نزدیک یک ماه دیگر، انتخابات ریاست جمهوری ایران را در پیش داریم. در بین خانواده سوسیالیست ایران نیز بحث حول شرکت یا عدم شرکت در آن، آشکارا و یا در خفا جاری است. نوشته زیر در همین راستا و برای بیان نکته نظری دگر تنظیم شده است:
۱- در انتخابات سال ۹۶، با ایجاد جنبشی سراسری به درستی مردم بطور گسترده به روحانی رای داده و او را به رئیسی ترجیح داده اند. اکثریت مردم معتقد بودند و هنوز احتمالا معتقد هستند که اگر رئیسی پیروز می شد احتمالا اوضاع در تمامی زمینه ها بدتر می بود.
۲- بدلیل فشار حداکثری ترامپ، سیاست ورزی حداکثری و بیجای خامنه ای و اپوزیسیونی بی امان اصول طلب ها در چهار سال گذشته و ناتوانی مدیریتی شخص روحانی، دولت برآمده از انتخابات ۹۶، ناموفق عمل کرد و به قول های انتخاباتی خود وفادار نماند.
۳- درصد بالایی از مردم، و بخصوص در شهرهای بزرگ بخاطر سر خوردگی از نتیجه شرکت خود در چهارسال گذشته، گرایش شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ را ندارند.
۴- غیر قانونی بودن احزاب اپوزیسیون به مانند سازمان ما، حزب چپ و… و رد صلاحیت های گسترده احتمالی توسط نظارت استصوابی شورای نگهبان و ناامیدی مردم از اصلاح طلبان زمینه این را مهیا کرده است که با جنبش مردمی دیگری بر حول نام کاندیداتور خاصی روبرو نباشیم. متاسفانه گرایش قالب در مردم دوری از شرکت در انتخابات است، و تقریبا امکان این بوجود آمده است که در برابر یک نتیجه مهندسی شده انتخاباتی دیگر قرار گیریم.
۵- حکومت در انتخابات مجلس نشان داد که با استفاده غیردمکراتیک از نظارت استصوابی، گرایش دارد که قدرت را به سپاهیان بسپارد و هزینه شرکت محدود مردم در انتخابات مردم را به جان پذیرفت.
۶- تقریبا امکان اینکه پست ریاست جمهوری متعلق به جناح اصولگرای منتقد دولت روحانی شود حتمی است. اما خطر اینست که اراده رهبر برای پساخود این باشد که دولت را با مجلس یکدست کرده و آن را به سپاه بسپارد و در آینده نزدیک شاهد یک حکومت اسلامی – نظامی تمام عیار باشیم!
۷- اقتصاد کشور رانتیری است. بنابراین اراده تمامی جناح های داخلی مستقل از سر وصداهای آنها، رفع تحریم بوده تا امکان فروش نفت مهیا و کسب درآمد حکومتی دوباره احیا شود. از این رو حتما برجام با هر نتیجه حاصله از انتخابات ۱۴۰٠، پیش خواهد رفت. دولت جدید امریکا و اروپا نیز پیشروی در این مسیر را مورد نیاز امنیت خود و جهان می بینند.
۸- اپوزیسیون برانداز ناامید از شکست دکترین های مجاهدین و ترامپیستی و خواسته و ناخواسته با تکیه به روکردهای سلطنت طلبانه در حال گرد هم آمدن بر حول رضا پهلوی بوده و با شعار “نه به جمهوری اسلامی” شعار تحریم انتخابات را مطرح کرده و مایلند شرکت محدود مردم در انتخابات را به نام خود تمام کرده و از آن استفاده ابزاری در عرصه داخلی و بین المللی و حتی علیه موفقیت برجام کنند.
به نظر نگارنده با چنین تشریح حداقلی اوضاع، همانقدر پافشاری بر تحریم انتخابات توسط نیروهای ملی و چپ دمکراتیک، غیر قابل درک است که پافشاری حداکثری بر نیاز شرکت و رای دادن در انتخابات.
کنشگران سیاسی سوسیالیستی که یک سیستم منطقی را برای نیاز به شرکت در انتخابات تنظیم می کنند، با همان توان قادرند یک سیستم “منطقی” برای تحریم را ارائه دهند چون محمل های لازم برای باروری بینشی هر دو نظر موجود است.
از آنجایی که:
۱- احتمالا و نزدیک به یقین دارای یک کاندیداتور مورد حمایت قاطع خود که صلاحیش تائید شده باشد، نخواهیم بود،
۲- در برابر جنبشی مردمی که خواهان شرکت گسترده در انتخابات برای رسیدن به هدف معینی باشد، نخواهیم بود.
بنابراین با تشریح گسترده و واقع بینانه اوضاع و با تکیه به اسلوب واقع بینی سیاسی (رئال پلیتیک) و دوری از سیاسی زدگی و یا داد و بستان های کم ارزش و ارزان سیاسی با طیف های برانداز یا اصلاح طلبان حکومتی و بیان نکات مثبت و نکات منفی شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات ۱۴۰٠، حق تصمیم و تشخیص را به تک تک مردم و هم رزمانمان می سپاریم.
راه اندازی یک “جنبش بازنگری قانون اساسی” بخصوص اصل ۱۱۰ (قدرت مطلقه ولی فقیه)، و اصل ۹۹ (نظارت استصوابی)، از نیازهای عظیم دمکراتیک کشور است که باید تمام فشار خود را بر حکومت برای رسیدن به این خواسته متمرکز کنیم.