آن چه که امروز در ایران به نام جنبش سبز شناخته شده است را می توان حاصل سالها فعالیت مستمر جنبشهای دانشجویی، زنان و کارگری در کنار جنبش تحول خواهی ایران دانست؛ جنبشی که از ابتدا نشان داد با حفظ احترام به رهبران سیاسی موجود، چون برآمده از جنبشهای مدنی است نه احزاب سیاسی، ولایت احدی را نمی پذیرد. موسوی و کروبی نیز با درک این خصلت جنبش بود که هیچ گاه سعی نکردند خود را رهبرانی نشان دهند که هدایت گر و تصمیم گیر جنبش خواهند بود.
آنها تنها با صدور بیانیههایشان به بیان مطلبات حداقلی جامعه پرداختند، تا راه بازگشت را برای حاکمان امروز و دوستان دیروز نبسته باشند. اما آنچه که در این میان بازگو خواهد شد پرداختن به نقش، جایگاه و اهمیت جنبش دانشجویی در اعتراضات اخیر است:
پیشتر لازم به نظرمی رسد با نگاهی اجمالی به روند حوادث ۱۰ سال اخیر پیرامون جنبش دانشجویی و فراز و نشیب های آن به موقعیت این جنبش قبل از شروع حوادث خرداد اشاره ای گذرا داشت.
آنچه که مسلم است جنبش دانشجویی و در راس آن دفتر تحکیم وحدت به عنوان یکی از معدود نیروهای صاحب تشکیلات، پیش از خرداد ۷۶ سهم به سزایی در روی کار آمدن دولت اصلاحات داشتند؛ دولتی که با شعارهایی مبتنی بر آزادهای سیاسی و اجتماعی آمده بود، دیری نپایید که با بحرانهای متفاوتی مواجه شد تا جایی که همان جنبش دانشجویی در ماجرای کوی دانشگاه به عنوان یکی از اولین قربانیان دوران اصلاحات به مسلخ رفت. هر چند دانشجویان هزینه گزافی در این میان پرداختند، اما به سختی توانستند حمایت خود را از دولت خاتمی در دور دوم حفظ کنند. در این میان ضعف مفرط دولت دوم اصلاحات، پایان مجلس ششم و انتخابات شورا ها و … فضای یاس و سرخوردگی را در میان بدنه جنبش دانشجویی تزریق کرد، به گونه ای که از دفتر تحکیم وحدتی که توان تشکیلاتی آن در فراگیر نمودن و همگانی کردن اعتراضات و مطالبات در ده ها شهر و دانشگاه مثال زدنی بود چیزی جز عده ای نیروی سیاسی کهنه کار و تا حدی خسته در تهران و انجمن های معلق باقی نمانده بود، و کم کم فعالین سیاسی در دانشگاه ها به کمترین درجه نفوذ خود رسیدند.
این سیاست زدگی منجر به اتخاذ مواضع تدافعی از سوی رهبران جریان دانشجویی، شکاف میان مطالبات دانشجویان در تهران و شهر های بزرگ با شهرستان ها وعدم حضور دانشجویان دانشگاه های آزاد که در هر شهر و بخشی می توان واحدی ازآان را یافت شد. سرکوب گسترده فعالین دانشجویی از لیبرال ها گرفته تا چپ های دانشگاه های تهران در دولت احمدی نژاد باعث انفال کامل دانشگاه ها در مواجهه با جریانات سیاسی و اجتماعی گشت. هر چند بودند معدود دانشگاه هایی مانند امیرکبیر و تهران که به علل مختلف هر از گاهی دست به اعتراضی نمادین می زدند، اما باید گفت دیگر آن جبروت و کارآیی جنبش دانشجویی رخت بربسته بود.
در دوران نخست دولت احمدی نژاد، دانشگاه ها مانند دیگر نهاد های جامعه، سر خورده از ادبیات اصلاح طلبی و نگران از فشارهای دولت جدید برای بستن عرصه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، سعی می کردند تا آنجا که امکان دارد وارد مقوله های عمومی و سیاسی نشده، و تنها به موضوعات صنفی بپردازد. انتخابات دهم بر خلاف تصور همگان فضای جامعه را بکلی تغییر داد.
دانشگاه ها به رغم عدم وجود تشکیلات های قوی و سازمان دهندگان منسجم به ناگاه به مرکز اعتراضات جوانان تبدیل شد، با این تفاوت که این بار سکان مبارزات در دست فعالین سیاسی نبود بلکه احاد دانشجویان برای رسیدن به خواست قانونی و همگانی خود به میدان امده بودند که این را می توان رمز فراگیری جنبش سبز نامید. ولی چگونه؟ شاید به توان با بازخوانی اتفاقات رخ داده در۸ ماه گذشته به عمده ترین تفاوت میان اعتراضات دانشجویی در این برهه زمانی و حوادث سال های گذشته پی برد.
به زعم نگارنده دو وجه تمایز عمده در جنس اعتراضات دانشگاهی بعد از خرداد ۱۳۸۸ با ان چه که پیشتر ها صورت می گرفت وجود دارد.
– گستردگی اعتراضات:
با مرور کوتاهی در اخبار حوزه دانشگاه در می یابیم که این بار برخلاف دوران گذشته سطح اعتراضات محدود به دانشگاه های تهران و امیرکبیر و علم وصنعت نبوده بلکه اکثر دانشگاه های دولتی و آزاد در بسیاری از شهر ها خودجوش و خود پا به میدان مبارزه و اعتراض وارد شدند، به عنوان مثال:
دانشگاه شیراز و دانشگاه های اصفهان و دانشگاه تبریز: بیش از ۲۰ نوبت تجمع اعتراضی بر علیه دولت کودتا، حمله انصار حزب الله و گارد امنیتی در چند نوبت به خوابگاه های هر ۳ دانشگاه، بازداشت ده ها فعال دانشجویی و صدور احکام بی سابقه انظباطی و اخطار تلفنی به خانواده های بیش از ۵۰ دانشجو.
دانشگاه رازی کرمانشاه علاوه بر صدور احکام انظباطی شدید برای بیش از ۳۰ دانشجوی معترض در تجمعات، شاهد به شهادت رسیدن یکی از دانشجویان خود در اعتراضات دانشجوی بود .خانم طهماسبی شهید این دانشگاه در بیست و هشتم ماه خرداد ۱۳۸۸به شهادت رسید.
دانشگاه ارومیه با دستگیری فعالان دانشجویی و ضرب و جرح شدید انان از یک سو و از سویی دیگر حمله به خوابگاه دخترانی که معترض به نتایج انتخابات بودند در کنار چندین تجمع اعتراضی تبدیل به یکی از خبر ساز ترین دانشگاه ها شده بود.
دانشگاه قزوین در ۸ ماه گذشته بسیار خوش درخشید و نشان داد با وجود دستگیری فعالان دانشجویی ، در تمامی مناسبت ها منسجم و اماده حضور دارد، تصاویر ارسالی از حوادث این دانشگاه تحسین برانگیز بود.
دانشگاه فردوسی مشهد اکثر مواقع در تیتر اخبار دانشجویی قرار داشت و تجمعات گسترده و همزمانی که با دانشگاه آزاد مشهد برگزار می کردند مثال زدنی بود، دست گیری بیش از ۲۱۰ دانشجو در دی ماه ۱۳۸۸ بیش از هر چیز نشان از استیصال حاکمیت در برخورد با اعتراضات دانشجویی داشت.
در دانشگاه بابل بعد از اعتراضات عمومی در خرداد سال جاری ، ۹ دانشجو به ۲۳ماه حبس تعزیری و ۶۰ ماه حبس تعلیقی و ۲۵ سال محرومیت از تحصیل محکوم شدند و حداقل ۱۵ حکم تعلیق کمیته انظباطی را میتوان به این تعداد اضافه کرد.
در دانشگاه مازندران بعد از وقوع اعتراضات گسترده در خرداد و تیر جاری،۳ دانشجوی دختر معترض و فعال سیاسی از خوابگاه اخراج شدند، ۵۰ نفر از در کمیته انظباطی محکوم شدند و ۲۸ نمره صفر در کارنامه های دانشجویان مخالف دولت درج شد، درب انجمن اسلامی پلمب شد و ۵ فعال دانشجوی روانه زندان شدند.
سطح اعتراضات در دانشگاه گیلان انچنان گسترده بود که کمیته انظباطی برای کنترل اوضاع ۶۸ دانشجو را از تحصیل محروم کرد.
دانشگاه صنعتی شاهرود که تا پیش از این در حوزه فعالیت های سیاسی حضور چشمگیری نداشت از همان روزهای بعد از انتخابات شاهد اعتراضات گسترده دانشجویان شد، در دانشگاه ایلام تعدادی از فعالین بعد از اعتراضات بازداشت شدند دانشجویان دانشگاه چمران اهواز در تجمعات پیاپی دولت را فاقد مشروعیت دانستند و استقبال بی نظیری از نماینده دولت در هفتم آبان ماه جاری در دانشگاه خود به عمل آوردند که صد دانشجو با احکام انضباطی در سال جدید تحصیلی مواجه شدند.
اگر به همه این موارد اتفاقات روی داده در دانشگاه های تهران، امیرکبیر، علم و صنعت ، شریف، خواجه نصیر، شهید بهشتی، الزهرا ، دانشگاه ازاد تهران و … را نیز اضافه کنید، می توان به عظمت و گستردگی این دور از اعتزاضات دانشجویی ایمان اورد.
– ساختار گروه های دانشجویی معترض:
با توجه به سطح اعتراضات از سویی، عدم وجود تشکل های سیاسی در بسیاری از دانشگاه های ذکر شده و ادامه فعالیت های دانشجویان بعد از ان همه بازداشت و تهدید و احکام کمیته های انظباطی می توان بیش از بیش به عدم وابستگی جریان های دانشجوی به رهبران و فعالان سیاسی دانشجویی و خود جوش بودن و همه گیر بودن اعتراضات پی برد. دانشجویان این بار بدون آنکه اعتراضاتشان تحت لوای دفتر تحکیم وحدت و یا انجمن اسلامی قرار بگیرد خودجوش و متکی به خواست های خود دست به اعتراض زدند. گرچه در ظاهر کنش های سیاسی صحیح زمانی به نتیجه می رسند که از ساختار تشکیلاتی سالمی برخوردار باشند اما این بار راه کارها و موضع گیری های موسوی و کروبی در قالب ـ هر نفر یک رسانه، جنبش نماینده و رهبر ندارد و لی همه ایرانیان نمایندگان و رهبران این جنبش محسوب می شوند_ کارکرد جدید و معجزه اسایی از خود نشان داده به گونه ای که نهاد های امنیتی هرچه رهبران سیاسی و اصحاب اندیشه را بازداشت می کنند، به جای کاستن از سطح اعتراضات و سرخوردگی عمومی با جمعیت معترض بیشتری مواجه می شوند.
حال می توان گفت جنبش دانشجویی در طی ۸ ماه گذشته، نقش و وظیفه خود را به نحو احسنت انجام داده، و مطمئنا در ادامه راه هم کوتاهی نخواهد کرد، سوال اینجاست آیا دیگر جنبش های مدنی مردم ایران نیز به اندازه نام و توان خود در صحنه حاضر شده اند؟