آرمان گرائی اصلاح طلبانه شکست خورد. بر بستر ناکارآمدی و ناپیگیری و مماشات اصلاح طلبان در مسند قدرت ، فعل و انفعالات در سطح کلان حکومتی بنفع ارتجاعی ترین جناح اقتدارگرایان تمام شد. خیزش نظامیان برای غصب تمامی اهرمهای قدرت میرود که تمامی عرصه های سیاسی را فتح کند. ولی فقیه و دستگاه بسیج و سپاه آن در آرزوی یافتن رل دیرینه خود در ابتدای انقلاب ، میروند تا بستر مرگ خود را آذین کنند.
در این میان سهم اصلاح طلبان در بقدرت رسیدن شرمگین جناح طالبانیست احمدی نژاد را نباید از خاطر دور داشت. آنان بعنوان نیروئی که حداقل دو قوه مجریه و مقننه را در اختیار داشتند با نضمام دستگاه عریض و طویل اطلاعات ، بیشترین نقش را در گسترش روحیه انفعال و سرخوردگی مردم ایران بازی کردند. ساختارغیردموکراتیک و ماهیت شکننده فکری ونظری طیف اصلاح طلبان،انتخاب راهبردهای سیاسی کم مایه و خوش باورانه (سیاست تعدیل و تمکین)، ذینفع بودن بخش اعظم این نیروها در ساختار قدرت و نظام مالی کشور، پیوندهای عاطفی بین اصلاح طلبان و اقتدارگرایان ، محصور بودن در تفکرات مذهبی، عدم قاطعیت شخص خاتمی بعنوان رئیس قوه مجریه، سیاست چانه زنی از بالا ، نامرئی کردن نقش و مطالبات مردم در صحنه سیاسی کشور، نازل بودن سطح اطلاعات و باورهای فرهنگی مردم ، تلاش اصلاح طلبان برای حفظ ساختار حقیقی و حقوقی نظام بقیمت قربانی کردن منافع ملی مردم ایران ، مشروعیت کاذب بخشیدن به نظام قرون وسطائی استبدادی و درآخر عدم انسجام و عدم حضور اپوزیسیون و رهبرانی دلسوزو کاریزماتیک از جمله عواملی است که نقش بسزائی دربقدرت رسیدن احمدی نژاد و کابینه نظامی امنیتی او داشته است.
امروز دیگر حتی به آن دسته از اصلاح طلبان که در توهم تغییر ساختار حقیقی نظام از طرق چانه زنی و لابی گری با تمامیت خواهان بودند اثبات شد که این ره به ترکستان است.
توازن جدید قوا در حاکمیت جمهوری اسلامی بیان محرز نادرستی سیاستهای اصلاح طلبان حکومتی است.
شاعر فرهیخته رودکی میگوید :
هر که ناموخت ازگذشت روزگار هیچ ناموزد ز هیچ آموزگا
آقای معین از تجربه روزگار خود نیاموخت و بار دگر بر درگاه خامنه ای تکیه زد و با پذیرش حکم حکومتی ، نشان داد که فرامین ولی فقیه را به دیده دل میخرد و این نقطه پایانی بود به شانس او برای اثبات صداقت گفته هایش و وعده هایش و نتیجه نیز شکستی بود که ایشان دچارش شد.
اما امروز کجا ایستاده ایم :
به همت اقتدارگرایان وفرصت سوزیهای اصلاح طلبان حکومتی هئیت دولت به تسخیر نیروهای نظامی امنیتی کابینه آقای احمدی نژاد در آمد. مجلس هفتم نیز که از قبل قله فتح قدرت را تمام عیار پیموده بود و در نتیجه قوه مقننه را نیز تسخیر نموده بود. قوه قضائیه نیز که از قبل در دستان مبارک شاهرودیها انجام وظیفه میکرد و بدین رو داستان بی سرانجام اصلاح پذیری نظام بسر رسید و بتبع آن دوره تسلسل انتخاب گزینه بد از بدتر نیز بپایان خط رسید. امروزنفی تمامیت جمهوری اسلامی باید در الویت قرار
گیرد وبدین منظور تجمیع تمامی نیروهای ساختارشکن و همگرائی آنان حول خواستهای حداقل وبرکناری نظام جمهوری اسلامی ضرورتی اجتناب ناپذیراست. برای خاتمه دادن به زندگی چنین رژیمی می بایست به گروه گرایی محض پایان داد و به یک کلام و به زبانی دیگر، از آنجا که هدف رژیم جمهوری اسلامی جدایی نیروهای سیاسی از هم میباشد، پس نبرد برای رسیدن به دمکراسی از طریق همیاری و همکاری آنهایی ممکن می شود که خواهان برچیدن این نظام باشند.
تشکیل یک ائتلاف دموکراتیک ، فراگروهی و با استراتژی روشن و شفاف حول اصول دموکراسی ، حقوق بشر و عدالت اجتماعی به اعتقاد من امری شدنی است البته اگر دست از خودمحوریها و منیتها برداریم. تجربه سایر کشورها و ملتها نیز درستی این ادعا را اثبات میکند. واقعیت اینست که رژیم ج.ا. دردرون و بیرون مرزها منفور، غیرقابل اطمینان و مطرود تلقی میگردد، رژیمی ورشکسته است که در صورت وجود همآهنگی در اپوزیسیون و اراده اکثریت مردم برای برقراری حکومت قانون و ایجاد دمکراسی پارلمانی از عمر چندان درازی برخوردار نخواهد بود. در ابتدای انقلاب بنیادگرایان اسلامی در تهران به مسند قدرت نشستند و ایران را تسخیر کردند و در موضع قدرت نیز بودند اما امروزدیگر آنزمان نیست، امروز حاکمیت جمهوری اسلامی سراسر در موضع دفاعی قرار دارد و این خود بشارت صبح دیگری است.
برای ایجاد جامعه مدنی نیاز به برپائی ساختاری مدنی است. دستگاه سرکوبگر نظام هرگز امکان رشد و تقویت نهادها ی مدنی را ممکن نکرده است. اندک فضائی نیز که باز شد در حال بسته شدن است. به باور من مسئولیت ایجاد تفاهم ملی بر دوش نیروها و الیتهای سیاسی ماست. متاسفانه اپوزیسیون ایرانی چه از نوع چپ آن و چه راست علیرغم برخی دستاوردهای درخشان آن ، تاکنون از خود درایت و مدیریت نشان نداده ، گروه گرائی ،خودمحوری، بی بهرگی از تجارب دوران مشروطیت و تاریخ ایران، پیشداوری، ناباوری، عدم توجه به منافع ملی ، بی عملی ودر سطح نظری خلاصه شدن ، الویتها را نادیده گرفتن ، آرمانگرائی و بار دیگر به روحانیت اتکا کردن موجب بروز صدمات جدی بر پیکر جنبش دموکراسی خواهانه ایران شده است. برای ایجاد جامعه مدنی و ساختارد موکراتیک نیاز به حضور انسان دموکرات است. انسان دموکرات انتقامجو نیست ، انسان دموکرات رنگها و طیفهای گوناگون را تحمل میکند، انسان دموکرات سازش میکند اما برپایه منش های دموکراتیک خود تکیه میزند ، در فرهنگ انسان دموکرات خودی و غیر خودی در مقابل قانون مبتنی بر حقوق بشر بی معناست ، انسان دموکرات میبخشد اما فراموش نمیکند. از خود بپرسیم آیا ما دموکراتیم ؟
آنان که دم از دموکراتیزاسیون میزنند اما بازیگران صحنه را خود برمیگزینند و آنان که حاضر به گردن نهادن بر قوانین بازی برای احقاق دموکراسی در ایران هستند را حذف میکنند و حتی از رویاروئی با آن هراس دارند، هرگز برای ما دموکراسی را به ارمغان نخواهند آورد حال خواه نام خود را جمهوری خواه گذارند خواه مشروطه خواه و خواه مردم سالار دینی .
پایبندی به حقوق بشر و دموکراسی را تنها میتوان با محک زدن این منشها نزد مدعیان آن رقم زد.
واما برگردیم به مبارزه برای برون رفت از انسداد سیاسی ….
باعتقاد من تنها یک پروژه باقی مانده که هنوزآزمایش نشده آنهم اینست :
تشکیل ائتلافی گسترده از تمامی نیروهای خواهان عبور از نظام جمهوری اسلامی و هوادار استقرار نظامی دموکراتیک با قانون اساسی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر.
بدون تشکیل یک ائتلاف دموکراتیک تحول در ایران غیر ممکن است. نیروهای سیاسی ایرانی هر یک بتنهائی فقط قادر خواهند بود جریان خود را سرپا نگهدارند و نه ملت ایران را. در این میان باید از بحث فرسایشی انتخاب نوع نظام در آینده ( مشروطه سلطنتی پارلمانی ، جمهوری پارلمانی و یا اشکال دیگر) خودداری کرد اما هر یک از جریانات سیاسی حول محور نظام مورد علاقه خود بالطبع میتوانند جداگانه تبلیغ و ترویج کنند و با رقبای خود وارد یک مسابقه سالم شوند.
نوع و فرم نظام آینده نباید مانعی برای اتحاد عمل و ایجاد ائتلاف های موقت باشد. بنظر من نیرو های ائتلاف عبارتند از:
» جمهوری خواهان دموکرات، چپ و سکولار (لائیک) طرفدار برچیدن نظام جمهوری اسلامی
» طرفداران فدرالیسم واحقاق حقوق ملیتها در ایران
» مشروطه خواهان سلطنتی ( پارلمانی )
» نیروهای ملی مذهبی که خواهان گذار از ج.ا و جدائی کامل دین از دولت میباشند و با راه رشد دموکراسی دینی مرزبندی دارند. دموکراسی مفهومی عام است و ربطی به ادیان گوناگون ندارد.
برای ایجاد دیالوگ سازنده وائتلافی گسترده مرکب از تمامی نیرو های مذکور حول منشور جهانی حقوق بشر و دموکراسی باید کوشید و فرصت را بیش از این نسوزاند.
چرا در ساختار نیروهای ائتلاف از مشروطه خواهان اسلامی نام نبردم به این دلیل است که این دوستان هنوز به قانون اساسی التزام دارند و خواهان عبور از نظام ج.ا نیستند و غیر از خودشان ، سایر نیروهای دموکراسی خواه را اساسا بحساب نمیاورند. دموکراسی مورد نظر ایشان سهم بیشتر ایشان از قدرت در خدمت منافع گروهی ایشان و نه ملت ایران است. بر این اساس در اینجا نگاهی میاندازم به نظرات آقای معین وابراهیم یزدی
در خصوص پایبندیهای آنان به منش دموکراسی و حقوق بشری و جبهه دموکراسی پیشنهادی آنان !
آقایان معین از جبهه مشارکت اسلامی و ابراهیم یزدی از نهضت آ زادی هردو طرفدار حقوق بشر و دموکراسیند امامشروط و با قرائت دین مدارو نه جهانشمول.
بر اساس این رویکرد همه چیز قابل قرائت است حتی اعلامیه جهانی حقوق بشر، فرهنگ مشتهدان در این سالها موجب شده که متاسفانه هیچ کلام صریح و شفافی بر زبان آورده نشود بلکه همواره همه چیز قابل تفسیر و تعبیر باشد تا در آنجا که لازم است از آن بتوان بهره سیاسی کافی را برد. ما در کشورهای پیشرفته غربی با چنین پدیده ای در این ابعاد وحشتناک روبرو نیستیم چرا که سیستم شجاعت پاسخگوئی دارد و لازم نمیداند که خود را در الفاظ پیچیده قابل تفسیر پنهان کند وچنین فرهنگی الگوی ما برای ایران آینده میبایست باشد.
به اعتقاد این دوستان آقایان معین و یزدی: ” فرق است میان موضعگیری سیاسی و کار سیاسی، بدون التزام به قانون اساسی نمیتوان مبارزه سیاسی علنی مسالمتآمیز را ادامه داد. التزام به قانون به معنای نفی ضرورت بازنگری در آن نیست.”
باید پرسید آیا در طول تمام تاریخ بشری که مملواز مبارزات شجاعانه مردم سایر کشورها با دیکتاتورهاست، این التزام به قانون اساسی و قواعد بازی دیکتاتورها بوده که آنان را به سر منزل مقصود رسانده یا ایستادگی و گردن ننهادن به این قواعد.
از شما میپرسم التزام به کدام قانون ، قانونی که در آن حق کودکان ، جوانان، زنان ، اقوام، کارگران و هزار و یک بند دیگر جائی ندارد و یا حتی اگر هم اشاراتی شده و چند بند مشروط در آن هست ، زیر سایه آقا خامنه ای قابل تفسیر و قرائت است.
امروز بسیاری از نیروهای شجاع در داخل کشور بدون التزام به این قانون مبارزه میکنند حال هر چند محدود اما مطمئن و سالم گام بر میدارند.
شما از تمامی زد و بندهای سیاسی تا کنون بنفع مردم مستضعف و به هلاک آمده چه گیرتان آمده است ، حتی نتوانستید جای پای خود را محکم کنید اما البته که خود را حفظ کردید. اتفاقا یکی از تفاوت های ما با شما در همینجاست. شما با قانون اساسی کنار می آیید چرا که دغدغه و هدف شما، قانون اساسی را به چالش کشیدن نیست. ما به این قانون التزام نمیگذاریم چرا که دقیقا همین قانون را نشانه گرفته ایم. هدف ما تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی مدرن ، عرفی و منطبق بر اعلامیه جهانی حقوق بشرو گذار از جمهوری اسلامی است.
در جائی دیگر گفته اند که : دیدگاه دوم این که جبهه باید منحصرا از گروهها و احزاب شناسنامهدار (نه لزوما رسمی و برانداز) تشکیل شود.
دوستان :
این همه نهاد و کانون و حزب غیر رسمی و ثبت نشده به یمن قانون اساسی مورد التزام شما که از قضا” آزادی تشکیل احزاب و تشکلها را با هزار و یک تبصره آورده ” در ایران بوجود آمده که علیرغم تلاششان برای اخذ پروانه ثبت قانونی نتوانستند خود را بلحاظ حقوقی شناسنامه دار کنند اما مبارزات دموکراسی خواهانه و حقوق بشری خود را بی شناسنامه پیش میبرند ، و دقیقا این بخش در جبهه مورد نظر شما جائی ندارد، بسیار قابل توجه است و آن وقت میخواهید ما باور کنیم که جبهه شما چالشگر و ناجی ما خواهد بود!!!!!!
شما بجای این همه سخن ازاگر و بایدها و هنوز بمیدان نیامده یار گیریهای اینچنینی بهتر بود اول از مبانی نظری و میثاقهایتان میگفتید بهر حال شما که توانسته اید سخنگو و رهبر این جریان را از قبل تایین کنید چرا نتوانسته اید میثاقهایتان را از قبل تعریف کنید.
براستی چرا میخواهید جبهه تشکیل دهید، این همه دردسر برای التزام به قانون اساسی لازم نیست . مردم را گیج و آشفته نکنید و مفاهیم جبهه و دموکراسی و حقوق بشر را بیش از این تحریف و خنثی نکنید. مردم را بیش از این اینگونه مفاهیم بیزار نکنید.
و در آخر باید پرسید که اینها با اصل الف از پیش شرطهای عضویت در جبهه دموکراسی و حقوق بشر مورد نظرشان که اعلام کرده اند چه خواهند کرد؟ این اصل میگوید :
الف ـ باوربه ضرورت تداوم جنبش اصلاحات در جمهوری اسلامی ایران و تشکیل جبهه فراگیر
آیا هنوز هم گمان میدارید که جنبش اصلاحاتی وجود دارد و هنوز گمان میدارید که
در جمهوری اسلامی امکان اصلاحات مقدور است ؟
بنظر من امروز دیگر پرواضح است که این طیف نظری آب به آسیاب چه کسانی میریزد و راه را برای چه کسانی هموار میکند.
پیش بسوی تمرین دموکراسی و تدوین پروژه های دموکراتیک که حقیقتا بتواند راهگشا باشد و مرز خودی و غیر خودی را در نوردد و تابوها را بشکند.
متن کامل سخنان پیش از دستور ویکتوریا آزاد در کنگره که به دلیل ضیق وقت بطور کامل خوانده نشد