در برخی سایت ها نوشته ای از آقای مهدی اصلانی در اعتراض به شرکت آقای رجبعلی مزروعی در مراسم بزرگداشت بنیانگذاری جنبش فدائیان توسط سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) ـ غرب آلمان منتشر شده است*.
آقای مهدی اصلانی در این نوشته از نگاه تقدیس گرایانه به جنبش فدائی و رویداد سیاهکل به حضور آقای رجبعلی مزروعی در جشن سازمان اعتراض کرده است. نگاهی که بعد از ۴١ سال بنیانگذاری جنبش فدائیان هنوز نمی خواهد، بپذیرد که جنبش فدائیان قبل از اینکه یک جنبش مقدس و دست نیافتنی باشد، یک جنبش سیاسی ـ اجتماعی و برای تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی کشور بوده است. به همین دلیل هم این جنبش از بدو تولد تاکنون بر رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی تاثیر گذاشته و از تحولات داخلی و بین المللی تاثیر پذیرفته است.
دیدگاه و عملکرد هیچ جنبش اجتماعی – سیاسی دارای پایگاه اجتماعی و تاثیرگذار بر رویدادهای جامعه، در طول تاریخ همانگونه ایی نمانده است، که بنیانگذارانش بر آن پای می فشردند. جنبش فدائیان نیز خارج از این قاعده نبوده است. همانطور که جنبش سوسیال دمکراسی اروپا همانی نیست که در ابتدای حیاتش یعنی زمان تدوین مانیفست کمونیست توسط کارل مارکس و فردریک انگلس بود. اما در طول تاریخ همواره جنبش سوسیال دمکراسی اروپا خود را میراث دار جنبشی دانسته که شروعش با انتشار مانیفست کمونیست بوده است. در این هم جای هیچ مناقشه ای نیست که جنبش سوسیال دمکراسی در طول حیاتش دچار چرخشها و اشتباهات اساسی شده است. نگاهی گذرا به سرنوشت تاریخی سوسیال دمکراسی اروپا و انشعابات در انترناسیونال و سرنوشت آنانی که بر وفاداری به تعالیم اولیه سوسیال دمکراسی پای فشردند و از تعالیم اولیه آئینهایی مقدس و غیر قابل تردید ساختند، و حتی برای خط و مرز کشیدن با سوسیال دمکراسی که به زعم آنان به آرمانهای اولیه بنیان گذاران جنبش سوسیال دمکراسی خیانت کرده اند، نام خودشان را تغییر دادند، و هرگز تنوع را در جنبش سوسیال دمکراسی نپذیرفتند، در طول تاریخ همواره از تبلیغ علیه سوسیال دمکراسی و احزاب و جریانات چپ سوسیالیستی اروپائی با الفاظی مانند الفاظی که آقای مهدی اصلانی بکار می برند، خسته نشدند، حقانیت تاریخی و سیاسی برای خود کسب نکردند. جنبش سوسیال دمکراسی بخاطر تحول طلبی خود و بخاطر دوری از نگاه ایدئولوژیک و نستالوژیک به خود و گذشته اش، توانست علیرغم اشتباهاتی، گاها بزرگ در تاریخش خدمات بزرگی به جنبش کارگری و دمکراتیک اروپا و جهانی بکند.
آقای مهدی اصلانی در کتاب خاطرات زندانش و در مقالات متعدد خود ضدیتش و انتقام جوئی خاصی با سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت نشان داده است. او در کتاب خاطراتش به سازمان فدائیان ایران ( اکثریت) به بهانه نقد مشی سیاسی در سال های ١٣۵٩ ـ ١٣۶١می تازد و مدعی است که سازمان فدائیان اکثریت درسی از گذشته اش نگرفته است. اما زمانی که او به نقد خود و سازمان منشعبین از سازمان اکثریت (۱۶ آذر) که از سال ۶۰ تا ۱۳۶۲ بلحاظ خط و مشی سیاسی و برنامه با سازمان فدائیان خلق اکثریت هیچ تفاوتی نداشت، بر می گردد. در چند جمله سر و ته قضیه را بهم می اورد.
او ناصادقانه برخورد می کند. او از مشی حمایت از جمهوری اسلامی با نفرت سخن می گوید. ولی ناصادقانه پای خود و جریان متبوعش را کنار می کشد و آن را به سازمان اکثریت نسبت می دهد. راجع به گذشته سازمان فدائیان خلق اکثریت که اشاره دارد: به “بیماری لاعلاج، ….. دفاع بی قید و شرط از سوسیالیسم واقعا موجود و خط امام و نظریه راه رشد غیر سرمایه داری……. در آستان خط امام سر بریدند و بخشی بزرگ از آن را به سربازان “امام خمینی” بدل کردند………..” کارنامه سیاسی خود آقای اصلانی هم بوده است. آقای اصلانی در آن سال ها یکی از اعضای سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت و بعد از آن بعنوان یکی از اعضای منشعبین از سازمان اکثریت معروف به (جریان ۱۶ آذر) بوده و در قبال آن مشی مسئول است و باید پاسخگو باشد. سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برخلاف آقای مهدی اصلانی پای خود را کنار نکشیده و آن مشی سیاسی را به دیگران نسبت نداده و بارها دیدگاه ناظر بر دفاع از “سوسیالیسم واقعا موجود” و “خط امام” و مشی “شکوفائی” را مورد نقد قرار داده است.
متد برخورد آقای اصلانی با مسائل امروز هم قابل تامل است. از جمله با اصلاح طلبان دیروزی و اپوزیسیون امروزی جمهوری اسلامی، از نظر من هم رفتار و کردار اصلاح طلبان در آن سالهای دارای مقام و موقعیت در جمهوری اسلامی که از سیاستهای آن سالهای حکومت دفاع کردند، قابل نقد و انتقاد است. او درمطلب خود مسئولیتهای اقای مزروعی در جمهوری اسلامی که همه اش سیاسی بوده است، ردیف کرده است و بر همین پایه دعوت از او برای مشارکت در جشن سازمان را زیر ضرب برده است. منطقی نیست که مقام و موقعیت امروزین اصلاح طلبان را با مقام و موقعیت دیروزین آنان یکی گرفته شود و اگر امروز بخشی از آنان به جبهه دمکراسی خواهی پیوسته اند به جهت جایگاه دیروز آن ها را برانیم و در جهت نزدیکی با آن ها گام برنداریم. هیچ کسی قیم جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران نیست. هم باید تنوع را در جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران پذیرفت و هم از پیوستن هر چه بیشتر نحله های سیاسی گوناگون به آن استقبال کرد. اما متد برخورد آقای اصلانی، متدی جزمگرایانه، استبدادی و سکتاریستی و عقب مانده است.
هر نیروی که برای خود و نحله سیاسی خود ظرفیت نقد و انتقاد از گذشته خود را بپذیرد. نمیتواند برای دیگر نحله های سیاسی کشور نقد خود و تحول را نپذیرد. احتیاجی به فاکت برای اثبات اینکه بخشی از اصلاح طلبان دیروزی حکومتی تحول پیدا کرده اند و امروز نیز هزینه آن را با زندان و حصر خانگی و مهاجرت می پردازند، نیست. نیرویی که فقط به فکر منافع حقیر خود و گروهش نباشد باید از این تحولات استقبال کند. و آن را سکویی برای نزدیکی و همکاری تمامی نیروهای جنبش اعتراضی و در راه استقرار دمکراسی در کشور بکند. بسیج بیشترین نیروی دمکرات و تحول طلب و خواهان استقرار دمکراسی در کشور در مقابل استبداد و دیکتاتوری، عین احترام به آرمانهای بینانگذاران جنبش فدائیان است.
امروز دو نیرو از نزدیکی و همکاری اصلاح طلبان و تحول طلبان رانده شده از حکومت با نیروهای چپ دمکرات و جمهوری خواهان سکولار دمکرات علیه دیکتاتوری و استبداد خشنود نیستند. یکی جمهوری اسلامی و ارگان های امنیتی آن که در روزهای اخیر شاهد آن بودیم که به هر ترتیبی و به هر طرفندی می خواهند مانع این نزدیکی و همکاری بشوند. مطلب روزنامه “وطن امروز” راجع به رابطه و همکاری سران جنبش راه سبز امید با سازمان فدائیان خلق اکثریت نشانه ای از آن است که بدروغ و تهمت متوسل شده است. روزنامه کیهان حسین شریعتمداری نیز از مقاله آقای مهدی اصلانی را نیز در راستای ادامه افشاگری علیه رابطه و همکاری سران جنبش راه سبز امید با سازمان فدائیان خلق اکثریت دانسته است و از آن استقبال کرده است.
دیگری نیز متاسفانه بخشی از نیروهای سیاسی رادیکال هستند که از کنده شدن اصلاح طلبان حکومتی و پیوستن آنان به جنبش دمکراسی خواهی خشنود نیستند. آن ها قادر نیستند که با تحولات سیاسی و جنبش سبز رابطه برقرار کنند و هنوز در اوهام خود به سر می برند. این نگاه سکتاریستی و قبیله گرائی، جنبش دمکراسی خواهی مردم کشورمان را تقویت نمیکند.
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) همانند سایر احزاب سیاسی بری از اشتباه نبوده است. از اشتباهات بزرگ سازمان فدائیان اکثریت اتخاذ سیاست شکوفائی در قبال جمهوری اسلامی بوده است. سازمان فدائیان اکثریت بیش از هر جریانی از ماههای آغازین پس از ضربات سال ۱۳۶۲ به نقد خود نشسته و نتیجه نقد خود را یک بار در سال ۱۳۶۵ توسط پلنوم وسیع فروردین ماه و بار دیگر در کنگره اول خودش به شکل صریح و شفاف در سطح جنبش اعلام کرده است. من به آقای اصلانی توصیه می کنم، که اگر دغدغه ایشان دانستن تحولات نظری و سیاسی سازمان فدائیان اکثریت است. تمامی اسناد و نقدهای سازمان فدائیان خلق اکثریت را مطالعه کنند. تا تحولات سازمان را بخوبی درک بکند.
ایکاش تمامی نحله های سیاسی و جریانات سیاسی به اندازه سازمان فدائیان اکثریت به نقد سیاست و برنامه و گذشته خود همت می گمارد. آنگاه تفاهمها و همکاریها و اعتمادها در سطح جنبش سیاسی ایران بیش از آنی بود که الان هست.
نگاه تقدس گرانه
نگاه و متد آقای مهدی اصلانی نگاهی مذهبی و تقدس گرایانه به جنبش فدائیان و رویداد سیاهکل است. آقای مهدی اصلانی نگران فرو ریختن آرمان شهر خود ساخته اش از جنبش فدائیان است. ایشان این آرمان شهر خود ساخته را پشتوانه ای کسب هویت و ماندگاری هویت خود می داند. بزعم ایشان با دعوت از یک اصلاح طلب به مراسم سالگرد جنبش فدائیان، به آرمانها و ارزشهای بنیان گذاران جنبش فدائیان لطمه خورده است. ایشان در مراسم بزرگداشت بنیان گذاران فدائی و حماسه سیاهکل مانند مسلمانانی که مسجد را جای غیر مومنان نمیدانند، هیچ کسی را غیر از خودیها نمیخواهد راه بدهد.
ایشان هنوز میراث جنبش فدائیان خلق را از روز بدو تولد تاکنون نه در تحول خواهی و تحول طلبی آن و شرکت در مبارزه عملی و بسیج بیشترین نیرو برای غلبه بر استبداد، بلکه “میراث پربهای سازمان فدائی آثار به جامانده فدائیان خلق است. کلت کمری و نوار صوتی حمید اشرف. نقاشی های بیژن. و یادگارهایی این گونه”، می داند. شکی نیست که تمامی یادگارهای بنیانگذاران جنبش فدائیان برای همه آنانی که خود را از نحله های فدائیان می دانند، عزیز و گرامی است. همین عزیز بودن این یادگارها و خاطره و یاد آن عزیزان است که ما را بر آن می دارد که هر ساله سالگرد بینانگذاری جنبش فدائی را گرامی بداریم و آن را سکوئی بسازیم برای پیوند خوردن با جنبش دمکراسی خواهی مردم کشورمان که یکی از آرزوهای بینانگذاران جنبش فدائیان بود.
اما در همان یادگارها ماندن و برای آنان مرثیه خواندن، ظلم در حق بنیان گذاران فدائی است که با هزاران امید و برای پس راندن استبداد در ظلمت تاریک استبداد و دیکتاتوری شاهنشاهی پرچم مبارزه را بر افراشتند.
آقای مهدی اصلانی هنوز مانند مسلمانانی که هر سال پیراهن آغشته به خون سید الشهدای حسینی را علم می کنند و برایش زنجیر و سینه می زنند، دنبال پیراهن صفائی فراهانی می گردد، بدون آنکه بخواهد بفهمد که صفائی فراهانی زمانی که به فلسطین رفت و برای شرکت در مبارزه جاری و واقعی کشور در مخالفت با دیکتاتوری شاه به کشور برگشت، می دانست که برای به ثمر رساندن این مبارزه چه موانع و مشکلاتی بر سر راهش است. فراهانی می دانست که صرف پناه بردن به یادگارها و تمثیلهای گذشتگان، راه گشای مبارزه علیه استبداد و برقراری دمکراسی نیست.
آری باید با تاکید گفت و نوشت که جنبش فدائیان خلق ایران قبل از هر چیز جنبشی برای مبارزه سیاسی – اجتماعی و برای تغییر بوده است. ماندگاری جنبش فدائیان در طول ۴١ سال و حضور تاثیرگذارش در صحنه سیاسی کشور را باید در پویائی و تحول طلبی آن جستجو کرد نه در غلطیدن در گذشته های تقدس گرایانه.
به همان دلایلی که جنبش سوسیال دمکراسی به حق خود را وارث جنبشی می داند، که از نوشته شدن مانیفست کمونیست شروع شده است. سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) هم به حق خود را با وجود سیر تحولات فکری و سیاسی وارث جنبش فدائی می داند، که بنیانگذارانش بیژن جزنی و پویانها و احمدزاده ها …. بودند. یادشان گرامی باد.