خبردار شدیم که “زن عمی” – زهرا حب الوطنی اصل، مادر رفیق نامدار ما زنده یاد رحیم اسداللهی از فدائیان جان بر کف سازمان چریکهای فدایی خلق ایران مشهور به “علی چریک” و عضو کمیته مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در اوائل دهه ۶۰، بعد مدتی رنج بردن از بیماری، روز ۱۸ فروردین چشم بر جهان بست و فرزندان، نوادگان، آشنایان و دوستدارانش را سوگوار خود کرد. مادر اسداللهی تا واپسین دم حیاتش، درد اعدام رحیم خود را که به سال ۶۷ توسط دژخیمان جمهوری اسلامی اعدام شد در دل داشت و با خود به گور برد.
او را در خانواده و محله “زن عمی” می نامیدند. چون همیشه، درب منزل او، مادرانه به روی فرزندانی بیشتر از آنچه را که خود پرورده بود گشوده بود. این زن، همواره با روئی گشاده، همراز، همیار، و تکیه گاه دلسوز همه آنانی می شد که “زن عمی” را با همین نام صمیمی صدا می کردند.
مادر اسداللهی در همان جوانی شوهرش را از دست داد و سرپرست خانوادهای زحمتکش و محروم از اعماق جامعه، در محله «شاه آباد» تبریز شد. او با تحمل انواع مرارتها، دلاورانه پنج فرزند خود را بزرگ کرد و نهالهای برومندی تحویل جامعه ایران و سپهر سیاسی کشور داد. همه عمرش به دلهره و انتظار از سرنوشت فرزندان گذشت که کی خبر کشته شدن فرزندش را خواهد شنید، تا کی باید مسافر راههای طولانی برای دیدار فرزند زندانی خود شود و یا با چشمانی نگران چرا باید دربدری و دوری از فرزندان، داماد و عروس را بخاطر تحت تعقیب و پیگرد بودن آنان شاهد باشد. او همانند مادران درد کشیده بسیاری در رژیم دیکتاتوری شاه و مخصوصاً استبداد جمهوری اسلامی، رنجها برد و نمادی از حماسهای بیصدا شد.
رحیم اسداللهی بزرگترین فرزند مادر بود که از همان کودکی یار و یاور خانواده تنگدست خود شد و در کنار تحصیل، گوشهای از بار معاش خانواده را بر دوش گرفت. علی که از نوجوانی و به انگیزه لمس فقر و فهم منشاء استثمارگرایانه آن، رو به مطالعات اجتماعی و سیاسی گذاشته بود، اندک زمانی بعداز پایان دوره همافری به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست.
علی در زمانی کوتاه در سازمان به رفیقی جسور در عملیات و همیشه پرسنده نسبت به نوع راه، شهره شد.”علی چریک” که در چهره مادر صبور و سرسخت خود، زجرها و پایداریهای “مادر” رمان معروف ماکسیم گورکی را میدید.
رفیق علی ( رحیم) در سال ۶۷، پشت میلههای زندان اهواز به مادر گفت که حاضر به مصاحبه تلویزیونی در ازاء قول آزادی از سوی زندانبانان نیست. زن عمی، در آخرین دیدار با رفیق رحیم در زندان اهواز، خود قانع شد که فرزند شجاع و مقاوم اش به عهد خود با رفقایش و زحمتکشان وفادار مانده و با لبی خاموش، از میان “مصاحبه یا مرگ؟”، مرگ را برگزیده بود.
زن عمی با حسی مادرانه از اینکه فرزندش به باورهای سیاسی خود پایبند مانده بود، همواره احساس غرور می کرد.
“زن عمی” در حالی بعد این گفتگو اتاق ملاقات را ترک میکرد که نمیدانست این آخرین دیدارش با فرزند است. او پیراهن گلگونی از علی به یادگار با خود داشت که تا پایان عمرش آن را بو میکشید.
ما با ابراز تاسف عمیق از درگذشت “زن عمی” که حتی با مرگ خود یاد بزرگ و جاودانه “علی چریک” آن یار وفادار به منافع تودههای زحمت و پایدار در مبارزه و عشق را، در خاطرها زندهتر کرده است، این ضایعه را به همه بازماندگان این عزیز تسلیت میگوییم.
ما خود را شریک اندوه فرزندان خانم زهرا حب الوطنی اصل، صبا اسداللهی، احد واحدی و دیگر بازماندگانش میدانیم.
دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۹ (۸ آوریل ۲۰۲۰)