انتخابات، خیزش ها و جنبش های اجتماعی در کشور ما به شکل بارزی مسائل کلیدی جامعه ما را باز می نمایند. انتخابات در کشور ما دمکراتیک نیست، با این وجود به جهت مسدود بودن کانال های دیگر تبارز مطالبات گروه های مختلف اجتماعی، انتخابات غیردمکراتیک همانند انتخابات ریاست جمهوری در سال ۷۶، ۸۴ و ۸۸ به محل بروز مسائل کلیدی کشور تبدیل می شود و آنچه در بافت های زیرین جامعه جریان دارد، به رو میآید.
دوم خرداد ۷۶ و برآمدن جریان اصلاح طلب از آن، ریشه در تغییرات ساختارجمعیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ما داشت که با کاندیدا شدن محمد خاتمی فوران کرد و مجال بروز پیدا نمود. دوم خرداد پدیده ای خلق الساعه و یا مولود رهبری خاتمی و یا کار مستمر و سازمان یافته اصلاح طلبان نبود، بلکه در اساس از بطن تحولات ساختاری برآمده بود. تحول در ترکیب جمعیت و شکل گیری جامعه ای جوان، ظهور نیروی عظیم و دگرگونساز نسل جدید، رشد شهرگرائی و گذر ایران از یک کشور نیمه شهری به جامعه ای بطور عمده شهری، افزایش قابل توجه با سوادان و تحول از جامعه ای نیمه با سواد به جامعه ای باسواد، افزایش سریع تحصیل کردگان و روشنفکران، افزایش حجم طبقه متوسط، از جمله آن ها است.
اگر محمد خاتمی در انتخابات سال ۷۶ با طرح توسعه سیاسی و جامعه مدنی توانست آرای لایه های متوسط جامعه، جوانان، دانشجویان و زنان را اخذ کند، محمود احمدی نژاد در انتخابات سال ۸۴ با طرح شعار “پول نفت برسر سفره ها” و با نشان دادن همرنگی با لایه های پائین جامعه، قادر شد نظر مساعد بخشی از آنها را جلب نماید. در حقیقت بخشی از محرومان جامعه در مقابل رفسنجانی که سمبل قدرت و ثروت بود، به کسی رای دادند که فریب کارانه وعده می داد پول نفت را سرسفره ها خواهد آورد. در این انتخابات شکاف طبقاتی، فقر و فلاکت محرومان جامعه با تمام وجود خود را نمایاند و در فقدان حضور جریان چپ، احمدی نژاد شعار عدالت اجتماعی را ربود و حمایت بخشی از گروه های کم درآمد جامعه را به دست آورد.
فقر، بیکاری و شکاف طبقاتی
احرای سیاست های اقتصادی نئولیبرالی طی سه دهه گذشته از یکسو و از سوی دیگر، عملکرد حکومت رانتیر و حامی پرور جمهوری اسلامی، بسترساز تمرکز ثروت بیکران در دست لایه نازکی از جامعه و انباشت فقر در بین گروه های وسیعی از مردم گشته است. در این مدت لایه های جدیدی از سرمایه داران شکل گرفته و به ثروت های بی سابقه در تاریخ ایران دست یافته اند. منشا ثروت آنها از قبل درآمد نفت، رانت حکومتی، فساد و کارهای دلالی و واسطه گری بوده است. این لایه ها عمدتا از درون حکومت و یا در زدوبند با حکومتیان پدید آمده اند.
در مقابل انباشت ثروت های بیکران در دست لایه نازکی از جامعه و نورسیدگان، گروه های کم درآمد جامعه شدیدآ متورم شده، فقر گسترش یافته و شکاف طبقاتی بطور بی سابقه ای تعمیق یافته است. به گفته اقتصاددانان حداقل ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. آمارها نشان می دهد درآمد پنج دهک نخست خانوارهای کارگری ایران کمتر از حداقل دستمزد اعلام شده است. ۷۰ درصد کارگران و بازنشستگان حداقل دستمزد را میگیرند و زیر خط فقر قرار دارند. گزارش مرکز آمار ایران از نرخ بیکاری در بهار سال جاری، نشان میدهد که ۱۲.۶ درصد از جمعیت فعال بالقوه در ایران بیکار هستند. جمعیت بیکاران ۱۵ تا ۲۴ ساله ۲۸.۸ درصد است. هرساله یک میلیون نفر وارد بازار کار می شوند. در حالی که دولت در بهترین حالت نمی تواند سالانە بیش از ۵٠٠ هزار شغل ایجاد کند.
براساس آمار بانک مرکزی در سال ۹۵ هزینه ناخالص ثروتمندترین گروه های اجتماعی کشور ۱۵ برابر گروه های پایین جامعه بوده است. ضریب جینی در همین سال، به رقم بیسابقه ۳۹/۰رسیده است.
خیزش اعتراضی مردم
اگر از خواست مردم برای تامین حق رای خود جنبش اعتراضی سال ۸۸ برخاست و چندین ماه حکومت ایران را در خیابان ها به چالش کشید و برصحنه سیاسی کشور تاثیر جدی گذاشت، خیزش اعتراضی دیماه نشان داد که مسئله فقر، بیکاری و شکاف طبقاتی یکی از مسائل اصلی جامعه است. خیزش اعتراضی مردم به تغییر ساختارهای اجتماعی و طبقاتی در طی دهه های گذشته، در خصلت رانتیر و حامی پروری حکومت و سیاست های نئولیبرالی اقتصادی ریشه دارد. به جهت رشد جمعیت کشور، سرریز شدن دهقانان به سوی شهرها و به فلاکت نشانده شدن بخشی از گروه های اجتماعی بخاطر سیاست های تعدیل اقتصادی بعد از جنگ، بر میزان تهیدستان جامعه، حاشیه نشین ها و خانه بدوش ها افزوده شده است. از سوی دیگر گروه های جدیدی از جامعه که بخشی از آنها در سابق جزو لایه های میانی به حساب می آمدند، به سوی لایه های پائین جامعه رانده شده اند. مهمترین این گروه های اجتماعی، کارمندان دولت، معلمان و بازنشستگان هستند.
توسعه پایدار، دموکراسی و عدالت اجتماعی
جنبش اصلاحات و جنبش اعتراضی سال ۸۸ مشخص کرد که دگرگونی ساختاری در طی دهه های گذشته، دمکراسی را به مسئله اصلی جامعه ما تبدیل نموده و این امر را مدلل کرده است که در کشور ما، امر توسعه پایدار با دمکراسی درآمیخته است. به بیان دیگر تحقق امر توسعه پایدار با توجه به شکل گیری گروه های اجتماعی و مطالبات آن ها، مشروط به تامین دمکراسی است.
اگر انتخابات سال ۷۶ و جنبش اعتراضی ۸۸ نشان داد که بجهت تحولات ساختاری امر توسعه پایدار در کشور ما با دموکراسی پیوند خورده و دموکراسی مسئله اصلی جامعه ما است، خیزش اعتراضی دیماه مشخص ساخت که امر توسعه پایدار و دمکراسی عمیقا با عدالت اجتماعی درهم آمیخته است و دموکراسی در کشور ما بدون غلبه برفقر، بیکاری و کاهش فاصله طبقاتی پایدار نخواهد بود.
این دریافت ـ پیوند دموکراسی و عدالت اجتماعی ـ نه یک امر ذهنی و خواست و تمایل این یا آن جریان سیاسی، بلکه امر عینی و برخاسته از تغییرات اجتماعی و طبقاتی و مطالبات طبقات و گروه های اجتماعی است.
ضرورت تشکیل حزب چپ دموکرات و سوسیالیست
چنانچه گفته شد تحولات ساختاری در طی دهه های گذشته مسئله دمکراسی و عدالت اجتماعی را در دستور قرار داده است. توسعه پایدار در کشور ما با توجه به تحولات جمعیتی و اجتماعی بدون دمکراسی با موانع جدی مواجه می شود و بدون تامین عدالت اجتماعی به تلاطمات اجتماعی برمی خورد و تنش ها رو بگسترش می گذارد. عدالت اجتماعی نیز بدون رشد اقتصادی به توزیع فقر منجر می گردد و در فقدان دمکراسی به توتالیتاریسم منتهی می شود. شرط مقدم پیشبرد امر توسعه پایدار، استقرار دمکراسی و تامین عدالت اجتماعی در کشور است. درک این مسئله در شرایط کنونی جامعه، از اهمیت زیادی برخوردار است.
جامعه ما نیازمند وجود نیروی سیاسی قدرتمندی است که از توسعه پایدار، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی دفاع کند و برنامه خود را بر پایه مولفه های فوق تنظیم نماید. نیروی چپ و به ویژه چپ دمکرات و سوسیالیست از چنین توانائی بالقوه برخوردار است.
در فقدان نیروی سیاسی قدرتمند چپ دمکرات و سوسیالیست، شعار عدالت اجتماعی با توجه به فقر گسترده، بیکاری وسیع و شکاف طبقاتی، به دست نیروهای پوپولیست و راست افراطی خواهد افتاد که از آن بصورت فریبکارانه بهره گرفته و به خدمت اهداف خود در خواهند آورد. امروز شکل گیری و حضور حزب چپ قوی و موثر به یک امر مبرم و ضرور جامعه ما تبدیل شده است.
در پاسخگوئی به این ضرورت، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران ـ طرفداران وحدت چپ و جمعی از کنشگران چپ تصمیم گرفته اند که وحدت کنند و تشکل واحدی را به وجود بیآورند. امید است این وحدت بتواند در تقویت و نیرومند شدن چپ موثر افتد.