آقای امیر احمدی گزارش آقای سیمور هرش چقدر قابل اطمینان است؟ نه به لحاظ دقت ایشان در کارش، بلکه به لحاظ منابع اطلاعاتی ایشان.
ایشان خبرنگار جستجوگر قابل اعتماد و آدم معتبری است و من فرضم این است که منابع خودش را خوب چک می کند و صحت گفتارش را به یک شکلی مورد بررسی قرار می دهد. این که من اگر بخواهم رقمی را رویش بگذارم فکر می کنم ۸۰% از حرف هایی که ایشان می زنند را می پذیرم.
در این صورت فکر می کنید که این تدارک یک نقشه مشخصی برای حمله به ایران است یا تدارکی برای داشتن به اصطلاح یک سیاست همه جانبه؟
من فکر می کنم کسانی که این کار را کرده اند هدفشان بیشتر شناسایی مناطق و منابع ایران است. احتمالا هدفشان این است که از وضعیت مخصوصاْ مرزی کشور، هم دولت و هم مردمیک ارزیابی بکنند. از آن مهم تر شناسایی مکان ها و جاها و وسایل ارتباطی است که ممکن است بعدا مورد استفاده یا تعقیب قرار بگیرد. یعنی این جوری که به نظر می رسد بیشتر هدف شناسایی مکان هایی بوده که از دید آنها دولت ایران در آنجاها احتمالا دارد کارهایی از نظر بین المللی در رابطه با سلاح های هسته ای کارهایی غیرقانونی می کند. ولی من اعتقاد دارم که این جریان فقط برای شناسایی مکان هایی که دولت احتمالا در آن کارهای مثلا هسته ای می کند، نیست. بلکه وسیع تر از آن این جریان بوده و بیشتر در جهت شناسایی مکان ها و جغرافیا و وضعیت استراتژیک و لجستیکی بود. این به معنای این هست که اگر یک وقتی آمریکا بخواهد به ایران حمله بکند به احتمال زیاد یکی از بخش هایی که ابتدا مورد استفاده قرار خواهد گرفت در کشور همین جاهای مرزی است. مخصوصاْ در قسمت های بلوچستان، که کنترل دولت عملا هم اکنون در آن منطقه کم است.
اما مقامات پاکستان این موضوع را تکذیب کرده اند نظر شما چیست؟
من حرف های پاکستانی ها را هیچ وقت قبول ندارم. پاکستانی ها همیشه به ایرانی ها دروغ گفته اند. اینها هم در زمان طالبان و هم بعد از آن هم در مورد القاعده دروغ می گویند و سر ایران دارند کلاه می گذارند. اینها به نظر من بدترین همسایه ای که ما داشته ایم و داریم در چند قرن گذشته، شاید پاکستانی ها هستند. حالا پاکستان جایی است که طالبان را بوجود آورده و القاعده را بوجود آورده. ولی به همه دنیا هم مستقیم و غیرمستقیم می گوید ایرانی ها هستند که دارند این کارها را می کنند. من قبول ندارم پاکستانی ها را. پاکستانی ها کارهای شیطانی دارند. خیلی بدی بر علیه منافع ایران می کنند.
آقای امیر احمدی، خانم رایس روز گذشته سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران را در سنای آمریکا تشریح کرد. عناصر تازه این سیاست کدام ها هستند؟
ایشان البته مشخصاْ حرف جدیدی نزد. حرف مهمی که هم ایشان زد و هم آقای بوش دو سه روز قبلش زده بود این بود که در رابطه با ایران، همه به اصطلاح آلترناتیوها روی میز هست. یعنی از دیپلماسی گرفته تا حمله نظامی. خانم رایس هم عملا به یک شکلی همین حرف را تائید کرده. یعنی در واقع گفت که جنگ با ایران هم احتمالش هست. به یک شکلی هم می گفت که دیپلماسی را هم اینها از روی میز بر نداشته اند. هنوز واقعیت این است که نیروهای درون این کشور هستند که دارند سر رابطه با ایران با هم گفتگو و عملا جدال می کنند. یک عده طرفدار جنگ و دعوا هستند، و یک نیرویی هم دارد هشدار می دهد. محتاط است، و نگران و احساس خطر می کند. خانم رایس و آقای بوش به نظر من در این مقطع در وسط این جریان قرار دارند. یعنی عملا وزارت امور خارجه یا کاخ سفید وارد میدان سیاست گذاری ایران به طور منسجم نشده و واقعیت این است که آمریکا در این مقطع یک سیاست ایران منسجم ندارد. یعنی از یازده سپتامبر به اینور به طور کلی سیاست ایران کنار گذاشته شد، و ایران را در حاشیه نگه داشته اند، و تمام مشکلات و توجه آمریکا به سوی عراق بود و خانم رایس و آقای بوش وقتی که صحبت هم می کنند به یک شکلی می خواهند به هر دو طرف به اصطلاح یک امتیازی داده باشند هم دیپلماسی و هم جنگ.
فکر می کنید این وضع تا کی ادامه خواهد داشت؟
من فرضم این است که در شش و هفت ماه آینده مخصوصاْ بعد از انتخابات در عراق که اعتقاد دارم که بعد از آن آمریکا به یک شکلی یواش یواش خودش را از عراق آزاد خواهد کرد، نه از نظر نظامی، این را از نظر فکری عرض می کنم. این آزادی فکری در رابطه با عراق باعث می شود که آمریکا بتواند روی ایران تکیه بکند و در باره ایران فکر بکند. وزارت امور خارجه آمریکا اعتقاد دارم که ماموریت پیدا خواهد کرد به سرعت سیاست منسجمی در مورد ایران پیش ببرد که این سیاست احتمالا مخلوطی از دیپلماسی و زور خواهد بود و اگر موفق نشود احتمالا به زور می رود و اگر موفق بشود در چارچوب دیپلماسی پیش می رود.
و فاکتور تعیین کننده در این مورد چه خواهد بود؟
ج: چیزی که تعیین کننده است به نظر من این مذاکراتی است که بین اروپا و ایران در پیش است و این مذاکرات نتیجه اش مثل دفعه قبل مثبت باشد و توافق اروپا با ایران کماکان پا برجا بماند و مسائل هسته ای ایران به یک شکلی قانع کننده باشد. آن وقت فکر آمریکا می کند که ایران دارد بیشتر از دیپلماسی صحبت می کند. اما اگر ایران نتواند با اروپا کنار بیاید که احتمالش خیلی زیاد است برای این که آمریکائی ها در عین حال در آنجا دارند کارشکنی می کنند آن وقت به نظر من خطر درگیری ایران و آمریکا زیاد می شود.
آقای امیر احمدی با توجه به مجموعه شرایط فکر می کنید که حمله نظامی آمریکا به ایران نسبت به دوره اول ریاست جمهوری بوش نزدیک تر شده و یا بر عکس؟
قبل از جنگ با عراق طرفداران جنگ در آمریکا علیه ایران قوی تر بودند اما این نیرو هنوز وجود دارد متاسفانه در دور دوم حکومت آقای بوش قدرت بیشتری خواهد داشت. اگر انتخابات عراق بتواند وضعیتی ایجاد بکند که اینها فکرشان از عراق آزاد بشود، من احساسم این است که آمریکا مانده تا این انتخابات در عراق بشود و بعد از انتخابات بلافاصله ماشین تبلیغاتی آمریکا شروع می کند به داد و فریاد که بله دیدید که ما در عراق هم دمکراسی درست کردیم. آنجا انتخابات شد یک رئیس جمهوری منتخب دارند. ولی تروریسم و طرفداران دیکتاتوری و صدام هم هنوز دارند اذیت می کنند. آن پروکماندان احتمالا نیروهای راست جنگ طلب این کشور را دوباره به صحنه می آورد و زبانشان را دراز می کند و این زبان درازی صد در صد در جهت ایران خواهد بود. یادمان نرود که اسرائیلی ها مخصوصاْ تمام هم و غمشان را گذاشته اند که ایران را درگیر یک کامپلکس، یک جنگ نظامی با آمریکا بکنند و تا این اتفاق را جا نیاندازند عملا ول نخواهند کرد. حالا اسرائیلی ها هم دلایل خودشان را دارند که چرا این کار می کنند که یک بحث جدایی است. متاسفانه ایران هم در منطقه و هم در جهان دوستی ندارد که از آن در مقابل یک درگیری نظامی احتمالی با آمریکا دفاع بکند. می خواهم بگویم که اگر خدای نکرده آمریکا تصمیم بگیرد که یک حمله نظامی به ایران بکند مانع زیادی نخواهد داشت. نه در داخل کشور مانع بزرگی خواهد داشت نه در منطقه. تنها چیزی که الان جلویش را گرفته و مانع هست همان قدرت ایران است یعنی می ترسند از ایران. از جغرافیایش می ترسند. از دولت می ترسند. از نیروهای نظامی و مردم می ترسند و احساس می کنند که ممکن است این جریانی که در عراق برایشان پیش آمده است در ایران مثلا ده برابرش پیش بیاید که اگر همچین اتفاقی بیفتد خوب عملا آمریکا شکست می خورد در این جنگ، و این نگرانی تنها دلیلی است که من فکر می کنم جلوی آمریکا را برای حمله به ایران بگیرد و آن هم بستگی به نظر من به خود ملت دارد. متاسفانه بخشی از مردم ایران امروز مخصوصاْ مجاهدین طرفدار جنگ آمریکا با ایران هستند در مقابل نیروهای دیگری هستند که مخالف این جنگند. ولی اکثر آنهایی که مخالفند و اکثر آنهایی که ملی هستند متاسفانه این روزها خاموشند، ساکتند و این سکوت را ممکن است آمریکا حمل بر بی توجهی و بی علاقگی به مسائل ملی ببیند و یک حسابگری غلطی انجام بدهد برای این که آیا ایرانی ها مثلا در مقابل آمریکا مقاومت می کنند یا نه و آن حساب های غلط می تواند فاجعه ایجاد بکند.