شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۳

شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۳

شیوا ارسطویی درگذشت!
ارسطویی در دوران فعالیت خود رمان‌های «نسخه اول»، «بی‌بی شهرزاد»، «آسمان خالی نیست»، «افیون»، «خوف»، «نی نا»، «من و سیمین و مصطفی» و «ولی دیوانه‌وار» را منتشر کرد که از...
۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای: آیا دعوت به اندیشیدن و عقلانیت و نقد رهبری دادگاه می خواهد؟
به زبان مارتین لوتر کینگ، من از جنس افراد مدافع «صلح ایجابی» هستم تا طرفداران «صلح سلبی» که نصیحت می‌کنند تنش‌ها را آشکار نکنید تا زمان مناسب برسد. من با...
۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: مصطفی مهرآیین
نویسنده: مصطفی مهرآیین
اتحادیه سراسری کارگری ال-او (LO) تحریم اقتصادی اسرائیل را تصویب کرد
قطعنامه خواستار آن است که دولت، شرکت‌ها و نهادهای مالی نروژ، از هرگونه سرمایه‌گذاری یا تجارت با شرکت‌هایی که به تداوم اشغال فلسطین کمک می‌کنند، خودداری کنند. به طور خاص...
۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو
گرامی باد یاد ده‌ها میلیون پیکارگر علیه فاشیسم!
هشتاد سال پس از پیروزی بر فاشیسم در شرایطی که راست‌گرایی افراطی و نژادپرستی، بیگانه‌ستیزی در بسیاری کشورها دوباره سربرآورده‌ و جنگ‌های تازه یکی پس از دیگری شعله‌ور می‌شوند،گرامی‌داشت یاد...
۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
سیمون دو بووار: فیلسوف آزادی و پیشگام فمینیسم مدرن
دوبووار در کتاب “جنس دوم” نشان می‌دهد که «زن» به عنوان یک «دیگری» در برابر «مرد» تعریف شده است، نه به عنوان موجودی مستقل. او می‌گوید زنان در طول تاریخ،...
۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
گسترش اشغالگری در سرزمین‌های فلسطین؛ تداوم نسل‌کشی زیرسایه سکوت جهانی
آیا نهاد های بین المللی که حتی در برابر یک حکم رسمی، مستند و بی‌سابقه ناتوان از اجرای عدالت می باشند، مشروعیت خود را از دست نمی دهند و در...
۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
ماه مه با عطر بهار میاید
سر می کشند خیزابها، از پیِ موجها، شعله های مواج راه افتادند، هوا آتش می گیرد، آب هم در آتش می سوزد، ققنوس…، از حریق و باد می گذرد.....
۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۴
نویسنده: حسن جلالی
نویسنده: حسن جلالی

رنج ما کجا و رنج آنها کجا؟

۲ کودک ۲ و ۳ ساله که خواهر زاده های حامدند و مهبد ۶ ساله که دختر حامد است در مقابل زندان تحصن کرده اند. کودکان کرد سنی، غیرت و وجدان من شیعه را به سخره گرفته و چه کار بجا و پر معنایی کرده اند. کودکان ۲، ۳ و ۶ ساله برای نجات جان انسان هایی که مستحق اعدام نیستند و این روزها مرگ را به انتظار نشسته اند و از روز شنبه ۴ بار پای چوبه دار روانه گشته اند، به پا خاسته اند. روی خاک و در مقابل آفتاب بی رحم و سوزان خرداد، این کودکان در کنار مادربزرگ و پدر بزرگشان که چهره هاشان از شدت آفتاب همچون خون به ناحق ریخته شده، سرخ و سوزان است به پا خاسته اند.

 

 روز سه شنبه با دیدن شیمای عزیز، همسر حامد احمدی، رنج سال های ۷۹-۸۰ را دوباره به خاطر آوردم. اما درد من کجا و درد این عروس کرد سنی کجا؟

نو عروس بودم، تقی بازداشت شد. تنها بودم و از بی خبری از همسرم که با ۲۱ نفر از فعالان ملی مذهبی بازداشت شده و ماهها در سلول های انفرادی نگه داشته شدند، در اضطراب بودم. اما زنانی توانمندتر از مردان روزگار دور و برم بودند. زنانی چون فرزند طالقانی که بی هراس و با قدرت انتقاد می کرد و به دادگاه و قاضی هجوم می برد، چون مینو خانم که بی چشم داشت دل ها را گرم و نرم نگه می داشت، چون قدسی خانم که لبریز از رنج دوران بود و دیگر رنج را به سخره می گرفت، چون عزیز سفر کرده ام هاله جان که عشق را با تمام وجود و بی حد و مرز به همه مان نثار می کرد، چون زرین دخت عطایی که با وقار و صبر درد را در درون پنهان میداشت، چون فریده که با روحیه و با خنده همه را می بوسید، چون مریم خانم رسولیان که با تدبیر و متواضعانه با جمع سخن می گفت، با دخی خانم، زهرا جان وفرزانه و منصوره و فهیمه وفیروزه که خواهرانه با جمع همراه بودو. . . .

اما شیمای عزیز، این زن با وقار کرد و خواهر سنی ما، تنها و در کنار کودک ۶ ساله اش در مقابل در زندان بدون هیچ همراهی ای چون سرو ایستاده است. با غرور و ایمان یک زن کرد جوان؛ خیلی جوان است، اما چهره ای به پختگی یک زن میانسال دارد. آرام سخن می گوید و احساس و اضطرابش را از کلامش نمی توان دریافت کرد، هر چند چشمانش راز درونش را بر ملا می کند. چشمان مهبد و شیما خیلی شبیه به همند. چشمان مادر و دختر کوچک، آشوب درون و ترس را فریاد می زنند. ترس از یک خبر. خبر ناگهانی اعدام عزیز در بند که اکنون بی پناه در کنج سلول قرنطینه با لباس اعدام و با خون دل، هر سپیده را به استقبال می رود.

۲ کودک ۲ و ۳ ساله که خواهر زاده های حامدند و مهبد ۶ ساله که دختر حامد است در مقابل زندان تحصن کرده اند. کودکان کرد سنی، غیرت و وجدان من شیعه را به سخره گرفته و چه کار بجا و پر معنایی کرده اند. کودکان ۲، ۳ و ۶ ساله برای نجات جان انسان هایی که مستحق اعدام نیستند و این روزها مرگ را به انتظار نشسته اند و از روز شنبه ۴ بار پای چوبه دار روانه گشته اند، به پا خاسته اند. روی خاک و در مقابل آفتاب بی رحم و سوزان خرداد، این کودکان در کنار مادربزرگ و پدر بزرگشان که چهره هاشان از شدت آفتاب همچون خون به ناحق ریخته شده، سرخ و سوزان است به پا خاسته اند.

در این شهر و در این کشور پهناور در مقابل زندان و در اعتراض به اعدام، کودکان نوپا قائمند. درد را نه با کلام و صدا که از ترس حتی ناله هم نمی کنند، بلکه با چشمانشان و با قائم بودن به شرف انسانی شان فریاد می زنند، اما این جماعت شیعه، گویی نمی بینند یا اصلا نمی خواهند که ببینند.

مهبد عزیز را بغل می کنم. روسری گل گلی و بلوز صورتی و دامن پر چینم برایش هیچ فرقی با چادر مشکی زنان زندان ندارد که هر روز تماشایش می کنند و بی اعتنا می گذرند. بغلش می کنم می بوسمش حتی کوچکترین لبخندی هم نمی زند. یک بغل گل سفید به نشان صلح برایش برده ام اما حتی شاخه ای از آن را نمی گیرد و نمی بوید. هیچ کلامی نمی گوید. گویی این کودک از اضطراب اعدام پدر و پیش از مرگ او، جان سپرده است.

به سمت شیما بر می گردم و می گویم شیما جان من زن شیعه از تو زن سنی معذرت می خواهم و بسیار شرمسارم، آنقدر که نمی توانم به چشمانت نگاه کنم. چند بار بغلش می کنم. سینه های پر درد را به هم می فشاریم اما درد من کجا و درد او کجا؟

حامد نوشته بود کسی چه می داند حال آن اعدامی را که پای چوبه دار می برند و من با خود می گویم حامد عزیز هر چند ما همه قربانی هستیم اما من زن شیعه پایتخت نشین چه می دانم حال نو عروس زجر کشیده سنی کرد را که وقتی ۴ ماهه آبستن بود شوهرش را بردند و یکسال از او بی خبر ماند. شوهر در سلول انفرادی شکنجه می شد و نو عروس با خیال زیستن در کنار همسر، فرزند را به دنیا می آورد. درد زاییدن و درد بی خبری از شوهر برای زن جوان کرد سنی با هم هم آغوش بود.

با خود فکر می کنم من چه حقی دارم که او را به صبر دعوت کنم، من کیستم و چه رابطه ای بین من و او وجود دارد؟ ای شرم بر ما باد.

من یک مادرم و می دانم شیما نه فقط برای بودن یک زن جوان در کنار همسر، بلکه به خاطر داشتن پدر برای دخترش، خیزشی تظلم خواهانه و اعتراضی کرده است و ما می بینیم و می شنویم اما مسئولیت مان چیست و چه می کنیم؟ این مظلومان چه می توانند بکنند؟ کودک و پیر همه با هم خانه و کاشانه را رها کرده اند و در این بیایان بر روی خاک می خوابند و می نشینند، اما لحظه ای از مقابل زندان دور نمی شوند. جوانها به مادرهای پر درد سفارش کرده اند مادر جان ما را تنها نگذارید اگر شما بروید ما را می کشند.

باز چشم ام به مهبد می افتد. آمده ام به آنها دلداری بدهم ولی دلم طاقت نمی آورد و اشک هایم مرا حتی از انجام این کار ذلیلانه و خواری آفرین هم عاجز می کند.

مهبد ۴ ماهه در شکم مادر بود که پدر را بردند. او هرگز پدر را در خانه ندیده است، مهبد اکنون ۶ ساله است. فقط چند بار پدر را در کابین ملاقات دیده، اما امروز در تلاش برای نجات جان پدر در مقابل زندان به قامت کودکانه اش چون کوه ایستاده است. فریاد بی صدا و بی کلامش را جهان می شنود: “پدرم را نکشید.”

او در این ۶ سال چند واژه را هزاران بار شنیده وبا تمام وجودش درک کرده است. واژه منحوس اعدام و این واژه سیاه و ترس آفرین، دنیای کودکانه او را پر از خشم و اندوه کرده است. چگونه به او بگویم تو خواهر سنی دختر من کیانا هستی؟ مطمئن هستم نه امروز و نه آن فردای دیگر، این واژه بی معنای خواهری را از من نخواهد پذیرفت. کدام خواهر؟ روزی به ما خواهد گفت زمانی که من در رنج و حسرت دیدار و بودن با پدر، کودکی ام را به تاراج و بر باد رفته گذراندم، خواهران من چه کردند و سرگرم چه بازی کودکانه ای بودند؟

زمانی که مادرم با دردی بیش از درد زاییدن مرا زایید، مادران دیگر چگونه در آرامش زاییدند و فرزند بزرگ کردند؟

به این می اندیشم که من چگونه با مهبد از صلح بگویم در حالی که او با تمام وجود کودکانه اش در آتش کینه و بی عدالتی و انتقام گیری جاهلانه می سوزد و حتی یک فریاد هم نمی تواند بزند.

چگونه در فردای روز سخت، او را به آشتی ملی فرا بخوانیم در حالی که دیگر تن رنجور و ضعیفش که دختری تکیده است، توان زخم و درد دیگر را ندارد. باید خاموش و لال باشم. صلح و آشتی با واژه های زیبا به وجود نمی آید، با عمل صادقانه و با اعتماد به وجود می آید و من فارغ از رفتار نابخردانه حکومتم، چه کرده ام که بتوانم در کنار این عزیزان بایستم و در چشمان زلالشان نگاهی پر مهر بیفکنم؟

در حال نفرین و لعنت خودم هستم که مادرها می آیند. مادری تکیده که بسیار شبیه مادر ستار است. مادر جمشید و جهانگیر و حامد هم آمدند آما مادر کمال نیست.

اشک آنچنان از گونه های مادران می غلطد و بر دامن می چکد که سیل اشک بر گونه هایشان چون آیینه، نور خورشید را به چشمان کور ما منعکس می کند تا شاید این اشک ها دیده های ما را باز بگشاید.

پاهایم می لرزد، پا پیش می گذارم تا ببوسمشان، گونه ها را بر روی هم می گذاریم، صورت مادرها خیس است از اشک و صورت من خیس است از شرم.

با زبان کردی سخن می گویند، زبان کردی بلد نیستم ولی با احساسم همه را می فهمم. آنها درد مادرانی را فریاد می زنند که فرزندانشان، پاره های تنشان، پای چوبه اعدام اند. فرزندانمان را اعدام نکنید.

تاریخ انتشار : ۲ تیر, ۱۳۹۳ ۱۱:۳۸ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

گرامی باد یاد ده‌ها میلیون پیکارگر علیه فاشیسم!

هشتاد سال پس از پیروزی بر فاشیسم در شرایطی که راست‌گرایی افراطی و نژادپرستی، بیگانه‌ستیزی در بسیاری کشورها دوباره سربرآورده‌ و جنگ‌های تازه یکی پس از دیگری شعله‌ور می‌شوند،گرامی‌داشت یاد و نام این قهرمانان که بسیاری از آنان گمنام مانده‌اند، فقط ادای احترام نیست، بلکه خود نوعی مقاومت است: مبارزه علیه فراموشی و هشداری است برای بازداشتن فاشیست‌های امروزی از تکرار جنایت‌های دیروز، این‌بار در چهره‌هایی دیگر.

ادامه »
سرمقاله

ریاست جمهوری ترامپ یک نتیجهٔ تسلط سرمایه داری دیجیتال

همانگونه که نائومی کلاین در دکترین شُک سالها قبل نوشته بود سیاست ترامپ-ماسک و پیشوای ایشان خاویر مایلی بر شُک درمانی اجتماعی استوار است. این سیاست نیازمند انست که همه چیز بسرعت و در حالیکه هنوز مردم در شُک اولیه دست به‌گریبان‌اند کار را تمام کند. در طی یکسال از حکومت، خاویرمایلی ۲۰٪ از تمام کارمندان دولت را از کار برکنار کرد. بسیاری از ادارات دولتی از جمله آژانس مالیاتی و وزارت دارایی را تعطیل و بسیاری از خدمات دولتی از قبیل برق و آب و تلفن و خدمات شهری را به بخش خصوصی واگذار نمود.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته
یادداشت

قتل خالقی؛ بازتابی از فقر، ناامنی و شکاف طبقاتی

کلان شهرهای ایران ده ها سال از شهرهای مشابه مانند سائو پولو امن تر بود اما با فقیر شدن مردم کلان شهرهای ایران هم ناامن شده است. آن هم در شهرهایی که پر از ماموران امنیتی که وظیفه آنها فقط آزار زنان و دختران است.

مطالعه »
بیانیه ها

گرامی باد یاد ده‌ها میلیون پیکارگر علیه فاشیسم!

هشتاد سال پس از پیروزی بر فاشیسم در شرایطی که راست‌گرایی افراطی و نژادپرستی، بیگانه‌ستیزی در بسیاری کشورها دوباره سربرآورده‌ و جنگ‌های تازه یکی پس از دیگری شعله‌ور می‌شوند،گرامی‌داشت یاد و نام این قهرمانان که بسیاری از آنان گمنام مانده‌اند، فقط ادای احترام نیست، بلکه خود نوعی مقاومت است: مبارزه علیه فراموشی و هشداری است برای بازداشتن فاشیست‌های امروزی از تکرار جنایت‌های دیروز، این‌بار در چهره‌هایی دیگر.

مطالعه »
پيام ها

جان شما، جان ایران و سوگ شما، سوگ ایران است!

سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) وقوع این فاجعۀ شوم را به مردم میهن‌مان، به شهروندان بندرعباس و خانواده‌های داغ‌دار و آسیب‌دیده تسلیت می‌گوید. ما در این لحظات سخت همراه و هم‌دوش مردم  بندرعباس سوگوارِ جان‌های از دست رفته و نگران و چشم‌به راه بهبود زخمی‌های این حادثه‌ایم.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

شیوا ارسطویی درگذشت!

خطاب به آیت الله سید علی خامنه ای: آیا دعوت به اندیشیدن و عقلانیت و نقد رهبری دادگاه می خواهد؟

اتحادیه سراسری کارگری ال-او (LO) تحریم اقتصادی اسرائیل را تصویب کرد

گرامی باد یاد ده‌ها میلیون پیکارگر علیه فاشیسم!

سیمون دو بووار: فیلسوف آزادی و پیشگام فمینیسم مدرن

گسترش اشغالگری در سرزمین‌های فلسطین؛ تداوم نسل‌کشی زیرسایه سکوت جهانی