بعد از افشا تقلبات گسترده در انتخابات ۲۲ خرداد از طرف نهادهای منتسب به اصلاح طلبان و مشخصا شخص موسوی و کروبی، و به زیر سئوال بردن نتایج آن که در آن احمدی نژاد با کسب رای ۲۴ میلیونی توانست به ظاهر برنده آن اعلام شود، هم اینک جامعه ایران در اثر اعتراضات مردمی و خیابانی روزهای مهیجی را پشت سر میگذراند. روند حوادث ظاهرا چنین نشان میدهند که این بار اصلاح طلبان تصمیم گرفتهاند که تسلیم نتیجه انتخابات مهندسی شده نشوند، و با قرار گرفتن در مقابل رای رهبری، نتیجه جاری و اعلام شده انتخابات را به چالش بکشند، و به این طریق یا جریان غالب را به بازشماری مجدد آرا اعلام شده وادار کنند، و یا انتخابات دیگری را متعاقب آن سازماندهی کنند.
چنانکه از روند حوادث قبل از روز ۲۲ خرداد پیداست، جریان غالب در جمهوری اسلامی با میدان دادن به جریان اصلاح طلب سعی کرد که با جلب آنها مردم بیشتری را به پای صندوقهای رای بکشاند، و بعد با تقلب گسترده در آرا، و مصادره کردن آن به نفع خود چنین نشان دهد که حضور مردم در انتخابات برای رای دادن به آنها بوده است. در واقع جلوگیری گسترده از حضور ناظرین اصلاح طلب در هنگام شمردن آرا، آن فرصت طلائی ای بود که امکان تقلب گسترده را امکان پذیر ساخت.
اما چرا جریان راست افراطی همراه با رهبری به چنین امری دست یازید، و این چنین گسترده و بدون مهابا از نتایج احتمالی آن، چنین تقلب گستردهای را سازمان داد؟ آیا همچنانکه بسیاری از مفسران و ناظرین خبری معتقدند، نمی شد که تقلب، چنین در ابعاد گستردهای صورت نگیرد!؟
ظاهرا تمام روند حوادث چنین نشان میدهند که جریان راست افراطی برنامه از پیش تدارک شدهای برای شکست قطعی و همیشگی جریان اصلاح طلب داشته است. بدین معنی که این جریان، اصلاح طلبان را به شدت نافی و مزاحم برنامههای خود و همچنین تداوم آن میدانست و میداند، و بنابراین میبایست یک بار برای همیشه از دست آن خلاص شود. و این امکان پذیر نبود الا در زدن آنها در یک همایش انتخاباتی. یعنی درست عرصهای که مظهر اقتدار جریان اصلاح طلب بود. جریان اصلاح طلب که در دوران زمامداری احمدی نژاد توانسته بود با استفاده از ندانم کاریها و سیاستهای مخرب و ناکارآمد آن که جامعه ایران را بیش از پیش به بحران کشانیده بود، دور دیگری را از حضور خود تجربه کند و به شدت فعال شود، بار دیگر موفق شد که برای در دست گرفتن سیستم اجرای کشور خیز برداشته، و دست به کار شود. جریان راست افراطی هم که حضور عینی اصلاح طلبان و تحمیل اجباری آنان را بر وجود خود میدید، و هم از طرف دیگر عدم توان قطعی خود را در مقابله با آنان عملا تجربه میکرد، ظاهرا تصمیم بدان گرفت که با یک سازماندهی گسترده تقلباتی در انتخابات، برای همیشه از طریق خوار کردن آنان، حضور آنها را ناچیز نشان دهد، و با ضربهای روانی و اعلام بیشترین آرا ممکن به نفع خود، برای همیشه و یا لااقل دورانی نسبتا طولانی آنان را از صحنه رانده، و به راحتی برنامههای خود را به پیش ببرد. راست افراطی که بنابه وضع موجود عموما و تنها اصلاح طلبان را مانع جدی در سر راه خود می دید، سعی کرد در واقع با کشیدن اصلاح طلبان به روند انتخابات و بعد از آن از طریق مهندسی وحشتناک آرا ریخته شده به صندوقها، قبل از هرچیز رفورمیستها را در عرصه رای مفتضح کند، و بعد با استقرار اتوریته خود در حاکمیت با پیشبرد سیاست ارعاب و سرکوب آنان را بیشتر به حاشیه براند. از یاد نبریم که احمدی نژاد در مناظرههای خود علنا از سیاست خود مبنی بر اینکه در دوران وی کمترین کتاب در ایران انتشار یافته است به شیوهای ضمنی دفاع کرد، و این را به عنوان نقطه ضعف خود به حساب نیاورد. یعنی در واقع این سخن حریفان خود را پذیرفت تا از این طریق نشان دهد که هم به جد بر ضد روش فرهنگی اصلاح طلبان است و هم، چنین عرصهای را اساسا عرصه مناقشه نمیداند.
اما آیا حذف و یا تضعیف همیشهای اصلاح طلبان در ایران ممکن است؟ آیا حتی با ایجاد یک حکومت نظامی ـ امنیتی میتوان برای همیشه مزاحمان خود را در قدرت از صحنه رقابت حذف کرد؟ آیا احمدی نژاد میتواند برای همیشه اصلاح طلبان را به مهرههای تابع و سر به زیر تبدیل کند، که فقط در بزنگاه مقاطع انتخاباتی، و یا جاههای دیگر بتواند تنها از آنان استفاده ابزاری کند؟
ظاهرا حوادث کنونی نشان میدهند که اصلاح طلبان نیت و قصد جریان راست افراطی را درک کردهاند، و علیرغم سیاست انفعالی خود در دوران اصلاحات، این بار تصمیم گرفتهاند که با مقاومت در مقابل وضع موجود، لااقل از حضور و هویت خود دفاع کنند. در واقع مقطع کنونی برای آنان مقطع مرگ و زندگی در حضور سیاسی شان در جامعه و در حاکمیت است. و اینکه مقاومت آنها تا کجا خواهد رفت، و در چه ابعادی امکان پذیر خواهد بود، خود امری است پیش بینی ناپذیر و البته با توجه به مماشات آنان در گذشته تا حد زیادی متاسفانه جای گمان. اما به هر حال فضای موجود که نتیجه رقابت و تناقضات درون حکومتی در مقاطع انتخاباتی است، خود در خود امر قابل توجهای است که در شکل گیری بعدی تفکرات مردم تاثیرات به سزائی خواهد داشت. یکدست کردن نهائی حاکمیت، و متعاقب آن انتخاباتهای مهندسی شده بعدی در تمام تاریخ پیش روی جمهوری اسلامی، آن چیزی است که رفتار سیاسی مردم را نیز تغییر خواهد داد، و بی گمان حاکمیت را در مقابل مشکلات بسیار عدیدهتری قرار خواهد داد.