یار دیرینه جنبش فداییان خلق ایران دکتر محمد تقی افشانی نقده در پی پیکاری سهمگین با عفریت مرگ، سرانجام چشم بر جهان بست و دوستداران بسیار خود را در اندوه نشاند. همه ما انسانی را از دست دادیم که نام ماندگاری در تاریخ جنبش چپ ایران و تاریخ فداییان خلق دارد.
رفیق افشانی بزرگ شده شهر ارومیه و فارغ التحصیل از دانشکده پزشکی تبریز بود. انسانی فروتن با اخلاقی والا و تجلی رفاقت و شرافت. او در هر محیطی که قرار می گرفت احترام به خود را در اطرافیانش بر می انگیخت، اعتمادی عمیق جلب می کرد و با رفتار آموزندهاش همین اعتماد را هم پاس می داشت. تقی انسان واقع بین و منصفی بود. او آن هنگام که از دیگری تحسین می شنید کوشش می کرد صادقانه از ضعفهایی بگوید که از خودش سر زده بود و زمانی هم که با قضاوتی یکسویه نسبت به انسان دیگری مواجه می شد، ارزشهای او را بر می شمرد.
تقی افشانی از پیشگامان جنبش فدایی خلق بود و در تشکیل و مدیریت یکی از چهار شبکه اولیه “گروه پویان- احمد زاده- مفتاحی” نقش بارزی داشت. او درکنار رفیق اسد مفتاحی، با بنیان گذاشتن شبکه دانشگاه تبریز این گروه، در پروراندن و گسترش دادن آن سهم شایستهای ایفاء کرد. تقی در سال ۵٠ در تور ساواک افتاد و در زمره یکی از رفقای اولیه چریکهای فدایی در آمد که سخت شکنجه شد و مقاومت تحسین برانگیزی از خود نشان داد. او در چهل و پنج سال بعدی عمرش و تا دم مرگ از سر درد شدید ناشی از ضربات مشت و شلاق سربازجوی معروف عضدی رنج برد.
افشانی محکوم به اعدام شد و لی در آخرین روزهایی که چشم انتظار مرگ در میدان چیتگر بود، حکمش به زندان ابد کاهش یافت و مدتی نگذشته بود که با گروهی از زندانیان به زندان شیراز تبعید شد. تقی در میان زنده ماندگان از موج کشتار سال ۵٠ چریکهای فدایی خلق، جایگاه ویژهای داشت. او نه تنها چون بقیه رفقا شور انقلابی این جنبش را نمایندگی می کرد، سخنگوی طراز اول شعور آن نیز بود. افشانی بخاطر تسلط بالایی که بر دیدگاه های نظری گروه داشت به زودی جایگاه یک مرجع تئوریک در تشکیلات زندان را یافت. دوست و رقیب، او را به خردورزی می شناختند.
این موقعیت گروهی اما نه تنها هیچگاه تقی را از جستجوگری و نقد مداوم اندیشه و باور باز نداشت، بلکه او را هر چه بیشتر وادار کرد تا رسالت خود ویژهاش در این عرصه را فزونتر بفهمد و پایبندی بیشتری به آن نشان دهد. او برخوردار از ذهنی پرسشگر، به تجربه و تحقیق علمی باور داشت و در همه سال های زندان و علیرغم سردردهای شدیدی که از آن همیشه در عذاب بود، حتی لحظهای هم از مطالعه و بازبینی در دیدگاه های خود و گروه و سازمان دست نکشید و آنی را در خودآموزی و آموزش دادنها از دست نداد. تقی همه اینها را هم بر متن همان فروتنی و وقار خاص خود و با حفظ موضع ایستادگی شرافتمندانهاش در برابر فشار و شکنجه زندان پیش برد.
سال انقلاب ١٣۵٧ تقی افشانی جزو آخرین گروه از زندانیان سیاسی بود که از زندان شاه آزاد شد و به گرمی مورد استقبال مردمی قرار گرفت. تقی در همه این سال ها و تا واپسین دم زندگیاش بر آرمانهای انسانی خود باورمند ماند و با تاکید مداوم بر آزادی و سوسیالیسم، در دفاع از اصالتهای راه طی شده، و در نقد آن گذشته سرشار از خود گذشتگیها نشان داد که همگان حق داشتهاند او را نمادی از نسل آرمانخواه، جستجوگر و حقیقت جوی دهه چهل بشناسند.
تقی مدت مدیدی بود که از بیماری پارکینسون رنج می برد و در این اواخر دیگر هیچ رمقی برای او باقی نمانده بود. او اما از این شانس بزرگ برخوردار بود که همسر و یاری را در بالین خود داشته باشد که تیماری شبانه روز او را بر عهده داشت و در مراقبت از همسر سنگ تمام می گذاشت. یار و یاوری که، تحسین و احترام هر به دیدار آمده تقی و هر جویای دورادور از حال وی را بر می انگیخت.
ما، درگذشت این یار خردورز مظهر اصالت را به همه فدائیان و آنانی که تقی را می شناختند و قدر می نهادند تسلیت می گوئیم و در این اندوه همگانی، همسر مهربان او را بهمراه همه بازماندگانش همدلیم.
نام و خاطره رفیق تقی افشانی نقده، ماندگار است.
١٧ بهمن ماه ١٣٩۵ (۵ فوریه ٢٠١٧)