اول ژوییه آغاز تحریم نفتی ایران از جانب اتحادیه اروپا رقم خورد واین مصادف بود، با کاهش قیمت نفت برای کشور ایران، با اقتصادی که بیش از ٨٠ درصد آن را درامدهای نفتی تشکیل می دهد. در بازار نفت از دست دادن خریدارانی همچون هند و کره جنوبی و کاهش واردات نفتی چین متحد و همپیمان سیاسی اقتصادی ایران، امتناع ١٣ شرکت مهم اروپایی از بیمه نفتکشهای حامل نفت ایران، همزمان تحریمهایی که ارزش ریال را به شدت کاهش داده و بازاری لجام گسیخته را در برابری با ارز در کشورمان بوجود آورده است و گرانیهای لجام گسیخته ای که کارگران و زحمتکشان میهنمان را با مشکلی اساسی روبرو ساخته است. این زنگ خطری است که اگر امروز جدی گرفته نشود با تمهیدات آینده در شدت تحریمها از جانب اتحادیه اروپا، باید انتظار پیامدهای بسیار سختتری را داشت که بطور قطع تمام فشارآنها بر مردم ما آوار خواهد شد. پس از سالها بازی دیپلماسی حاکمان جمهوری اسلامی بر سر انرژی هسته ای و چنین عواقبی که می توانست در کارامدی سیاستگذاریهای صلح جویانه مسیری غیر این را بپیماید، نشست کنفرانس اسلامبول با ۵+١ تا ادامه آن در بغداد و مسکو، می توانست باز هم چشم انداز امید بخش و روشنی از راه یافت صلح آمیز این معضل فرساینده باشد. علیرغم آنکه شاهد بودیم از ژستهای پوپولیستی احمدی نژاد، در راه اندازی کارناوالهای مختلف در رابطه با انرژی هسته ای که بیشتر به معرکه گیری سیاسی شبیه بود تا اتخاذ موضعی کارا و سیاسی، دیگر خبری نیست واین جز با تایید خامنه ای برای منزوی کردن مدت کوتاه عمر سیاسی احمدی نژاد، و فراهم کردن محیطی بدون تنش داخلی برای مذاکرات هسته ای ایران، تا دلجویی هایی که پس از ان همه هجمه به عضو پر نفوذ و قدیمی حکومت جمهوری اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی. اگر چه هنوز بازار اتهام زنی و متهم کردن جناح های درون حاکمیت، و به نوعی ادعای زعامت راهبردی در حل این مناقشات تا تصفیه حسابهای سیاسی پیش رو، نتوانسته است گرهی از این مشکل باز کند. کاترین اشتون، هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا ومذاکره کننده ارشد گروه ۵+١ گفت ;” قصد ما از تحریمها این است که به ایران نشان دهیم با برنامه هسته ای خود نگرانی شدید ما را بر انگیخته است “. بازتاب این تحریمها در داخل کشور از جهتی با دستپاچگی های سیاسی وسفر صالحی وزیر امور خارجه به قبرس و چین و موضع گیری سیاسی دولتمردان ایران در این رابطه شد. آقای جلیلی طی نامه ای به کاترین اشتون، اتحادیه اروپا را به “اقدامهای غیر سازنده ونا مشروع به جای منطق گفتگو ” متهم کرد. مهمانپرست نیز ” تحریم نفتی را اقدامی یکجانبه و غیر منطقی ” خواند. واعلام “آمادگی ایران در ابتکار عملهای موفق ” نتوانست از هر آنچه کاترین اشتون “نگرانی از سیاست های هسته ای اروپا ” می نامد، بکاهد. کره جنوبی که یکی از مهمترین شرکای اقتصادی ایران است با تبعیت از تصمیمات کشورهای اروپایی، در عدم خرید نفت از ایران وآمادگی در قطع تبادلات بازرگانی و اقتصادی خسران جبران ناپذیری بر صنایع نیمه ورشکسته و یا در حال ورشکستگی با بیکاری کارگران و نیروهای جانبی وارد خواهد ساخت. چیزی که به نظر میرسد تبعات چنین اقداماتی، از جانب کشورهای تحریم کننده، از قبل اندیشیده شده است.
در عرصه معادلات سیاسی خارجی، خصوصا اوضاع کنونی سوریه. به نظر می آمد که ایران مایل است در این بازی حداقل امتیازی از غرب گرفته و بتواند بر اساس آن در نشست های پیرامون انرژی هسته ای با اتحادیه اروپا، با دست پرتری وارد مذاکره شود. نشست اخیر پنج عضو دایم شورای امنیت به همراه کشورهایی عضواز اتحادیه عرب وترکیه در ژنو بدون دعوت ازایران در این نشست ومخالفت هیلاری کلینتون ازحضور ایران، حاکی از انزوا و به حساب نیاورد ن هر چه بیشتر ایران حداقل در معادلات سیاسی منطقه و همسایگان است همچنانکه در مورد افغانستان هم جمهوری اسلامی کنار گذارده شد، نشان داد که در این مورد هم هیچ شانسی برای چانه زنی سیاسی، برای جمهوری اسلامی قایل نیستند.
چنین چشم اندازی از اوضاع بغایت بحرانی در عرصه های سیاسی اقتصادی در داخل کشور و مناسبات بین المللی که هر روز به تیرگی شتاب بیشتری می گیرد، فقر و فلاکتی که گریبان مردم و واحد های تولیدی نیمه جان را گرفته است، خامنه ای را با دو معضل روبرو کرده است. مصالح داخلی، اوج جنبش اعتراضی و اصلاح طلبانه مردم، حقوق بشر و بحرانهای رو بتزاید اقتصادی از یک سو، و مسئله انرژی هسته ای و تحریمهای بیشتر و نهایتا احتمال حمله نظامی تا وفاق نظر و اعتماد سازی مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای در چهار چوب پروتکلهای الحاقی با اتحادیه اروپا از سویی دیگر. آنچه قابل توجه است ارتباط و آمیختگی این دو معضل با هم است. خامنه ای در آخرین موضعگیری خود نسبت به کشورهای عضو اتحادیه اروپا، آنها را متهم ساخت که “هدف اصلی قدرتهای استکباری از اعمال تحریمها، مردم ایران، هستند که فشارها باعث شود مردم به ستوه آمده واز نظام اسلامی جدا شوند “. خامنه ای به درستی اوج نارضایتی های مردم را تشخیص داده است و موجی که بدنبال خواستهای سیاسی واصلاحطلبانه با فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم ها بشدت مخاطره انگیز می شود را بخوبی آگاه است، اسلامی که نگرانی او را بر انگیخته، اسلام فقاهتی ولایت فقیهی ست که بدنبال بیش از سی و چهار سال، جز فقر و افلاس و کشتار و اعدام و زندان، دستاوردی نداشته است. خامنه ای که به نوعی مزاحمتهای سیاسی و پس لرزه های احمدی نژاد ی را کنترل کرده است، هنوز بر طبل خودکامگی سرکوب و اعدام های روزانه در ملا عام، دستگیری کنشگران سیاسی و حقوق بشری می کوبد که شاید با ایجاد جو وفضای رعب و وحشت هر گونه حرکت اعتراضی و مدنی مردمی را خاموش کند. نگرانی خامنه ای اعتلای جنبشی ست که که در صورت یافتن مفری، آنرا سر باز ایستادن نیست، او با تجربه جنبشهای اعتراضی منطقه و تصفیه حساب های مردمی با حکومتهای خود کامه و دیکتاتور خوب فهمیده است. مردمی که در راس پیکان ناکارامدی های ولایت فقیه ودولت کارگذار آن، آماج بدترین شرایط حیاتی. چه به لحاظ مسایل معیشتی وچه به لحاظ حداقل امنیت سیاسی اجتماعی قرار داشته ودارند، به درستی که نگرانی حکومت خودکامه را بر انگیخته است. اما چه کس ویا چه چیز تضمین راه افتادن حمام خون و کشتارهاو عواقب محتمل جنگی خانگی را می کند ؟ آیا در این صورت زمینه را برای فرصت طلبانی که مترصدند هر آن ازاین نمد کلاهی بر گیرند وسرنوشتی همچون لیبی یا افغانستان بر ایران اوار سازند که نتیجه آن جنگی خانمانسوز داخلی تا عمق تباهی و نیستی فراهم کند نیست؟ کم نیستند اسبهای تروایی که از داخل و خارج در کمین نابودی مملکت نشسته اند. در برون رفت از این شرایط، هم ظاهرا دادرسی جز سیاسیونی از این بافت که بتوانند میانجیگری آبرومندی در حل مناقشه به عهده بگیرند نیز متصور نیست. در شرایطی که رهبران اعتراضی جنبش سبز در حبس خانگی قرار داشته و عملا نشان داده اند که در زدوبندهای سیاسی با حکومت حاضر به همکاری نیستند، عناصری میانه رو از طیف اصلاح طلبان، خصوصا آقای هاشمی رفسنجانی، که این روزها، مورد دلجویی قرار گرفته و کماکان نشان داده است که هیچگاه از همراهی با جمهوری اسلامی فرو گذار نخواهد کرد، قطعا گزینه مناسبی برای برون رفت از این معضل به نظر می آید. هاشمی رفسنجانی نشان داده است که با تنگ نظریهایی ازاین قبل موافق نیست، آخرین موضع هاشمی با اشاره به نامه ای که در واپسین دم مرگ خمینی در مورد راهکارهای سیاسی خارجی خصوصا با امریکا اعلام کرد، انتخاب اورا در اعمال سیاستی متعارف می تواند توجیه کند. خامنه ای باید عواقب هر گونه فرصت سوزی را بپذیرد تا قبل از آنکه برای چگونگی نوشیدن جام زهر هم حق انتخاب را از دست بدهد، باید این واقعیت را بپذیرد و به ان عمل کند که تنها راه برون رفت از این معضل و هر فشار و تهدیدی، اعتماد و باور به مردمسالاری ست و دوران خودکامگان سرامده است. اگر این درس تاریخی را بکار گیرد.