پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۸

پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۸

توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران
آزادی از میان اجساد مردم، آوار خانه‌ها و بمباران کشور زاده نمی‌شود. دموکراسی را نه با موشک، بلکه با اراده و فداکاری خودمان می‌سازیم؛ نه با همدستی با دشمن، بلکه...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
محکومیت حمله به زندان اوین و ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
نهضت آزادی ایران در راستای راهبرد تقویت همبستگی ملی که آثار برجسته آن را در جریان جنگ تحمیلی اخیر شاهد بودیم، بازگشت حاکمیت به مردم و تحقق مطالبات ملی از...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نیاز به بلوغ بیشتر سیاسی، و جسارت مدنی
اکنون بیش از هر زمان، نیاز حیاتی جامعۀ ایران بازیابی و تقویت «استقلال اندیشه» و «سازمان‌دهی مستقل سیاسی» است. ما باید بتوانیم در دل بحران، بدون اتکا به حاکمیت یا...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سعید مقیسەای
نویسنده: سعید مقیسەای
اوین؛ زندانی که از آسمان بمباران شد و از زمین خیانت دید
حمله به زندان اوین، چه از منظر حقوق بین‌الملل، چه از دیدگاه وجدان انسانی، یک جنایت محض بوده و از مصادیق روشن جنایت علیه بشریت است. همزمان، آن‌چه جنبه‌ای دیگر...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حمید آصفی
نویسنده: حمید آصفی
آتش‌بس تا استقرار صلح پایدار!
کارگران و زحمتکشان نیک می‌دانند که راه رفع ستم‌های نزدیک به نیم قرن جمهوری اسلامی نه با جنگ و تجاوز علیه میهن هموار شدنی است و نه با تکیه به...
۱۱ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: راهکار سوسیالیستی
نویسنده: راهکار سوسیالیستی
چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟
امروزه علاوه بر «پنج کشور هسته‌ای»، چهار کشور دیگر نیز دارای سلاح هسته‌ای هستند. در عمل، ما یک «نه کشور هسته‌ای» داریم که به آن «کلوپ هسته‌ای» می‌گویند. اما تل‌آویو،...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: والنتين کاتاسانف
نویسنده: والنتين کاتاسانف
ایران باید بماند و ما باید با ایران بمانیم
برای مخالفت بی‌بروبرگرد با تهاجم اسراییل به ایران حتی نیازی نیست به وطن‌دوستی یا عشق به میهن متوسل شویم که حالا لازم باشد بر سر معنای هر از این مفاهیم...
۹ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسام سلامت
نویسنده: حسام سلامت

زنگ «پنج فرمان» مدارس دخترانه به صدا درآمد

ندو، نخند، نپر، نرقص و نخوان

کارهای ساده ای مثل دویدن، خندیدن، پریدن، رقصیدن و خواندن. معلم هایمان کجا بودند؟ آنها چه می کردند؟ آیا به ذهن شان نمی رسید گاهی ورای آنچه حاکم است، حرفی بزنند؟ آیا به این فکر نکرده بودند که می شود یک جلسه کتاب را بست و از بچه ها خواست حرف بزنند؟ آیا هنوز هم در مدارس دخترانه، همان شرایط زمان تحصیل ما غالب است؟ با همان شدت و حدت؟ ای کاش نباشد

روزهای پایانی شهریور و آغازین مهر، برایم یادآور احساسات و خاطرات عجیب و بعضا” تلخی است که هرساله در همین روزها  تکرار و تکرار می شوند. احساساتی که ریشه هایش در همان کودکی ام باقی مانده اند و کمکی به تنومند شدن ساقه و شاداب تر شدن برگ های دیدگاه هایم نکرده اند. به مهر و مدرسه که فکر می کنم می بینم انگار هنوز هم دورم از همه آنچه باید تجربه می کردم و مدرسه با همان ساختارش نگذاشت. زنگ صدای تحکم آمیز ندو، نخند، نپر، نرقص و نخوان هنوز هم در گوشم می زند. چون من دختر بودم. همین ۵ فرمانی که به نظرم آنقدر تعیین کننده و سرنوشت سازند که انگار می توان به واسطه آنها نه تنها سرنوشت من، بلکه سرنوشت یک جامعه را هم تغییر داد.

 

راستی چرا به ما اجازه نمی دادند در حیاط مدرسه بدویم؟ ما که حیاط مدرسه مان خیلی هم بزرگ بود. چرا هیچ خاطره ای از خندیدن با صدای بلند در مدرسه ندارم؟ آیا می شد در همان سال های دبستان مسابقه ای برگزار شود که در آن هر کس بیشتر پرید، برنده باشد؟

 

یادم هست که لوبیا می کاشتیم و می بردیم مدرسه. حتما قرار بود با کاشت لوبیا که حداکثر سه روزه سبز می شد، نحوه رویش را یاد بگیریم. چرا هیچ وقت، کسی نگفت بیائید یک درخت بکارید یا حتی یک گیاهی که عمرش کمی بیشتر از لوبیا باشد؟ حالا با خودم می گویم همان لوبیا کاشتن ها و دو روزه سبز شدن ها بود که رفت در مغز ما و هنوز هم که هنوز است خلقیات ما را جوری شکل داده که دلمان می خواهد دو روزه به همه مطلوب هایمان برسیم! بی آنکه حاضر باشیم کمی هم صبر و بردباری را در این رسیدن ها تجربه کنیم.

 

یادم هست بسیار از جغرافیای زمین خواندیم. یاد گرفتیم مهمترین رود افغانستان را، پایتخت کنیا را و محصول صادراتی کوبا را. اما هیچ درسی در مورد شناخت از حتا یک سانتی متر جغرافیای بدن مان نگرفتیم. چون ما دختر بودیم. همین بدنی که سالیان سال است با آن زندگی می کنیم و اصلا” زندگی مان به آن بند است. همین بدنی که در لحظه لحظه زندگی مان حضور دارد و ما چیز زیادی از آن نمی دانیم. از خودم می پرسم حتا اگر سیستم آموزشی با یک سیاست کلان، راه دانستن از واقعیتی چون بدن را بر ما بسته بود؛ اما دراین میان معلم هایمان چه می کردند آن روزها؟ آیا تلاش برای دادن سرنخ هایی به ما از آنچه واقعی بود و هست اینقدر سخت بود که من حتی یک معلم را هم به خاطر ندارم که یکبار درسی جز آنچه در کتاب بود به ما داده باشد؟ حالا به این فکر می کنم برای دختری مثل من دانستن از جیحون افغانستان، نایروبی کنیا و شکر کوبا؛ تا چه حد می تواند به زندگی انسانی تر من در مقایسه با دانستم از یک ویژگی فیزیولوژیکی بدنم کمک کند.

 

هیچ به یاد نمی آورم کسی در مدرسه برای یکبار هم که شده به من گفته باشد: “صاف بشین مریم” من که هیچ، حتی یادم نمی آید برای یکبار هم که شده در آن سالهایی که بدنم مثل سایر همکلاس هایم در حال تغییر و تحول ظاهری بود و ناخودآگاه همه جا مچاله می نشستم و قوز داشتم؛ هیچ معلمی یک توضیح ۵ دقیقه ای راجع به شرایط جسمانی این نوع نشستن به ما دخترها بدهد. به این فکر می کنم که اصلا” نمی خواستیم کسی بیاید و برایمان شرح بدهد که حواس تان باشد که قوز کرده نشستن چه پیامدهای روانی منفی و چه آثار مخربی بر روی شخصیت تان دارد، اما کاش فقط یکی از معلم هایمان بودند که به زبان ساده به ما می گفت: وقتی قوز می کنید و با قوز می نشینید؛ ستون فقرات تان با ایراد شکل می گیرد. فقط همین و حتی نه بیشتر.

 

هنوز هم خوب یادم هست که یک روز معصومه که سر نیمکت می نشست؛ وسط درس و در همان حالت نشسته به زمین افتاد. انگار کسی او را بلند کند و به کف کلاس بکوبد. کلاس به هم ریخت و معلم بهداشت آمد و زنگ زدند اورژانس و معصومه را بردند خانه. فردا او اما سرحال دوباره در کلاس درس حاضر شد. دریغ از یک توضیح کوچک که مشکل معصومه آن روز چه بود؟ بچه ها به هم می گفتند غش کرده؛ غشی است. شاید اگر آن روز یکی از معلم هایمان با چند جمله ساده و کوچک راه ذهن مان را به چنین واقعیتی بازکرده بود؛ امروز که در اتوبوس دختر جوانی دچار این حالت شد؛ این جمله به گوش نمی رسید که: “بهش دست نزنید؛ نجس است”!

 

راستی چرا معلم هایمان هیچ چیزی را به ما نمی گفتند؟ نه اینکه هیچ نگویند که قطعا” گفته اند و زیاد هم گفته اند. منظورم از این هیچ؛ همان مسائل کوچک و ساده ای است که این همه امروز خلاء اش در زندگی عادی مان احساس می شود. مگر در این نوع گفتن ها چیزی جز آگاهی و دانش نهفته بود؟ مثلا” اگر ما از واقعیات فیزیولوژیک بدن مان به عنوان یک دختر چیزی یاد می گرفتیم به کسی لطمه می زدیم یا نان کسی به این واسطه آجر می شد؟! چرا ما حتی یک روز آزاد هم در آن ۹ ماه تحصیلی نداشتیم؟ چرا برای یک روز هم که شده به ما اجازه نمی دادند با ناخن های لاک زده به مدرسه برویم تا حالا کمی کمتر از این، مرگ رنگ را در زندگی مان شاهد باشیم.

 

چرا نقاشی نکشیدیم و خط ننوشتیم؟ اینقدر نقاشی نکشیدیم و خط ننوشتیم که حالا هرجا مداد رنگی می بینیم دل مان می خواهد از فرط هیجان جیغ بکشیم و بازهم نمی کشیم. چرا برای همه نمره های خوبی که می گرفتیم جایزه هم داشتیم اما هیچ وقت اجازه نداشتیم مثلا صدای مان را حتا برای همدیگر به معرض داوری بگذاریم؟ شاید اگر می توانستیم گاهی وقت ها و فقط گاهی وقت ها که دلمان خواست، فقط کمی آواز بخوانیم؛ الان در حلقه دوستان مان با بیش از یک “آیناز” با یک صدای رویائی روبرو بودیم. باز هم حتما” چون ما دختر بودیم و برای دخترها خیلی از کارهای عادی هم ممنوع بود و هست.

 

کارهای ساده ای مثل دویدن، خندیدن، پریدن، رقصیدن و خواندن. معلم هایمان کجا بودند؟ آنها چه می کردند؟ آیا به ذهن شان نمی رسید گاهی ورای آنچه حاکم است، حرفی بزنند؟ آیا به این فکر نکرده بودند که می شود یک جلسه کتاب را بست و از بچه ها خواست حرف بزنند؟ آیا هنوز هم در مدارس دخترانه، همان شرایط زمان تحصیل ما غالب است؟ با همان شدت و حدت؟ ای کاش نباشد. خدا کند بین معلم ها، معلمی هم پیدا شود و با خودش بگوید چون دانش آموزانم دختر هستند باید خیلی چیزها را با آنها در میان بگذارم؛ حتی در حد یک اشاره گذرا و باز کردن یک فایل ذهنی برای خندیدن دخترها….

 

کار به کجا رسیده که در آرزوهایم هم فقط به یک معلم با چنین ویژگی هایی قناعت می کنم، و دعا می کنم همان یک معلم هم پیدا شود. با خودم فکر می کنم این بار شاید با یک گل بهار شود و با وجود همان یک معلم، حتا شده از میان میلیون ها حلقه دوستانه، فقط در یکی از حلقه های دخترانه، «آیناز» تنها نباشد و از او چندین و چند نمونه وجود داشته باشد.

تاریخ انتشار : ۳۰ شهریور, ۱۳۹۰ ۱۱:۱۲ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران

محکومیت حمله به زندان اوین و ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی

نیاز به بلوغ بیشتر سیاسی، و جسارت مدنی

اوین؛ زندانی که از آسمان بمباران شد و از زمین خیانت دید

آتش‌بس تا استقرار صلح پایدار!

چند کشور آماده‌اند که از همین فردا تولید سلاح هسته‌ای را آغاز کنند؟