۱ــ در حالی که حاکمیت فعالیت نهضت آزادی را متوقف کرده، اعضای آنرا دستگیر یا تحت فشارهای امنیتی، پلیسی قرار داده و کلیه امکانات آنرا سلب نموده است، چرا دبیر کل آنرا دستگیر میکند؟
طی ۳۱ سال گذشته، با وجودی که نهضت آزادی و شخص دکتر یزدی بارها مواضعی قاطع در برابر سیاستها و عملکرد حاکمیت اتخاذ کرده بودند ، مسئولان یا از دستگیری دکتر یزدی خود داری میکردند و یا به زودی او را آزاد میساختند.
واقعیت این است که حاکمیت و دستگاه های امنیتی آن به خوبی از سوابق کم نظیر دکتر یزدی آگاهند و تا همین زمان اخیر نمیتوانستند دستگیری او را توجیه کنند. حاکمیت به خوبی میدانست دکتر یزدی فعالیتهای اسلامی خود را از سالهای دهه۱۳۲۰ ، یعنی ۶۰ سال پیش، از زمان دانش آموزی و دانشجویی در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران و تاسیس انجمنهای اسلامی دانشجویان آغاز کرده و در سال های قبل از کودتای ۲۸ مرداد، در دفاع از دولت دکتر مصدق، سپس در نهضت مقاومت ملی فعالیت داشته است.علاوه برآن، دکتر یزدی از سال ۱۳۲۸ در آمریکا و اروپا، در تاسیس، مدیریت و توسعه انجمن های اسلامی دانشجوئی در آمریکا و کانادا، جبهه ملی و نهضت آزادی خارج از کشور نقش موثر و اساسیایفا نموده است.
حاکمیت به خوبی میداند که دکتر یزدی نماینده آیتالله خمینی در خارج از کشور و از نزدیکترین مشاوران و همراهان ایشان در جریان انقلاب و در سفر به فرانسه(نوفل لوشاتو) و سپس به ایران بوده و به همین علت مورد انتقادها ، اتهامات و حملات ناجوان مردانه گروههای چپ و راست قرار گرفته است. حاکمیت به خوبی میداند که دکتر یزدی شخصیتی مستقل، متفکر، اهل علم و تحقیق، دارای مدارج عالی تحصیلی از دانشگاه تهران و دانشگاههای معتبر خارجی و از شخصیتهایی است که عمر خود را در راه اسلام، آزادی و عدالت صرف کرده و طی بیش از پنجاه سال گذشته ، در چهار چوب قانون و اصول اخلاقی با نظام استبدادی و سلطنتی از یک سو، و مارکسیسم و التقاط فکری از سوی دیگر، مبارزه منطقی، اصولی و سازمانی کرده است.
حاکمیت به خوبی می داند که دکتر یزدی پس از پیروزی انقلاب نیز همان مشی سیاسی قبل، یعنی مبارزه و تلاش برای حفظ ارزش های راستین اسلامی و دفاع از حقوق و آزادی های ملت در چهارچوب قانون اساسی را ادامه داده و در تمام این مراحل راهنما و تکیه گاه او ایمان به خداوند و حقیقت بوده است.
پس چرا حاکمیت در این مقطع حساس او را بازداشت میکند!؟
۲ــ حاکمیت ایران خود را حق کامل می داند و هرگونه خطا و انحراف و نقض قانون و تجاوز به حقوق مردم از ناحیه وابستگان به خود را کم اهمیت یا قابل اغماض تلقی می کند وبه رغم ضرورت پاسخ گوئی حاکمان در برابر ملت و به رسمیت شناختن حق مردم درانتقاد ازمسئولان، در راستای ایفای فریضه امر به معروف و نهی از منکر، می پندارد عملکرد و قدرت او باید مصون از انتقاد وایراد باشد!؟ گناه اصلی دکتر یزدی دقیقا همین ناباوری ایشان نسبت به مصونیت حاکمان از انتقاد و اعراض است!!
دکتر یزدی یکبار در سال ۱۳۷۰ وبار دیگر در تیر ماه ساله گذشته بازداشت شد که نخستین بار با مداخله رئیس جمهور وقت ، آقای خاتمی و بار دوم به علت بیماری و انعکاس جهانی آن، در ظرف مدت کوتاهی آزاد گردید.
شرایط جدید سیاسی کشور و توسعه موج اعتراضات مردمی، پس از انتخابات خرداد ماه اخیر ، حساسیت حاکمیت را به شدت افزایش داده و دستگیری ایشان را نیز توجیه پذیر نموده است.
به نظر می رسد دو موضوع حساسیت حاکمیت نسبت به ایشان را شدت بخشیده است؛ یکی پیشنهاد نهضت آزادی درنظارت بین المللی بر انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، و دیگری پیشنهاد بازگشت به قانون اساسی نخستین ( که فاقد اصل ولایت فقیه بوده و توسط دولت موقت تهیه گردید و به تصویب شورای انقلاب نیز رسیده بود).
با متوقف ساختن نهضت آزادی ، حاکمیت انتظار نداشت کوچکترین اظهار نظر و انتقادی از جانب این جمعّیّت و دکتر یزدی شنیده شود. اما ایشان به عنوان یک شخصیت سیاسی شناخته شده از طرف خبرگزاریها و روزنامه نگاران متعّدد مورد سوال واقع میشد و مصاحبههای او از طریق رسانههای جهانی منعکس میگردید. هرچند این مصاحبهها تمامأ در چهارچوب منافع ملی و وفاق عمومی صورت میپذیرفت، ولی با خواسته حاکمیت در” سکوت کامل نهضت آزادی”سازگاری نداشت. به خصوص مصاحبه های او درباره بحرانها و مسائل اقتصادی و سیاسی حساسیت حاکمیت رابه شدت افزایش می داد.به این ترتیب با سخت تر شدن معضلات سیاسی، دستگیری او برای حاکمیت قابل توجیه گردید، بدون آنکه بیندیشد با این کار بر بحران ها می افزاید.
۳ــ با توجّه به سوابق دکتر یزدی و علل بازداشت او، این سوال مطرح میشود که چه باید کرد؟ …با توجه به آنچه گذشت ، به نظر میرسد دفاع از دکتر یزدی یک وظیفه اخلاقی و اجتماعی است.
در سالهای پس از انقلاب که نارضایتی مردم با مشاهده انحرافات حاکمیت از اصول اولیه انقلاب تشدید میشد، برخی از مخالفین چپ و راست، به ویژه گروههای سلطنت طلب، دکتر یزدی را به علت نزدیکی با آقای خمینی، مورد اتهامات بی اساسی، از جمله محاکمه و اعدام کسانی مثل خسروداد و رحیمی قرارمیدادند، در حالی که اگر ایستادگی و مخالفت ایشان با خلخالی و طرح شکایت به آقای خمینی ومداخله مستقیم ایشان نبود، در همان شب زمستانی بهمن ۱۳۵۷ خلخالی تصمیم گرفته بود حدود چهل نفر از وزرای سابق و فرماندهان ارتش را اعدام کند!! کسانی که خاطرات خلخالی را خوانده اند، به خوبی خشم او را از ممانعت مهندس بازرگان و دکتر یزدی از اعدام های بی رویه اوبه خاطر دارند. دکتر یزدی نه تنها کوچکترین مشارکتی در این اعدام ها نداشت، بلکه از همان آغاز صف خود را از این شیوه های خودسرانه خلاف قانون جدا کرد..
نخستین باری که جوانان احساساتی برای اشغال سفارت آمریکا به آن حمله کردند، دکتر یزدی به عنوان وزیر امور خارجه در محل حضور پیدا کرد و به غائله پایان داد. پس از استعفای دولت موقت نیز با وجود اصرار مرحوم سید احمد خمینی، برای ترک نهضت آزادی و زنده یاد مهندس بازرگان و پیوستن به خط امام و روحانیت حاکم، حاضر به همکاری با آنها نشد وبه راه خود در دفاع از حاکمیت ملت و حقوق اساسی مردم ادامه داد وبه همین جرم! از همان زمان مطرود این جناح نیزواقع شد.
تاسیس و راه اندازی روزنامه میزان در اوائل سال ۵۹و مقالات انتقادی دکتر یزدی در آن دوران، همراه با مقالات مهندس بازرگان ، از جمله اسنادی است که نشان میدهد دکتر یزدی از همان ابتدای انقلاب در کنار مردم برای آزادی و دمکراسی وحاکمیت ارزش های راستین اسلام و انسانیت تلاش کرده و این خط مشی را بدون لحظه ای تردید و توقف طی ۳۱ سال گذشته همچنان ادامه داده است.
دکتر یزدی در ادامه کار طالقانی ، بازرگان و شریعتی، برای ارائه اسلامی دور از خرافه و تعصب جاهلانه و سازگار با آزادی و اندیشه و علم کوشید و تجربه ارزنده ای برای نسل جدید به یادگار گذاشت.
دکتر یزدی تحصیلات تخصصی خود را در رشته داروسازی در دانشگاه تهران به انجام رسانید و سپس دکترای خود را در رشته ژنتیک از یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا اخذ نمود و به زودی در رده پژوهشگرن موفق رشته تخصصی خود در آمریکا قرار گرفت.با این حال، علاقه به سرنوشت سیاسی و اجتماعی کشور و خدمت به رشد و توسعه همه جانبه آن، او را ازاقامت در خارج و اکتفا کردن به زندگی صرفاً دانشگاهی و آکادمیک بازداشت و به میهن خود مراجعت کرد. در ایران ماند و سختیها و فشارهای حاکمیت را به جان پذیرفت و در این دوران با انتشار صدها مقاله ، مصاحبه و سخنرانی ، و تالیف کتابهای متعدد در باب مسائل ایران و موضوعات علمی، سعی در آگاهی بخشی و توسعه سیاسی ، اخلاقی و علمی ملت ایران به ویژه نسل جوان نموده است.
دکتر یزدی که قبل از انقلاب مستمرا مورد تعقیب ساواک بود، پس از انقلاب نیز، به ویژه در سالهای اخیر به شدت مورد خصومت وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی قرار گرفته است. دستگیری او در بحران اخیر، در حالی صورت می گیرد که هم مشکلات ناشی از کهولت درسن ۷۸ سالگی او را رنج میدهد، و هم جراحی ناشی از بیماری سرطان، نیازمندی او را به مراقبت های مستمر پزشکی و محیط بهداشتی شدت می بخشد.
اینکه جمهوری اسلامی از بازداشت دکتر یزدی چه قصد و هدفی را دنبال میکند، خود باید پاسخگوی آن در برابر خدا و خلق باشد. ولی وظیفه ما به پاس بیش از شصت سال خدمت و تلاش صادقانه او در راه آزادی و عدالت، اعتراض به بازداشت و استمداد از شخصیتها و سازمانهای بین المللی، به صورت فردی و جمعی، است. باشد تا با تاسیس ستادی برای آزادی ایشان و سایر زندانیان سیاسی گامی در جهت دفاع از آزادگان میهن خود برداریم.