شاید هیچ گاه ایران اسلامی تا این اندازه از رشد جمهوریت خود غافل گیر نشده بود. تنها شانس گفتگو در این سالها به ناگهان مبدل شد به یک رسوایی بزرگ حکومتی در میان صاحبان قدرت اما هم زمان ظرفیتهای جمهوریت نظام اسلامی با این مناظرات تلوزیونی از تنگنای سکوت و وحشت خارج شد و امروز حرفهای مردم از دهان کاندیدهای ریاست جمهوری به گونه ای باور نکردنی بازگو می شود.
مقام رهبری هرگز توقع چنین برخوردی را نداشت و هیچ گاه نمی توانست متصور چنین فشاری در جامعه برای گفت و شنود باشد. ایشان بارها در سخرانیهای خود توصیه کرده بودند که کاندیدهها چنین برخوردههای نداشته باشند اما هرگز این گوشزدها عملی نشد.
حمایت رهبری از احمدی نژاد و تایید مکرر ایشان از طرف رهبری نهایتاً به این جا ختم شد که تمام ارکان بلند پایه نظام متهم به فساد مالی و اخلاقی شدند. احمدی نژاد برای در قدرت ماندن حیثیت نظام و رهبری و آیت الله خمینی را هزینه کرد. به طور حتم چنین رفتاری نمی بایست مجدداً از طرف رهبری مورد حمایت قرار بگیرد.
حمایت سپاه پاسداران از احمدی نژاد و صدور جواز ورود بسیجیان به انتخابات تمام موضوعاتی بود که حکایت از آمادگی رهبری و نیروهای تحت امرشان برای انتخاب مجدد احمدی نژاد می کرد اما آیا امروز با چنین وضعیتی در جامعه و تخریبی که از رهبری و بنیان گذار انقلاب و تمام مقامات سیاسی بلند پایه انقلاب صورت گرفته همچنان می توان امیدوار بود رهبری از موضع قبلی خود حمایت کنند؟
اگر چنین فرضی ممکن باشد آنوقت باید پذیرفت رهبری برای اضمحلال ریشه های ارزشی انقلاب و شخصیتهای کلیدی نظام خود نگران نمی باشند و ارزش زیادی برای آنها قائل نیست. این نوع نگرش به طور حتم سئوال برزگی در ذهن ایرانیان و هواداران نظام اسلامی ایجاد خواهد نمود.
اما در مناظرات تلوزیونی کاندیدها این روزهها موضوعات مهم دیگری هم مطرح می شود که باز رهبری باید برای آن راه حلی بیابند. طرح فاسد بودن ریئس جمهور و دولتش در کنار فاسد بودن ریئس دو مجلس مهم خبرگان رهبری و شورای تشخیص مصلحت نظام و دو شخصیت کلیدی دیگر که هر دو در مقاطعی در مجلس شورای اسلامی ریاست مجلس را عهده دار بودند دیگر جایی برای سلامت دیگر شخصیتهای نظام ایشان باقی نمی ماند.
ایران با این انتخابات دچار تحول بزرگی خواهد شد و زین پس توصیه های رهبری حکم قطعی ندارند و یاران ایشان در حوزهء امنیت سیاسی و اخلاقی قرار نخواهند گرفت. گرچه هنوز این اتهامات به جریان قضایی کشیده نشده است و نمی توان فهمید واقعیت چگونه بوده است اما دیگر نمی توان از بیان آزاد این موضوعات در جامعه جلوگیری کرد و به اسم تشویش اذهان عمومی روزنامه ها را بست و قلمها را شکست.
رهبری در تمام مدت نگران دشمن است و ایشان هر روز در پیامهایشان صحبت از خطر دشمن می کنند حال آنکه این دشمنان فقط با پخش برنامه های تلوزیونی فارسی زبان خود توانسته اند درخواست مردم برای شنیدن حقایق مسئولین نظام را بالا ببرند و نهایتاً چنین شانسی را برای خود محتمل بدانند.
رهبری نمی تواند این فرضیه دشمن پروری را چنین بسته ادامه دهد، مردم شعور دارند و می توانند بفهمند چقدر چنین تصوراتی سیاسی است و چرا در طرح این موضوع تا این اندازه اصرار وجود دارد. در جایی که ثروت و اعتبار ملی کشور در دست عده ای روحانی نما و حزب الله ای به تاراج رقته است چطور می توان به این راحتی باور کرد که تمام مشکلات به خاطر دشمن بوده است؟
بهتر است مدیریت سیاسی کشور نقد شود و جریان اصلاحات با رشدی منطقی تری پیش برود تا ملت چنین شوکه نشوند و این همه مطالبات در دل مردم به جا نماند. رهبری در بسیاری از این مباحثات مطرح در مناظرات، سیاستهای خارجی خود را مورد انتقاد می بیند و این همان موضوعاتی است که مردم بیشتر از هر چیز دیگر دوست دارند بگویند و یا از کاندیدای مورد نظر خود بشنوند.
در این خصوص بیشتر خواهم نوشت و معتقدم ایران در شرایطی است که می تواند به یک بلوغ سیاسی و اجتماعی مطلوب برسد و در ادامه راه بسیاری از مشکلات امروز را با خود همراه نبیند. به امید آزادی ملت و پیشرفت ایران عزیز.
خرداد ماه هشتادو هشت