاه هستند. زیرا که بخوبی می دانند که همه این موارد برشمرده در جهت خاموش کردن صدای دانشگاه و دانشجویان از طریق سرکوب بوده است. در واقع هدف حکومت از این ترفند ها ایجاد رعب و وحشت و بالا بردن هزینه فعالیت های سیاسی در دانشگاه ها و جامعه است. حکومت با ایجاد یک حلقه امنیتی به دور فعالین دانشجوئی می خواهد که دانشجویان وارد فعالیت سیاسی متشکل نشوند. امروز بر همگان آشکار است که دانشگاه با تلاش و مقاومت فعالین دانشجوئی، دیگر در جهت حفظ منافع نظام فعالیت نمی کند. جنبش دانشجوئی امروز نقاد قدرت است و با تمام تضییقاتی که بر دانشجویان اعمال می شود جنبش دانشجوئی از استقلال و آزادی خود دفاع می کند و این دفاع پر شکوه است.
شاید بشود توجه داد که در همه سالهای پیشین بویژه پس از سرکوب جنبش سبز و نقش و نفوذ دانشجویان در آن، شکاف میان حکومت، دانشگاه و دانشجویان تا این حد عمیق نبوده است. این یک زنگ خطر واقعی برای کل حکومت بوده است. اگر نسبت به نگاه امنیتی به دانشگاه و امنیتی کردن امور آکادمیک تغییری در حکومت ایجاد نشود ابعاد هزینه برای حکومت بسیار بیش از این خواهد شد.
با آمدن حسن روحانی به ریاست جمهوری یکسری تغییرات در وزارت علوم، روسای برخی دانشگاه ها، برگرداندن برخی از دانشجویان ستاره دار به تحصیل، دعوت از برخی اساتید بازنشسته شده به دانشگاه ها و تحمل برخی فعالیت ها در دانشگاه ها انجام شد که به نظرم مثبت است. اما اگر این تغییرات نتواند فراتر رود و امور دانشگاه ها را به دانشگاهیان بسپارد، می تواند در ادامه، تغییرات انجام شده را به وضعیت گذشته باز گرداند. اگر حسن روحانی و وزیرعلوم شکاف بوجود آمده میان دانشگاه و دانشجویان را با انجام یکسری تغییرات دمکراتیک در دانشگاه ها ترمیم نکنند از حمایت نیروی بزرگ دانشجویان محروم خواهند شد و این به نفع دولت حسن روحانی برای پیشبرد برنامه هایش نخواهد بود. دانشگاه نیاز به تنفس تازه و تغییرات اساسی در جهت منافع دانشگاه دارد. به این نیاز می بایست توجه صورت گیرد.
دانشگاه برای پایین آوردن هزینه های فعالیت متشکل چه کاری می تواند انجام دهد؟
چرا مشغله ذهنی فعالین دانشجویی و یا تشکل های دانشجوئی فقط به هزینه دادن در مبارزه متمرکز شده است؟ چرا دانشجویان به چگونگی پایین آوردن این هزینه های سنگین در مبارزه بیشتر توجه نمی دهند؟ در ایران در محیط دانشگاه دارند شرایطی را ایجاد می کنند یا کرده اند که هر نوع فعالیت فعالین دانشجوئی غیر خودی و نیمه خودی از حکومت، با دادن هزینه مواجه شود! باید به بیرون آمدن از این فضا تلاش کرد. تلاشها باید جمعی باشد زیرا هزینه دادن ها هم نیز جمعی شده است و مختصص تنها یکی و دو نفر نیست. راهکارها در میان خود دانشجویان است که انتخاب و اجرا می شود. اگر دانشجویان با بحث و گفتگو انتخاب کنند آمادگی بیشتری برای هزینه دادن خواهند داشت. حرکت بر اساس منافع عمومی دانشگاه و دانشجویان می تواند باعث تهییج و همکاری بدنه دانشجویی شود. دانشگاه برای مقاومت و پیشرفت نیاز به همه جناح های دانشجویی دارد. در چنین صورتی می شود هرینه ها را پایین آورد. و اینکه تلاش ها می بایست در مسیری متمرکز شود که نیروهای امنیتی و قضائیه متوجه شوند که اگر دست به اخراج یا ستاره دار کردن و یا هر مورد دیگری که به فعالیت دانشجوئی مربوط می شود اقدام کنند باید آنها نیز هزینه دهند. من بارها متذکر شدم که در برابر هر اقدام سرکوبگرانه ارگان های سرکوب، آنها باید متوجه باشند که این اقدامات می تواند موجب دادن هزینه های زیادی برای آنها نیز شود و بهتر است در تصمیم گیری و اقدامات خود عجله نکنند. چنین وضعیتی تنها با اقدامات و همبستگی میان دانشجویان و جریانات دانشجوئی و دانشگاه می تواند به حکومت تحمیل شود. امروز می بایست با اقدامات فکر شده هزینه فعالیت سیاسی را در دانشگاه کاهش داد و مانع ابتکار جدید حکومت و ارگان های سرکوب در این زمینه شد. امروز باید برای هر آن چیزی که بدست آمده، به دفاع مشترک و متحد پرداخت.
جریانات و فعالین دانشجوئی در ایران چه راهکارهایی را می توانند در مبارزات دمکراتیک خود مدنظر قرار دهند؟
نگاه کنید نزدیک به چهار میلیون دانشجو در دانشگاه های کشور مشغول تحصیل هستند. بیش از ۶۲ درصد این تعداد از دانشجویان دختر هستند. تنوعات فکری، قومی در میان این مجموعه بسیار وسیع است. فرهنگ خودی و غیر خودی از بدو تشکیل جمهوری اسلامی بطور دائم در سیاست های حکومت در جامعه اجرا و تقویت شده است. دانشجویان در این جامعه زندگی می کنند و بالطبع تحت تاثیر این فرهنگ هستند. همین امر چالش های ییشماری در میان فعالین دانشجوئی در دوره های گذشته ایجاد کرده بود. اما دانشجویان در تجربه کوتاه مبارزاتی خود، رفته رفته در فعالیت های عملی از این فرهنگ در حال فاصله گرفتن هستند و بیشتر تکیه بر نقاط مشترک را برای دفاع از دانشگاه و … مد نظر خود قرار داده اند. البته سرکوب و هزینه های پی در پی گاه می تواند این روند همگرایی را کند نماید اما نمی تواند در شرایط کنونی آن را از بین ببرد. لذا ظرفیت ها و پتانسیل های فعالین جنبش دانشجوئی می بایست در جهت عملی کردن اقدامات مشترک حداقل برای مقابله با سیاست های دولت در دانشگاه ها متمرکز شود. تشکل یابی سراسری در حین داشتن تنوع میان بخش های مختلف دانشجوئی از اهمیت زیادی در مبارزه و طرح خواسته های دانشجوئی نقش بازی می کند. داشتن اختلاف، تفاوت و نیز داشتن اشتراکات در میان طیف های دانشجوئی امری طبیعی و منطقی است. باید بحث و گفتگو را در میان طیف های متنوع دانشجوئی برای تنظیم فعالیت و نوع همکاری ها پیش برد. اما تاکید یک جانبه بر اختلافات میان گرایشات مختلف دانشجوئی، نیروی مقاومت، تنوع و همگرائی را در دانشگاه تضعیف می کند. ضروری است که اختلافات و اشتراکات میان گرایشات دانشجوئی در بحث ها روشن شود. اما ضروری نیست که همه فعالین دانشجوئی بر سر هر موضوعی با هم توافق داشته باشند. باید در حین حفظ تنوع و تفاوت، بر اشتراکات تاکید ویژه و بر پایه آن حرکت آگاهانه و حساب شده انجام داد. دانشجویان به عنوان یک گروه بزرگ اجتماعی در بیش از ۱۲۰ شهر کشور حضور دارند. اقدامات آگاهانه و هوشیارانه در برخورد با عملکرد دولت جدید در جهت منافع دانشگاه و دانشجویان از اهمیت زیادی برخوردار است. هر آن جایی که تغییر در جهت منافع دانشگاه انجام می گیرد می بایست از آن استقبال کرد و در جهت گسترش این تغییرات برای برآمد علنی و دمکراتیک کوشید.
مصاحبه از طرف گروه کار جوانان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)